زنان بيش از مردان دچار افسردگي مي شوند ؟

زنان بيش از مردان دچار افسردگي مي شوند ؟

در تمامي جوامع دنيا، زنان بيش از مردان دچار افسردگي مي شوند. اين اختلاف مي تواند ناشي از عوامل گوناگون زيستي، روان شناختي، محيطي، فرهنگي و يا ترکيبي از آنها باشد. به لحاظ زيستي اين اختلاف ممکن است به علت مصرف داروهاي رژيمي، آرام بخش ها، قرص هاي ضد بارداري، مصرف دخانيات و الکل باشد که ميزان ترشح انتقال دهنده هاي عصبي را مختل مي کند. از طرف ديگر، زنان ممکن است به دليل تداخل عمل هورمون هاي جنسي بدن شان مستعد ابتلا به افسردگي باشند. به لحاظ روان شناختي نيز اين احتمال وجود دارد که زنان تمايل بيشتري دارند که مشکلات خود را بپذيرند و درصدد درمان آنها برآيند. به لحاظ فرهنگي و اجتماعي نيز زنان بيشتر از مردان مي کوشند تا ارتباط خود را با ديگران توسعه دهند و حفظ کنند، اما در فرهنگي که به استقلال و خودکفايي بها مي دهد، تمايل به دلبستگي نوعي ضعف تلقي مي شود و همين امر، يعني ناهماهنگي بين رفتارهاي زنان و ارزش هاي فرهنگي منجر به کاهش عزت نفس و حس ارزشمندي در زنان مي شود. در برخي موارد نيز اين طور به نظر مي رسد که زنان بيش از مردان علايم و شکايات خود را از افسردگي بيان مي کنند و يا آنکه مردان در برابر مشکل افسردگي خود بيشتر مقاومت مي کنند و راه حل هاي ديگري غير از مراجعه به پزشک براي درمان خود برمي گزينند. به لحاظ محيطي نيز، زنان بيش از مردان در معرض انواع استرس ها و اضطراب هايي قرار مي گيرند که تاثير خود را بر سيستم عصبي آنان و هورمون هاي بدن شان مي گذارد. تجربه هاي روزمره نيز مي توانند همچون شوک ها و فشارهاي عصبي مولد استرس باشند و موجب ابتلاي افسردگي بيشتر در زنان- نسبت به مردان- شوند.
افسردگي بر جسم و ذهن فرد تاثير مي گذارد. فرد افسرده احساس درماندگي، نااميدي و يأس فراوان مي کند. او علاقه اش را به تمامي فعاليت هايي که موجب شادماني اش مي شود به تدريج از دست مي دهد؛ ميل به خوردن در او کاهش مي يابد، دچار بي خوابي مي شود، تمرکز حواس و توجه اش را نسبت به امور عادي روزانه از دست مي دهد و در بدترين حالت به مرگ و نيستي فکر مي کند. افسردگي داراي طيف وسيعي از خلق پايين تا افسردگي مزمن است. افسردگي مزمن داراي علايمي از کمبود انرژي و توان جسماني، بدبيني، حس عدم ارضا و احساس نااميدي شديد است. فردي که از افسردگي شديد در رنج است، ممکن است در طول يک سال دو بار تجربه افسردگي کوتاه مدت داشته باشد. پژوهشگران دريافته اند، زناني که دچار افسردگي مزمن مي شوند، بيشتر در معرض خطر پوکي استخوان قرار مي گيرند، زيرا مجبور به مصرف داروهايي هستند که بر بافت استخواني آنها تاثيري منفي مي گذارد. علاوه بر آن، افسردگي مي تواند عاملي براي ابتلا به بيماري مزمني مثل ديابت، ناراحتي هاي قلبي- عروقي و… شود.
افسردگي پس از زايمان يکي از رايج ترين احساس هايي است که اغلب زنان بعد از تولد نوزاد در خود حس مي کنند. اختلالات افسردگي، نوسانات خلقي و هيجان هاي مکرر و استرس آور اين دوران کاملاً طبيعي و عادي و البته موقت است. هر چند براي برخي از زنان علايم قدري پايدارتر، جدي تر و طولاني تر است، اما معمولاً بين 6 - 3 هفته بعد از زايمان به تدريج کاهش مي يابد و به ندرت طولاني مدت (براي مثال يک سال) مي شود. تقريباً 15 درصد از زناني که زايمان دارند، علايمي از افسردگي بعد از زايمان از خود نشان مي دهند. چنانچه اين اختلال در مادر ماندگار بماند، مي تواند تاثيري بسيار منفي بر روابط با کودک و توانايي نگهداري از او گذارد. علايم بايد هر چه زودتر براي بررسي دقيق تر با پزشک معالج، درميان گذاشته شود.
سندرم پيش از قاعدگي؛ افسردگي ناشي از پريودهاي ماهيانه نيز يکي ديگر از افسردگي هاي رايج در بين زنان است که معمولاً در بين روزهاي 10- 7 پريود به طور کوتاه مدت ظاهر مي شود. علت اصلي اين نوسان خلقي ترشح هورمون هاي زنانه است که موجب برهم خوردن تعادل خلق و خوي آنها مي شود. اين سندرم در 7 - 5 درصد زنان مشاهده مي شود و داراي علايم بسيار گوناگوني است. در برخي به صورت بي حوصلگي، خلق پايين و گرفتگي و در برخي ديگر همراه با دردهاي جسماني (مثل سردردهاي شديد ميگرني) گزارش مي شود.
افسردگي هاي فصلي نيز گاهي به صورت غمگيني، نااميدي و در خود فرورفتگي گروهي از زنان را به خود مبتلا مي کند. حدود 3 - 1 درصد از زنان در فصل زمستان دچار افسردگي هاي کوتاه مدت و گذرا مي شوند. پژوهشگران بر اين باورند که تغييرات هورموني و بيوشيميايي مغز در بدن برخي زنان در فصل زمستان موجب بروز اختلال افسردگي در آنان مي شود که به تدريج نيز با پايان فصل زمستان و آغاز فصل بهار از بين مي رود. اين افراد بيش از سايرين در معرض ابتلا به افسردگي باليني هستند.
اختلال افسردگي دو قطبي نيز يکي ديگر از انواع اختلالات افسردگي است که علايمي از شيدايي - افسردگي حاد در طول دوره اي مشخص دارد. زماني که فردي در چرخه افسردگي به سر مي برد، تمامي علايم خلق پايين (مثل کمبود اشتها، بي خوابي، احساس درماندگي و عدم لذت) را دارد و زماني که در چرخه شيدايي به سر مي برد، تمامي علايم شيدايي را (مثل پرحرفي، هجوم افکار، افزايش توان جسمي، فعاليت زياد و پرانرژي بودن) از خود نشان مي دهد. زناني که دچار اختلال دو قطبي مي شوند، معمولاً چرخه افسردگي طولاني تري دارند.
افسردگي هاي دوران يائسگي؛ در اغلب زنان، يائسگي مي تواند همراه با علايمي از تغيير خلق و خو، حساسيت هاي بيش از حد، تزلزل روحيه و خستگي باشد. اين نوع از افسردگي مي تواند ناشي از تغييرات غدد داخلي در ميانسالي و يا باورهاي منفي و دروني شده زنان درباره عدم باروري آنان باشد. در مطالعات گوناگوني مشخص شده است که افسردگي ناشي از يائسگي در قشر تحصيلکرده زنان و آنهايي که ازدواج نکرده بودند، کمتر مشاهده مي شود.
علايم تشخيص افسردگي در زنان
تاکنون پژوهشگران نتوانسته اند علت اصلي بروز افسردگي را در افراد شناسايي کنند. نارسايي هاي هورموني (عدم تعادل هورمون هاي مترشحه از قسمت هاي مختلف مغز مثل سوتونين، دوپامين، نوراپي نفرين)، عوامل ژنتيکي و سابقه خانوادگي، عوامل محيطي (زناني که مواد مخدر مصرف مي کنند، زناني که مورد تجاوز قرار مي گيرند، زناني که همسران شان فوت مي کنند و يا از همسران خود جدا مي شوند) و عوامل فرهنگي گوناگوني مي توانند علت افسردگي هاي زنانه باشند. از آن جايي که افسردگي تا حدي رايج است، هر فردي ممکن است علايم اوليه افسردگي را بشناسد و يا خود شخصاً آن را تجربه کرده باشد. متاسفانه فقط حدود 50 درصد از علايم اوليه افسردگي قابل شناسايي و درمان هستند و زنان در اين بين شايد نتوانند اين علايم را در خود به وضوح تشخيص دهند. علايم عمده افسردگي شامل؛
جنبه هاي عاطفي (خلق غمگين و احساس بي ارزش بودن)
جنبه هاي شناختي کاهش احترام به خويشتن و منفي نگري نسبت به خود و آينده خود
جنبه هاي انگيزشي (عدم تحرک و بي انگيزگي براي انجام دادن کارها و فعاليت هاي روزمره(
جنبه هاي رفتاري اختلالات مربوط به خوردن مثل پرخوري، بي اشتهايي و اختلالات خواب مثل بي خوابي، خواب آلودگي عدم علاقه به روابط جنسي، احساس خستگي و عدم تمرکز است.
زماني که پزشک عمومي در مرحله اول نسبت به اختلال افسردگي شخصي دچار شک شود، ابتدا از او مي خواهد با يک روانپزشک يا روانشناس باليني مشاوره اي داشته باشد. از جمله پرسش هاي اوليه اي که ممکن است يک متخصص بهداشت رواني از بيمار بپرسد، عبارت است از؛
- آيا مدت زيادي است که احساس غم و اندوه مي کني؟
- آيا مرتب گريه مي کني؟
- آيا اخيراً تجربه هاي دردناک عاطفي داشته اي؟
- آيا دچار عدم تمرکز حواس شده اي؟
- آينده را چطور مي بيني؟
- آيا دچار اشکال در تصميم گيري شده اي؟
- آيا علاقه ات را به آنچه که در گذشته برايت مهم بوده است، از دست داده اي؟
- آيا دچار خستگي و بي حالي مي شوي؟
- آيا احساس شکست و گناه مي کني؟
- آيا به مرگ و نيستي فکر مي کني؟
زماني که اين گونه علايم حدود شش ماه در فرد به صورت پايدار مشاهده شود، او را مستعد ابتلا به افسردگي مي دانند و اگر حداقل 5 نشانه از علايم زير را در مدت حداقل دو هفته داشته باشد، مي توان او را افسرده باليني تشخيص داد. اين علايم عبارتند از؛
1 ـ داشتن خلق افسرده در طول روز و يا بيشتر اوقات روز
2 ـ عدم توانايي از لذت بردن اوقات شادي بخش زندگي
3 ـ افزايش و يا کاهش قابل توجه اشتها، وزن و يا هر دو
4 ـ اختلال در خواب مثل بي خوابي، خواب آلودگي در طول روز و يا پرخوابي
5 ـ داشتن علايم جسماني مثل سردرد، سرگيجه و دل درد که هيچ علامت بهبودي نيز در قبال خوردن داروهاي مسکن نشان نمي دهد.
6 ـ نداشتن ميل جنسي
7 ـ احساس بي علاقگي، بي حوصلگي و کسالت شديد
8 ـ فقدان انرژي (خستگي ممتد در طول روز(
9 ـ احساس گناه و بي ارزش بودن در تمام شرايط
10 ـ گريه کردن هاي طولاني مدت
11 ـ عدم توانايي در تمرکز حواس (تقريباً در تمام طول روز(
12 ـ داشتن افکار منفي درباره مرگ و نيستي
بديهي است زماني که فردي سوگوار است، تمامي علايم و يا بخشي از علايم بالا را داشته باشد، اما براي تشخيص افسردگي، فرد بايد اين علايم را 6 - 3 ماه به طور پيوسته و بدون کاهش و بهبودي داشته باشد. به بياني ديگر، فرد سوگواري که اين علايم را بيشتر از 6 ماه در خود داشته باشد، بايد براي درمان هاي لازم به پزشک و متخصص بهداشت رواني مراجعه کند.
روش هاي درمان افسردگي
افسردگي مزمن مي تواند بر اعمال حياتي بدن و سيستم ايمني آن، مثل فشارخون ، ضربان قلب، ترکيبات هورموني بدن و… تاثيري منفي گذارد. تقريباً 15 درصد از افراد مبتلا به افسردگي درصدد درمان خود بر نمي آيند. آنها بر اين باورند که هيچ کس و هيچ چيز نمي تواند به آنها کمک کند. اغلب زناني که مبتلا به اختلال افسردگي هستند، خودشان را افسرده و مغموم نمي دانند؛ زيرا برخي از علايم افسردگي با ديگر بيماري ها مشترک است و اغلب ناشناخته باقي مي ماند. در حالي که زماني که فرد افسرده نتواند دست از خلق افسرده خود بردارد و اجازه دهد احساس نااميدي و غم بر زندگي روزمره اش سايه افکند، تا حدي که تمام جنبه هاي زندگي او را تحت تاثير قرار دهد، بايد درصدد يافتن راهي براي درمان و بهبودي خود باشد.
اولين اقدامي که پزشک متخصص در اين زمينه انجام مي دهد، تشخيص بين افسردگي مزمن (شديد) و خلق افسرده (خفيف) است. اگر افسردگي فرد در حد پاييني باشد، احتمال دارد با تجويز داروهاي ضدافسردگي، روان درماني و مشاوره هاي روانشناسي افسردگي او بهبود يابد، و اگر افسردگي او شديد تشخيص داده شود، ممکن است پزشک متخصص يک دوره درمان هاي روانپزشکي و روانشناسي را توام با بستري شدن فرد در بيمارستان تجويز کند. پژوهش ها نشان مي دهند که بيماراني که در مراحل ابتداي ابتلا به مراکز روان درماني مراجعه کرده اند تا 70 درصد بهبودي کامل داشته اند. متاسفانه گروهي از بيماران به پزشک متخصص مراجعه نمي کنند و همين امر موجب مي شود تا افسردگي آنها درست تشخيص داده نشود. علاوه بر آن، آنان داروهايي دريافت مي کنند که گاه عوارض جانبي آنها موجب بروز اختلال هاي ديگري در بدن شان مي شود. بسيار مهم است، زماني که بيمار براي درمان مشکلش به پزشک مراجعه مي کند علايم بيماري خود را درست براي او بازگو کند تا پزشک نيز بتواند تشخيصي درست بدهد.
اغلب بيماراني که به افسردگي مزمن مبتلا هستند، به دارو درماني و روان درماني پاسخ مثبت مي دهند و طي 4-3 ماه درمان تا 80-70 درصد بهبودي پيدا مي کنند. روان درماني به تنهايي براي افسردگي هاي خفيف مي تواند موثر باشد. دو روش روان درماني (درمان هاي شناختي - رفتاري و درمان هاي فردي) به همراه داروهاي ضدافسردگي مي توانند اثرات درماني بالايي بر بيماران افسرده باليني گذارند.
پيشگيري از افسردگي
از جمله روش هاي موثر مقابله با بروز افسردگي و حفظ بهداشت رواني افراد، شيوه هاي خودياري هستند که عبارتند از؛
1 ـ انجام ورزش هاي ايروبيک (هوازي) مثل قدم زدن، آهسته دويدن، کوهنوردي و… است که مي تواند خلق و خوي فرد را تا حد چشمگيري افزايش دهد. انجام اين ورزش ها به ويژه به زناني که از افسردگي خفيف و ملايمي در رنج هستند، توصيه مي شود.
ورزش هاي ديگري مثل برداشتن وزنه هاي يک کيلوگرمي موجب تنفس بهتر، افزايش اشتها، خواب، کاهش خلق گرفته و احياي احساسات و هيجانات شادي بخش در فرد مي شود. لازم به توضيح است که قبل از آغاز هر گونه ورزش جديدي بهتر است با پزشک معالج تان مشورتي انجام دهيد.
2 ـ مشورت کردن؛ مشکلات عادي و روزمره خود را با کمک يک دوست، همسر و يا مشاور بررسي کنيد. سعي کنيد منابع استرس آور خود را بشناسيد و درصدد رفع آنها برآييد. چنانچه احساسات و هيجان هاي دروني خود را مورد موشکافي قرار داديد و توانستيد عامل اصلي نگراني ها و ناراحتي هاي خود را شناسايي کنيد، از شيوه هاي مختلفي که براي کاهش خلق و خوي افسرده پيشنهاد مي شود، استفاده کنيد.
3 ـ صحبت کردن با خود؛ در برخي موارد
گفت وگوهاي دروني فرد با خودش مي تواند به او در شناخت مشکل اصلي کمک کند (تنها بايد توجه داشته باشيد که لحني انتقادآميز، غيرواقع بينانه و منفي نسبت به خود و رفتارهايتان نداشته باشيد). سعي کنيد بر نقاط قوت خود، توانايي ها و اهدافي که قصد داريد به آنها برسيد تمرکز داشته باشيد.
4 ـ نوشتن و به تحرير درآوردن؛ درباره مشکلات و آنچه که موجب ناراحتي تان مي شود، بنويسيد. در خيلي از موارد نوشتن احساسات دردناک و آزرده کننده موجب آرامش روحي افراد مي شود. براي شروع مي توانيد ابتدا وقايعي را که در طول روز و يا هفته شما را افسرده و غمگين مي کند، بنويسيد. اگر تجربه احساسي منفي و يا مثبتي داشته ايد، سعي کنيد جزئيات مختلف آن را و تاثيري که بر شما گذاشته است بررسي کنيد و سپس با تجزيه و تحليل نوشته هاي خود و مفاهيمي که به کار برده ايد، علت اصلي ناراحتي و يا شادي خود را تشخيص کنيد.
5 ـ خودياري و کمک گرفتن از گروه هاي حمايتي؛ درباره مشکل خود با ديگر افرادي که مشابه شما هستند صحبت کنيد. در اين گونه گروه هاي حمايتي سعي مي شود با صحبت کردن با افراد و بررسي دقيق مشکل شان، شرايطي را که موجب ناراحتي و افسردگي آنان مي شود شناسايي و موجب کاهش تاثيرات آن بر فرد را فراهم آورد.
6 ـ مراجعه به مشاور؛ اگر فردي از بودن شرايط و موقعيت خاصي دچار علائم آشکار افسردگي مي شود، مي تواند قبل از آنکه اوضاع وخيم تر شود، درباره مشکلش با يک مشاور و يا روانشناس صحبت کند.
چه کارهايي بايد کرد؟
به مواردي که ممکن است ناشي از احساس غم، ناراحتي و حتي خشم باشد که بتواند موجب افسردگي در شما شود، خوب فکر کنيد. برخي از اين موارد عبارتند از؛ بي خوابي، بي اشتهايي، بدغذايي، استرس، غم و اندوه، سوگواري، مصرف سيگار، الکل و برخي داروها. سعي کنيد تغييراتي در برنامه روزانه خود بدهيد و عواملي که موجب سلامت و بهداشت رواني تان مي شود (مثل تغذيه سالم، خواب کافي، ورزش و فعاليت بدني) را جايگزين عوامل استرس آور و ملال انگيز (مثل انزواطلبي، مسئوليت پذيري بيش از اندازه و بي تحرکي) کنيد. اجازه دهيد اعضاي خانواده و دوستان و آشنايان به شما کمک کنند
 

صدا صدا صدا مياد صداي خنده هاي تو

آدمكا دور و ورت

تموم لحظه هاي تو

خيلي معطلي سر خودت

ببين اينا كين دور و برت

مي خواستن اين جوري بشه

هوام بيافته از سرت

صداي من تو رو ميخواست

انگار واست خيالي نيست

دور و برت خالي ميشه

اون روزي كه جات خالي نيست

صورتكاي مهربون

خنده هاشون دروغيه

نگاهشون راست نميگه

ببين پر از دو روييه

ميگي كه دنياي منه

ميخواي كه تنها بموني

برات مثل من كسي نيست

خودت اينو خوب ميدوني

میگه چقدر دوستش داری میگم به آندازه نفرتی که از من به دل گرفته.....

منو ببخش
 
تو رو به خدا بعد من مواظب خودت باش

گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش

غصه ام میشه اگه بفهمم داری گریه می کنی

شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری

دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون

دلم گرفته می دونی از هم جدا کردنمون

دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش

بازم منو به خاطر تمومه خوبی هات ببخش

منو ببخش ...

اصلا فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی

اینجوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی

برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوستش داری

اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری

دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون

دلم گرفته می دونی از هم جدا کردنمون

دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش

بازم منو به خاطر تمومه خوبی هات ببخش

منو ببخش ...

 

جزیرۀ احساس

در روزگارهاي قديم جزيره اي دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگي مي کردند: شادي، غم، دانش عشق و باقي احساسات ...

روزي به همه آنها اعلام شد که جزيره در حال غرق شدن است

بنابراين هر يک شروع به تعمير قايقهايشان کردند.

اما عشق تصميم گرفت که تا لحظه آخر در جزيره بماند.

زمانيکه ديگر چيزی از جزيره روي آب نمانده بود عشق تصميم گرفت

تا براي نجات خود از ديگران کمک بخواهد.

در همين زمان ثروت با کشتي يا شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست.

ثروت، مرا هم با خود مي بري؟”

ثروت جواب داد:

“نه نمي توانم. مفدار زيادي طلا و نقره در اين قايق هست. من هيچ جايي براي تو ندارم.”

عشق تصميم گرفت که از غرور که با قايقي زيبا در حال رد شدن از جزيره بود کمک بخواهد.

غرور لطفاً به من کمک کن.”

“نمي توانم عشق. تو خيس شده اي و ممکن است قايقم را خراب کني.”

پس عشق از غم که در همان نزديکي بود درخواست کمک کرد.

غم لطفاً مرا با خود ببر.”

“آه عشق. آنقدر ناراحتم که دلم مي خواهد تنها باشم.”

شادي هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غرق در خوشحالي بود که اصلاً متوجه عشق نشد.

ناگهان صدايي شنيد:

” بيا اينجا عشق. من تو را با خود مي برم.”

صداي يک بزرگتر بود. عشق آنقدر خوشحال شد که حتي فراموش کرد اسم ناجي خود را بپرسد

هنگاميکه به خشکي رسيدند، ناجي به راه خود رفت.

عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجي خود مديون است

از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسيد:

” چه کسي به من کمک کرد؟”

دانش جواب داد: “او زمان بود.”

“زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟”

دانش لبخندي زد و با دانايي جواب داد که:

“چون تنها .زمان. بزرگي عشق را درک مي کند.”

من هم برای تو چنان صبر می کنم که موهایم کاملا سفید شود

فقط خدا میداند چرا انقدر از من متنفری و من بر عکس هر لحظه به فکر تو هستم......

 

چیه چیزی شده ؟

چرا ساکتی ؟


دوست داری من نباشم تا کنارت باشه کی ؟

شنیدم از من دلسرد شدی به تازگی

شادی هاتو تقسیم می کنی با یکی

دیگه که دوستش داری و تو روش حساسی

دوست داری عقاید خیلی شیک و وسواسی

انقده اون و می خوای که اگه با اون بودی و منو اتفاقی دیدی جایی نشناسی

گفتم غرورمم زیر پاهات بذار له بشه

رفتی نذاشتی حتی دوستیمون به سال بکشه

تو عین نداریام واسه تو هر کاری کردم و بی معرفت نیومد یه بار به چشت

هرچی راجبت فکر می کردم شد نقش بر آب

آواره آمارت بدجور همه جا پخش الان

کاری کردی حتی زندگی سخت شه برام

بگو ببینم کی تو زندگیت پر نقش الان

اونم مثل منه و تعصب داره رو تو

دوست داره همه جوره حفظ کنه آبروتو

مثل من حاضر با دنیا هم عوض نکنه حتی یه دونه از اون تار موتو

یا که برعکس نصبت به تو بی ارزشه

بگو چی کم گذاشتم واسط این رسمشه

که جواب خوبیمو بدی با بدی هات

مگه نمیگفتی : فرق کردی با قدیمات

خاطرات تو فراموش می کنم مو به موشو برو با هر کی که دلت می خواد روبروشو

بدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمی کردم یه دونه موشو

چه خوش خیالم به فکر اینکه دوباره تو بهم زنگ می زنی شبا تا صبح بیدارم

عیب نداره تو این شبا که واسه ما سخت خواب تو با خیال راحتت بگیر تخت بخواب

نگران منم نباش و آروم یواش چشماتو ببند بودن از ما داغون تراش

که حالا همه چی رو سپردم به دست فراموشی، خوب می دونم که حالا با کس دیگه هم آغوشی

اینا رو می بینم و می سازم بازم با غم تو، اینو بدون یه روزی میگیره آهم دامنتو

آخه تا من یادمه تو با راحتی منو تنها گذاشتی تو اوج ناراحتی

کاری کردی که به یه فکر خراب رسیدم، فکر کثیفمو حتی تا خلاف کشیدم

وقتی می دیدم نیستی اما یادت اینجاست، وقتی نمی شد من و تو با هم ما بشیم ما

خاطرات تو فراموش می کنم مو به موشو برو با هر کی که دلت می خواد روبروشو

بدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمی کردم یه دونه موشو (2)

هنوزم بوی عطرت، چند تا دونه ی مشکی از اون موی لختت رو تخته

تختی که همیشه می شدی روش تو بغلم ولو، تو که رفتی نمیشکندی اقلا دل ُ با زخم زبونت

رسم زمونه اینه رابطه ها که به هم وصل نمونه ، خیله خوب دیگه همه چی بسته تمومه

هرچی خدا بخواد همه چی دست همونه

ولی بدون تو هم یه کم نه آخرشی، منه ساده رو بگو ساختم با همه چی

نمی خوام سر صحبت الکی هی بی مورد وا شه، اصلا تو خوبی هرچی تو میگی باشه

دیگه اسمتم تو زندگیم باشه بسته ، هر بلایی هم سرم آوردی ناز شصتت

بهتره اصلا نمونیم با هم ما یه لحظه ، امیدوارم دل تو هم از من باشه خسته

خاطرات تو فراموش می کنم مو به موشو برو با هر کی که دلت می خواد روبروشو

بدون دیگه واسه من مرده کسی که یه روزی با دنیا عوض نمی کردم یه دونه موشو

آیا شما حس ششم دارید؟

آیا شما حس ششم دارید؟

برای تقویت حس ششم:

۱) از خودتان سوال کنید: سوال از حس و ذهن خودآگاه یکی از بهترین راه های گشودن کانال قدرت ماورایی و علم غیب است. فقط در مورد چیزی که واقعاً می خواهید بدانید لحظه ای تفکر کنید. به طور مثال «آیا باید شغلم را عوض کنم؟» وقتی شب می خواهید به رختخواب بروید با صدای بلند از خود این سوال را بپرسید. مشاهده می کنید که رویاهای شما در شب پاسخ سوال شما را می دهند.

۲) افکار خود را به روی کاغذ بیاورید: قبل از اینکه شب به خواب بروید و وقتی که صبح از خواب بیدار شدید، در مورد موقعیت خود فکر کنید و در مورد مواردی که برایتان حائز اهمیت است با دقت فکر کنید، سپس شروع به نوشتن کنید. به افکارتان اجازه دهید که ارادی عمل کند و هر آنچه که به فکرتان می رسد روی کاغذ بیاورید، سپس کاغذ را نگاه کنید، متوجه می شوید چه اتفاقی رخ داده: «افکارتان شما را هدایت و نصیحت کرده است.»

۳) به خودتان اعتماد کنید: مثلاً وقتی در حال قدم زدن هستید، اما ناگهان دلت می خواد که به سمت چپ بپیچید، این کار را انجام دهید، حتی اگر بعداً متوجه شدید که از مسیر واقعی دور شده اید، اما باز هم به حس خود پاسخ مثبت دهید و مشاهده می کنید که درست شما را هدایت کرده است.

۴) زمانی را در طبیعت صرف کنید. در طبیعت و در معرض هوای آزاد بودن و کنار درخت بودن، بصیرت و بینش انسان را بالا می برد.

۵) از روش «گل درمانی» استفاده کنید. گل های تازه باعث افزایش انرژی در فضای خانه شما می شود. حتی اجازه می دهد تا مقداری هوای تازه و آزاد وارد فضای خانه شما شود. گل های تازه، روحیه شما را تقویت می کند.

 

همه ما رویاهایی داریم که گاهی به حقیقت می پیوندد. در طرف مقابل همه ما دلشوره هایی هم داریم که گاهی درست از آب در می آیند. مثلاً خیلی وقت ها پیش می آید که احساس می کنیم قرار است، تلفن به صدا در آید و بعد صدای زنگ تلفن را می شنویم. «جوآن ماری ولان» یکی از افراد برخوردار از این حس است. او همیشه نسبت به این حس نگران بود و فکر می کرد چیزی اشتباه در خلقت او وجود دارد تا اینکه متوجه شد این بهترین هدیه ای بوده که از جانب خداوند به او داده شده و او خیلی خوش شانس بوده که توانسته چنین هدیه ای دریافت کند.

او می گوید: همیشه نشانه هایی را احساس می کردم. مثل اینکه یک نفر کنارم نشسته سپس صدای پک زدن به سیگار را می شنیدم و دود سیگار را نیز می دیدم. از جا بلند می شدم، از تخت پایین می آمدم، پدر تویی؟ اینجایی؟ چند سال قبل پدرم در اثر سکته قلبی جان خود را از دست داد و از آن زمان تاکنون من همیشه غم عجیبی در قلبم دارم. اما الآن، صدای نفسهایش و بوی ادکلنش را حس می کنم و وقتی بوی او به مشامم می رسد، احساس راحتی می کنم. این اولین باری نبود که من وجود کسی را حس می کردم و یا آدمهایی از دنیای دیگر سراغ من می آمدند. * نمی خواستم متفاوت از بقیه باشم وقتی به سالها قبل فکر می کنم، می بینم از همان کودکی با بقیه فرق داشتم. اکثر شبها وقتی در تختخواب بودم صدایی می شنیدم وقتی از خواب بیدار می شدم، ضربان قلبم تند می شد. زن و مرد پیری را می دیدم که آغوششان را به روی من باز کرده و با هم صحبت می کردند. من از ترس به اتاق پدر و مادرم می دویدم و فکر می کردم غولها هستند که شبها سراغ من می آیند. پدرم با آرامش کامل مرا به اتاقم باز می گرداند و با خونسردی زیر تخت، داخل کمد و همه جا را بازدید می کرد و می گفت: «برو بخواب عزیزم، هیچکس اینجا نیست». اما وقتی من به رختخواب باز می گشتم، با خود زمزمه می کردم، پدر تو اشتباه می کنی. وقتی ۹ ساله بودم. خواب دیدم مادر پدرم تلفن کرد و گفت که می خواهد ما را ترک کند و پیش خدا برود. اما همه چیز رو به راه خواهد بود و هیچ اتفاقی بعد از او رخ نخواهد داد. سه روز بعد مادر بزرگم فوت کرد. وقتی ماجرا را برای پدر و مادرم تعریف کردم، مادرم گریه کنان مرا در آغوش گرفت و گفت: «توباید مثل من و مادرم باشی. ما همیشه قبل از اینکه اتفاق بدی رخ دهد، از آن مطلع می شویم. ما نفرین شده هستیم.» من هم با گریه پاسخ دادم: «نه من نمی خواهم مثل شما ملعون و نفرین شده باشم» از آن به بعد تا چند سال هر وقت صداهایی می شنیدم یا خوابی می دیدم سعی می کردم آن را نادیده بگیرم و دیگر راجع به این موضوع با مادرم صحبت نکردم تا اینکه در سن ۱۶ سالگی خواب مرگ پدرم را دیدم و وقتی پدرم را از دست دادم باز هم شوک عجیبی به من وارد شد. اما باز هم با این حس جنگیدم و به مادرم چیزی نگفتم. آرام، آرام از طریق تلویزیون، اخبار و روزنامه ها متوجه شدم که افراد دیگری نیز مثل من با همین حس وجود دارند که اتفاقات بد را پیش بینی می کنند. ۲ سال بعد وقتی با ناپدری ام «جان» مشغول عبور از جاده بودیم، دوباره ندایی از درونم به من گفت: حرکت نکن. تا آمدم موضوع را جدی بگیرم کامیون بزرگی با ما برخورد کرد و هر دوی ما را زخمی کرد. پس از چند روز که بالاخره، در بیمارستان به هوش آمدم دیگر نتوانستم مقاومت کنم و مادرم را در آغوش گرفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم، چون از ناحیه کمر و ستون فقرات دچار شکستگی شده بودم، چند ماه بستری بودم. اما بعد از آن فکر کردیم که وقت آن رسیده که با مادرم به این مساله جدی تر نگاه کنیم و سعی کنیم اقدامی در جهت فهمیدن این حس برداریم. به سراغ آدمهایی که با عالم دیگر و مردم عالم دیگر ارتباط داشتند رفتیم. کتابهای زیادی مطالعه کردیم، با آدمهایی مثل خودمان ملاقات کردیم و متوجه شدیم که صداهایی که می شنویم برای ترساندن ما نیست، بلکه از جانب روحهایی است که مراقب ما هستند. ما روح پلیدی نداریم. بلکه فرشته هایی در اطراف خود داریم. و شاید آنها هدیه هایی از طرف خداوند هستند که به ما داده شده اند تا ما به اطرافیانمان کمک کنیم. این واقعیت مسوولیت سنگینی بود. حالا دیگر من هدف زندگی خود را می شناختم. «پدر از من برای چند نفر تقاضای حلالیت کرد.» اول باید سراغ یکی از همکارانش می رفتم که پدرم ناراحتش کرده بود، وقتی پیش آن خانم رفتم و برای پدرم تقاضای حلالیت کردم، مرا در آغوش گرفت و گریه کنان گفت: «نمی دانی چقدر منتظر این لحظه بودم.» و بعد چند نفر دیگر. این مسوولیت را بخوبی توانستم انجام دهم و وقتی کار تمام شد، پدرم دوباره با همان بوی ادکلن همیشگی و دود سیگار به اتاقم آمد و از من تشکر کرد. او می گفت امشب با خیال راحت و در آرامش زندگی می کند، من به قدری خوشحال بودم که دائماً از خداوند به خاطر این موهبتی که به من ارزانی داشته تشکر می کردم. چند شب بعد خانمی را در رویاهایم دیدم که بسیار بی تاب بود. او می گفت: همسر و پسرش همیشه با هم در حال جنگ بودند و او تنها کسی بود که قادر به آرام کردن آنها بود و حالا که او در دنیا نیست خیلی نگران پسرش است. با جست وجوی فراوان آدرس آنها را پیدا کردم و به سراغشان رفتم و تمام ماجرا را تعریف کردم و مطمئن شدم که پدر و پسر در صلح و آرامش کامل با هم زندگی می کنند و مشکلی ندارند. از کمک کردن به افراد واقعاً لذت می برم. هر موقع در اتاق خواب در تاریکی تنها می نشستم دود سیگار پدرم را استشمام می کردم و این یکی از شیرین ترین و خوشبوترین بوهای زندگی ام شده بود. من واقعاً نمی دانم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد اما می دانم که هیچ وقت تنها نیستم و کسانی را که دوست داریم همیشه در کنارمان هستند و هر زمان که ما دریچه قلبمان را به روی فرشتگان باز کنیم و به آنها گوش دهیم آنها ما را هدایت خواهند کرد.

آیا می دانید فرشتگان خداوند .............. ؟

آیا می دانید فرشتگان خداوند .............. ؟

لغت آنجلوس به يوناني به معني پيام آور است، و در فرهنگ لغات آكسفورد در مقابل واژه فرشته اين توضيح واضح و ساده به چشم مي خورد: پيام آوري الهي يا روحاني، موجودي روحاني كه از لحاظ قدرت و هوش مافوق انسان است، موجودي كه خادم و پيام آور مخصوص ذات بي همتاي الهي است.

ارواح بالدار یا فرشتگان قسمتي از راز هر فرهنگ محسوب مي شوند. اقوام وايكينگ فرشتگان را والكيري ، يونانيان باستان آنها را حورا، ايرانيان باستان آنها را فرشته و در بعضي مواقع به آنها پري يا حوري نيز مي گفتند. هندوها به اين موجودات آپسارا مي گفتند. در افسانه هاي اوليه هندو اروپايي فرشتگان مي توانستند صاحب فرزند شوند، كودكاني در بغل آنها زاده مي شدند و در هنگام تولد پنج سال داشتند.

در آئين زرتشت، آئين بودا، و آئين تائو فرشتگان وجود دارند. حتي در انديشه هاي فلسفي آشوري ها و ساكنان بين النهرين ( عراق فعلي) فرشتگان وجود دارند . جادوگران قبايل مختلف جهان نيز با فرشتگان و انواع موجودات بالداري كه اغلب به اشكال پرندگاني همچون عقاب يا كلاغ در مي آيند ارتباط هايي دارند.

ديونيزيوس فيلسوف قرن ششم ، نه نظام فرشتگان را نام گذاري كرده است. طبقه بندي او دقيق و واضح بود تا اواسط قرن هجدهم به عنوان مهم ترين مرجع تحقيق در مورد اين موجودات آسماني قلمداد مي شد.

بر سرير خداوند عالم، فرشتگان هيچ شكلي ندارند و بيشتر به صورت يك انرژي ناب يا نورهستند. بعضي از فرشتگان داراي نام هايي هستند مثل جبرئيل يا ميكائيل كه از طريق پيامبران الهي و قديسين از آنها آگاهي مي يابيم.

چهار فرشته اي كه در ارتباط نزديكي با زمين كار مي كنند عبارتند از:

1- رافائيل: فرشته ي بزرگ و مقرب شفا ، سردسته فرشتگان نگهبان انسان ها محسوب مي شود. نام او به معني شفادهنده الهي يا خدا شفا مي دهد است. او نيروي خلاقيت و زيبايي را بيدار مي كند او به خصوص به امور مربوط به زائران مي پردازد يعني نه تنها مسافران را در بر مي گيرد، بلكه شامل زيارت هايي كه به سمت پروردگار عالم انجام مي پذيرند نيز هست. براي مسلمانان تجلي ديگري از رافائل فرشته مرگ عزرائيل است. گفته مي شود بدن اين فرشته سراسر پوشيده از چشم است و هر بار كه يكي از اين چشم ها مژه بر هم مي زند، موجود ي از دنيا مي رود .

2- ميكائيل : فرشته بزرگ و مقرب حمايت و تعادل است. حضرت ميكائيل فرمانده كل قواي لشكريان آسماني به شمار مي رود. نام او به معني شبيه خداوند است. اين فرشته مي تواند در آن واحد در سه عرش از هفت عرش الهي ظاهر شود. بنا به روايات حضرت ميكائيل از برف خلق شده است.3

3- جبرئيل: فرشته مقرب و بزرگ اميد، اشراق و عشق و سفير اعظم بشريت است. نام او به معني قهرمان خدا است. او فرشته وحي و الهام است. اين فرشته بسيار با شكوه است . در آيين اسلام جبرئيل روح پرهيزگار است كه در شب قدر وحي الهي را به زبان فصيح عربي براي حضرت محمد (ص) به ارمغان آورد. اين فرشته در آئين مسيحيت فرشته رحم و شفقت نام گرفت و گفته مي شود كه او از آتش خلق شده است.

4- آريل: فرشته مقرب كيميا گري و حامل نور دانش الهي و بصيرت به انسان هاست . او باعث باز شدن دريچه ي ديد انسان ها به دنياي روحي مي شود و انسان را با ارتعاشات دنياي روحي هماهنگ مي سازد. نام او به معني نور خدا است .

حضرت اسرافيل ، فرشته سوزان فرشته روز رستاخيز است. او به هزاران لهجه و زبان مختلف عالم ، و با هزاران زبان كه از دهانش بيرون مي آيد، به تجليل از شكوه و عظمت خداوند عالم مي پردازد. او فرشته موسيقي نيز هست و شيپور يا صورش به شكل شاخ حيوانات است.

فرشتگان به كمك ما مي آيند، ما را نجات مي دهند و لبريز از آرامش و خونسردي مي كند. آنها پيامهايي اميدوار كننده و محبت آميز براي ما مي آورند. آنها ما را راهنمايي مي كنند، به ما آموزش مي دهند، دعاهاي ما را اجابت مي كنند، آنها پيام هاي خود ر در رويا و دعا به گوش ما مي رسانند و سرانجام ما را در مسير مرگ هدايت مي كنند. اما هميشه و در همه احوال در خدمت پروردگار عالم هستي هستند. آنها هر گز در اختيار خود نيستند.

نام های فرشتگان در قرآن

1. جبريل؛ اين كلمه در زبان عبري «گبريل» به معناي قهرمان و مرد خدا است. وي از فرشتگان بزرگ الهي است كه نام او سه بار در قرآن كريم آمده است. (بقره، آيه98 و99 و تحريم، آيه4) البته در آيه هايي هم بي آن كه به صراحت نام او را ذكر كند به او اشاره دارد؛ مانند: تكوير، آيه19؛ مريم، آيه17. در فارسي جبرئيل نوشته مي شود. وي فرشته وحي است كه آيات قرآن را بر پيامبر اكرم صلي الله و عليه و آله را مي آورد.


2. ميكال؛ اين كلمه غير عربي و غير منصرف است. اين كلمه يك بار در قرآن كريم (بقره، آيه99) آمده است و به صورت ميكائيل و ميكاييل نيز تلفظ مي¬شود. و فرشته روزي است.


3. رَعْد؛ برخي گفته اند كلمه رعد در آيه «وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَيُصِيبُ بِها مَنْ يَشاءُ وَهُمْ يُجادِلُونَ فِي اللهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحالِ» نام فرشته اي است كه مأمور ابرهاست و ابرها را به مكان هايي كه بايد باران در آن جا ببارد هدايت مي كند؛ ولي با توجه به اين كه تسبيح خداي سبحان عمومي است و همه مخلوقات خدا را تسبيح مي كنند كلمه رعد در اين آيه صدايي است كه از برخورد ابرها توليد مي شود.


4. قعيد؛ اين كلمه عربي است و يك بار در قرآن كريم آمده است. «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ» گفته اند مراد از قعيد در اين آيه فرشته اي است كه گناهان انسان ها را مي نويسد. برخي ديگر گفته¬اند كلمه قعيد در اين آيه صفت است نه اسم و وصف فرشتگاني است كه موكل انسان ها هستند.


5. مالك؛ نام فرشته اي كه گماشته بر جهنم است و به اذن خداي متعال داخل و خارج كردن جهنميان به دست اوست در سوره زخرف آيه77 در اين باره مي فرمايد:«وَنادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ»


6. روح؛ اين كلمه 25 بار در قرآن كريم تكرار شده است كه مراد از آن،‌ فرشته و غير فرشته است. مانند اين آيه ها: «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمِينُ» «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِكَةُ صَفًّا»
در روايتي كه از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند آن حضرت مي فرمايد: روح فرشته اي است بزرگ تر از جبرئيل و ميكائيل. در روايتي از ابن عباس نقل كرده اند كه منظور از روح فرشته بزرگي از فرشتگان است.


7. سكينه؛ چون در قرآن كريم آمده خدا سكينه را نازل كرد؛ برخي گفته اند او از فرشتگان الهي است؛ ولي اين گونه نيست و به معناي لغوي آن است.


8. هاروت؛ 9. ماروت؛ اين دو كلمه در آيه102 سوره بقره آمده است (وَما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ) اين ها دو فرشته اي هستند كه خداي متعال به شهر بابل فرستاد كه به مردم شهر مطالبي آموختند و مردم از آن آموخته ها در راه ناصحیصح استفاده كردند.

 

داستان هوارد

هوارد گوردي که دوران كودكي سختي را كه در يكي از مناطق روستايي ايالت ميسوري سپري كرده بود از طرف فرشتگان به او آنقدر عشق و حمايت داده شد تا قادر گشت ناملايمات خانوادگي را تحمل كند. او از سن پنج سالگي اغلب مورد كتك و آزار خانواده خود از جمله پدر و مادر و دو برادر بزرگش قرار مي گرفت . يك بار در سن 11 سالگي از پدرش به سختي با شلاق كتك خورده و بيهوش به روي زمين كنار انبار ذرت افتاده بود. وقتي بهوش آمد هوا تاريك شده و ستارگان در آسمان دیده می شد . به گريه مي افتد و از ته دل آرزو مي كند كه ايكاش بميرد و به آسمان برود. بر اثر ضربات شلاق بدنش به سختي كوفته بود و درد مي كرد از ترس اينكه اگر به اتاق برود ممكن است مورد كتك برادرانش قرار بگيرد در همانجا مي ماند و شروع مي كند به دعا خواندن كه خدا يكي از فرشتگانش را بفرستد كه جان او را بگيرد و نزد خود ببرد. ناگهان متوجه مي شود كه هفت ستاره غير معمولي در آسمان مي چرخند و به او نزديك مي شوند. آنها در فاصله بيست متري درختان سيب ايستادند و همانطور كه به زمين نزديك مي شدند به سمت او حركت كردند. آنها تبديل به هفت موجود نوراني شدند و گرد هوارد حلقه زدند. او كماكان روي زمين دراز كشيده بود و حركتي نمي كرد. به نظر نمي آمد كه آنها راه بروند . در حقيقت آنها در فاصله كمي با زمين شناور بودند. آنها موسيقي عجيبي را زمزمه مي كردند. گويي فرشتگان در بهشت آواز مي خواندند . بعد هوارد متوجه مي شود كه ديگر دردي در بدن كوفته اش احساس نمي كند. فرشتگان بعداز شفاي درد تصويرهايي را به ذهن او القا مي كنند . تصاويري فيلم مانند با جنبه روحاني و مذهبي و پراز شادي. بعد بخواب مي رود صبح كه بيدار مي شود احساس بسيار مطبوعي داشته و خود مي گويد آن شب فرشتگان بدن و روحم را شفا داده بودند.

دوستت دارم اما مشکوکی ؟

زبانم می گوید به امید روزی که روزگارت سیاه تر از پر کلاغ تیره تر از غروب وغمگین تر از دم جدایی باشد اما دلم می گوید به امید روزی که آشیانت بالاتر از آشیان عقاب چشم انداز نگاهت زیباتر از بهشت و بر لبانت لبخند و صدهزار پری کنیزت باشد.

دوستت دارم اما مشکوکی ؟

روند طلاق رو به افزایش است. این در حالی است كه وقتی نیم نگاهی به علل این پدیده ناهنجار در میان زوجین می‌اندازیم، می‌بینیم كه خیانت از سوی طرفین یكی از مهم‌ترین دلایل این نوع طلاق‌ها به شمار می‌رود كه البته تنها دلیل نیست اما همین یك نشانه كافی است كه شك و بدبینی را در میان زوجین همچون بذری بكارد و اگر زوجین روش مقابله با این نوع بدبینی‌ها و شك را ندانند، طبیعتا شالوده خانواده‌شان خیلی زود از هم خواهد پاشید.

بدبینی

بدبینی به همسر اشكال متفاوتی دارد،خیلی از زوجین بدبینی‌های بیمارگونه خود را نوعی رفتار طبیعی تلقی می‌كنند و آن‌را با عناوینی همچون غیرت و تعصب ومراقبت توجیه می‌كنند، حال آن‌كه واقعیت چیز دیگری است.

اساسا بدبینی به همسر در3 حالت كلی بروز می‌كند

گروه اول افرادی هستند كه بدبینی در ذاتشان است. این افراد را از همان ابتدای زندگی براحتی می‌توان شناخت؛ آن زمان كه نسبت به هر موضوعی نیمه خالی لیوان را می‌بینند و در رابطه با پیرامون خود نوعی نگاه منفی دارند.

گروه دوم افرادی هستند كه نوعی وسواس نیز در بدبینی‌هایشان نهفته است. این دسته از زوجین نسبت به برخی رفتارها و واكنش‌های همسر خود به جنس مخالف، حال در محیط كاری باشد، نوعی وسواس فكری دارند كه در پاره‌ای اوقات همراه با بدبینی به وی است كه البته در این فرم باز هم اختلاف بین زوجین خیلی پدیدار نمی‌شود.

گروه سوم كه در حقیقت روزگاری جزو گروه‌های یك و دو بودند بشدت در معرض خطرند، چرا كه مبتلا به اختلالات پارانوئیدال می‌شوند به این معنا كه با كنار هم گذاشتن برخی پارامترهای خیالی به این نتیجه می‌رسند كه همسرشان قطعا در حال خیانت به وی است و این فكر همچون خوره جسم و روح فرد را نابود می‌كند و اگر خوشبین باشیم كه اتفاق ناگواری در این بین نیفتد، طلاق و جدایی بین زوجین مسالمت آمیز ترین اتفاق است.

ریشه‌های بدبینی به همسر

* خیلی اوقات بدبینی و شك بین زوجین از علاقه و عشق زیاد به یكدیگر نشات می‌گیرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود می‌داند و طبیعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برایش سخت و غیر قابل هضم است. بتدریج این عشق و علاقه به نوعی احساس شكست از دیدگاه خودش تبدیل می‌شود و هر آن فكر می‌كند كه زندگی اش در حال فروپاشی است.

*عدم شناخت كافی از همسر، اساس بدبینی و شك به وی است. وقتی مرد از همسر آینده‌اش تصویری دیگر را در ذهن می‌پرورانده با ورود به زندگی مشترك متوجه می‌شود كه درانتخابش اشتباه كرده و این خود نوعی نفرت و انزجار را در وی نسبت به همسرش ایجاد می‌كند و طبیعتا این موضوع مهم‌ترین دلیل می‌شود برای پیدایش بهانه گیری‌ها و بدبینی‌های بیمار گونه.

* فرزندان والدین بدبین و شكاك در طول زندگی یاد می‌گیرند كه در آینده نیز نسبت به همسرشان و اطرافیان خود بدبین و شكاك باشند. این موضوع نقش تربیت خانواده را براحتی روشن می‌كند، این‌گونه كه فرزندتان از شما بدبینی و شك به همسرش را یاد می‌گیرد.

زندگی زناشویی مانند یک گلدان نیاز به مراقبت‌های ویژه‌ای دارد و در معرض خطرات و آفت‌هایی قرار می‌گیرد که باید مراقب آنها بود. سوء‌ظن یکی از این آفت‌هاست و اگر به موقع و درست به آن رسیدگی نکنیم ممکن است ریشه این گیاه را مورد هدف قرار دهد و زندگی زناشویی را از اساس دچار مشکل کند.

*مراقبت از خانواده در مقابل سنگ اندازی و حسادت‌های دشمنان خانوادگی كه عموما به شكل یك دوست وارد زندگی می‌شوند نیز اساس خیلی از بدبینی‌ها و سوءتفاهم‌هاست. دوست شما نسبت به زندگیتان حسادت می‌كند و بر همین اساس پروژه‌ای را پیاده می‌كند كه اطمینان شما را نسبت به همسرتان سلب كند.

* همیشه سعی كنید در هر موضوعی با همسر خود صادق باشید. ریشه بسیاری از بدبینی‌ها عدم صداقت در ابتدای زندگی است. زن یا مرد رازی را در زندگی دارد كه می‌كوشد آن را از همسرش پنهان كند كه البته در بیشتر مواقع موفق نمی‌شود و خود این پنهانكاری نقطه شروع بدبینی‌ها می‌شود.

* به جنبه های مثبت یکدیگر توجه کنید.

* نسبت به قول و قرار خود با همسرتان خیلی حساس باشید. این موضوع برای مردها باید بیشتر رعایت شود، چراكه خانم‌ها هر نوع تاخیر را در رسیدن به قرار مثبت نگاه نمی‌كنند و طبیعتا افكار منفی در آنها شكل می‌گیرد.

*در مراودات اجتماعی خود خیلی مراقب باشید بویژه اگر طرف شما جنس مخالف باشد. هر نوع صحبت غیركاری، مثلا، در خیابان، پارک یا اماکن عمومی و حتی در میهمانیها سعی کنید نگاه خود را کنترل نمائید و یا خنده های خود را نیز در مقابل دیگران کنترل کنید چه بسا موجب سوءظن ایشان شود. تماس‌های بی‌مورد و روابط آزاد در محیط‌های كاری نتیجه‌ای شوم در بردارد كه اگر شما هم فكری در سر نداشته باشید، همسرتان جور دیگری برداشت می‌كند.

* در صحبت کردن با نامحرم به ویژه در مقابل همسرتان سعی کنید نگاه خود را پایین بیندازید چه اینکه هم جلوی سوءظن شوهرتان را می گیرد و هم برای خودتان بسیار ارزشمند و مفید است .

* شناسایی حساسیت های که در هر کدام از شما وجود دارد البته فقط باید این حساسیت ها شناخته شود ولی لازم نیست آن را به رخ طرف مقابل بکشیم.
بدبینی

* از غافلگیری‌های احساسی كه نیازمند پروژه‌ای پیچیده باشد، پرهیز كنید. مثلا برای سالگرد ازدواجتان بخواهید همسرتان را غافلگیر كنید و نوعی پنهانكاری داشته باشید. دیده شده كه بسیاری از زوجین به این نوع كارها با بدبینی نگاه می‌كنند كه اگر هم به خیر و خوشی ختم شود، گمان می‌كنند كه پایان خوش كار هم در حقیقت قسمتی از یك پروژه خطرناك برای خیانت به وی بوده است.

*احترام به یکدیگر هم در مقابل خانواده ها و اقوام و دوستان یکدیگر و هم در واقعی که به صورت خصوصی در کنار یکدیگر هستید.

* اجتناب از بیان حوادثی که در دوران کودکی یا نوجوانی یا دوران دانشجویی برای شما یا دوستانتان اتفاق افتاده . منظور از این حوادث آن چیزهایی است که زمینه سوء ظن را فراهم می کند.

* بیان کلمات محبت آمیز نسبت به یکدیگر مثل : ((تو همه امید من هستی و من به تو عشق می ورزم ))، ((من تو را دوست می دارم ))، ((تو از هر کس دیگری برای من مهم تر هستی ))، ((علاقه هیچ کس بجز تو در دل من نیست )).

 

سقای هزار تشنه ی آواره سیراب شدند جملگی از آب سرابت لعنت به تو و ذات خرابت در آیینه ات بنگر حیوان صفتی بینی حاشا مکن این باور این دست تو نیست اینی این است ترازوی عدالت تو پادشه مکر و رضالت ارزانی آن تازه رس خوش قد و قامت

 

خداحافظی برای همیشه ؟

خداحافظی برای همیشه ؟

مرگ عزیزان مهم ترین رویداد در زندگی است و باعث بحران عاطفی شدید می شود. مرحله «بهبود» آرام و تدریجی است، زیرا پذیرش واقعیت مشکل است و فرد دچار سردرگمی می شود. اگر فرد مرگ را به عنوان واقعیت زندگی بپذیرد، غم و اندوهش کمتر می شود. فرد باید بپذیرد که می تواند با مرگ و شرایط جدید سازگار شود. با پشت سر گذاشتن مرحله رشد روان شناختی، فرد می تواند در مقابل رویدادهای سخت زندگی مقاوم شود.

غم نبود عزیزی

هر از چند گاهی خبر فوت یكی از بستگان ، دوستان و نزدیكانمان خواب غفلت را از سرمان می پراند. و اگر آن عزیز از دست رفته یكی از افراد خانواده ما باشد به ویژه همسر، می تواند ، شوك شدیدی نیز بر ما وارد كند.در حوزه روانشناسی ، فشارهای روانی و مشكلات به دسته های مختلف تقسیم می شوند كه در بعضی مواقع آدمی با استفاده از توان و استعداد خود یا دیگری ، می تواند آنها را حل كرده یا تغییر دهد و بعضی مسائل نیز هست كه صرفاً باید آنها را تحمل كرد.اما مرگ از مقوله دوم است.

هیچ واکنش درست یا اشتباهی نسبت به مرگ وجود ندارد. همه ما نیاز داریم که به روش خود و در زمان مختص به خود اندوهگین با شیم. ممکن است این اندوه برای برخی به معنای گریستن باشد و برای برخی دیگر نه. در برخی افراد این اندوه ماه ها و سال ها بطول می انجامد و در برخی دیگر پس از مدتی کوتاه به پایان می رسد. واکنش ها و احساسات ممکن است هر ساعت یا هر روز تغییر کنند؛ برخی از روزها بسیار خوب و برخی دیگر نا خوشایند و بد هستند.

تغییرات احساسی با گذشت زمان و هنگامی که فرد فرا می گیرد که چگونه خود را با شرایط تغییر یافته هماهنگ سازد، شدت خود را از دست خواهند داد اما آغاز این راه نیز کمی دشوار است.

آنچه در ذیل می آید، خلاصه ای از معمول ترین احساساتی است که در پی از دست دادن یک فرد با آنها روبرو می شویم.

بهت زدگی و ناباوری

قبول خبر درگذشت یک شخص به زمان نیاز دارد. فرد داغدیده نمی خواهد این خبر را باور کند، درحقیقت، ابتدا نمی تواند آن را باور کند.

فقدان

فرد داغدیده احساس می کند که چیزهای زیادی را ازدست داده است، یک شخص را، عشق او را، دوستی و همراهی او را، فرصت ها، امید ها و.... این فقدان می تواند احساس عمیقی از غم به همراه داشته باشد.

گناه و احساس پشیمانی

یکی دیگر ازاحساساتی که گریبان گیر فرد داغدیده می شود احساس گناه است؛ مثلا، ممکن است از اینکه هفته گذشته کار اشتباهی در قبال فرد فوت شده انجام داده یا به قولی که داده بود عمل نکرده است، احساس پشیمانی کند یا حتی از اینکه زمانی نسبت به او خشمگین شده احساس بدی داشته باشد. در برخی دیگر از افراد نیز احساس گناهی شدید از اینکه خود زنده مانده اند و دیگری از دنیا رفته است، بوجود می آید.

از احساسات و واکنش های خود در چارچوب منطق پیروی کنید. اگر دوست دارید تنها باشید یا بیرون بروید و با مردم باشید حتما این کار را انجام دهید. درصورت لزوم به خود یادآوری کنید که در پی یک فقدان وجود این قبیل احساسات امری طبیعی است
حسادت

ممکن است شخص داغدیده نسبت به آنچه دیگران دارند اما وی در نتیجه این فقدان از آنها محروم شده است، حسادت کند. حتی ممکن است این حس نسبت به زندگی به ظاهر آسوده دیگران نیز شکل بگیرد.

خشم

فرد ممکن است نسبت به جهان و حتی سایر افراد خشمگین باشد چرا که تصور می کند آنها نه تنها عامل این جدایی و فقدان اند، بلکه قادر به درمان بیماری ها نیستند؛ احساسات وی را درک نمی کنند؛ بدون فکر حرف می زنند و به زندگی خود با لذت و شادی ادامه می دهند.

این شخص حتی ممکن است نسبت به خود و به خاطر کرده ها و نکرده های خویش خشمگین باشد. دشوارتر از همه آنکه ممکن است حتی نسبت به شخص فوت شده نیز احساس خشم کند و تصور کند که این فقدان وی را گرفتار درد و غمی بزرگ کرده است.

احساس تنهایی

یکی دیگر از حالاتی که در فرد داغدیده شکل می گیرد احساس تنهایی است. وی ممکن است تصور کند که شرایط پیش آمده برای وی، برای دیگران مهم نیست. او تصور می کند که کسی را از دست داده که بیشترین نقش را در زندگی او ایفا می کرده ا ست.

احساس آسودگی خاطر
احساس تنهایی

اما اگر دلیل مرگ بیماری طولانی مدت یا کهولت سن باشد، شخص داغدیده نوعی احساس آسودگی خیال می کند زیرا تصور می کند که فرد ازسختی هایی که گرفتار آنها بود، رها شده است.

حال ممکن است برخی افراد تصور کنند که این قبیل احساسات برای همیشه ادامه خواهند داشت، اما اینگونه نیست.

ناگفته نماند که اجتناب از این احساسات نیز ممکن نیست و تجربه و بیان آنها لازمه التیام این زخم است.

از دگر سو، غم و اندوه بر رفتار و عملکرد فرد داغدیده نیز اثر می گذارند. برخی از این آثار عبارتند از:

اختلال در خواب، کم اشتهایی، احساس بی قراری، احساس فرسودگی، مشغولیت ذهنی با شخص از دست رفته، اضطراب و وحشت، ناتوانی در رویارویی با امور معمول زندگی، از دست دادن علاقه و انگیزه، تحریک پذیری،

گریه های مداوم و نشانه ها و علائم فیزیکی مانند تپش قلب، تهوع، سرگیجه، احساس گرفتگی در گلو و مشکلات گوارشی.

تمامی موارد مذکور واکنش هایی طبیعی و قابل درک نسبت به "داغدیدگی" هستند و بخش طبیعی روند سوگواری به شمار می روند.

روش های زیر می توانند كمك كننده باشند
درخواست کمک کنید

این کار همیشه آسان نیست و به شجاعت نیاز دارد. ابتدا اینکه بپذیرید به کمک نیاز دارید. از کسی که به او اطمینان دارید مثلا یک دوست، یک معلم، یک مشاور یا یکی از والدین خود کمک بخواهید. این درخواست کاملا معقول است و بسیاری از افراد در پی یک فقدان و داغدیدگی از کمک دیگران بهره مند می شوند.

در خصوص این فقدان صحبت کنید

"درد دل کنید". این کار باعث آسودگی خاطر می شود و کمک می کند تا آنچه را که در ذهن تان می گذرد درک کنید. این کار همچنین کمک می کند تا با احساس انزوا مقابله کنید. در این باره نیز فردی را انتخاب کنید که به وی اطمینان دارید.

از خود انتظار بیش از اندازه نداشته باشید. گذر دوران غم و اندوه به زمان نیاز دارد. هر لحظه و ساعت را همانگونه که هست بپذیرید. توجه خود را بر زندگی در حال متمرکز کنید و نسبت به فردا و هفته های بعد چندان نگران نباشید
احساسات خود را به گونه ای دیگر بیان کنید

اگر دوست ندارید در این خصوص با کسی صحبت کنید، می توانید احساسات خود را یادداشت کنید. برای این کار می توانید سبک مورد نظر خود را از میان انواع سبک های نوشتاری مانند نامه، نظم، نثر یا حتی نوشتن خاطرات انتخاب کنید. اگر نمی توانید واژه هایی مناسب برای توصیف احساسات خود بیابید سعی کنید آنها را در قالب یک آواز، یک نقاشی یا حتی کار با گل بیان کنید. رنگ ها، ریتم ها، شکل ها و زمینه ها می توانند واژه های شما باشند.

چیزی را به عنوان یادگاری نزد خود نگاه دارید

مثلا تعدادی عکس، یک لباس و هرچه که به شما کمک می کند فردی را که از دنیا رفته است به یاد داشته باشید. شاید یادآوری در ابتدا دردناک باشد اما با گذشت زمان خاطرات آزار دهنده جای خود را به خاطراتی خوشحال کننده و خوب خواهند داد.

کمی ورزش کنید

شاید این آخرین کاری باشد که نسبت به انجام آن از خود تمایل نشان بدهید اما برایتان مفید خواهد بود. ورزش نه تنها انرژی مازاد را به مصرف می رساند بلکه راهی است برای بیان بخشی از سرخوردگی و پرخاشگری که احتمالا در خود احساس می کنید.

با خود راحت باشید

از خود انتظار بیش از اندازه نداشته باشید. گذر دوران غم و اندوه به زمان نیاز دارد. هر لحظه و ساعت را همانگونه که هست بپذیرید. توجه خود را بر زندگی در حال متمرکز کنید و نسبت به فردا و هفته های بعد چندان نگران نباشید.

7اشتباه که شما باهوش ها انجام می دهید !

7اشتباه که شما باهوش ها انجام می دهید !

بااینکه انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر می‌خواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید.



حتماً آدم‌ های بسیار باهوش و توانمندی را می‌شناسید که هیچ کار مفیدی انجام نمی‌دهند. آنها ساعت ‌های طولانی کار می‌کنند، به خودشان استرس وارد می‌کنند اما هیچ پیشرفت خوبی نمی‌کنند.


همه ما در طول زندگی عادت ‌های غیر مفیدی پیدا می‌کنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور می‌کند. و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش می‌رود، حتی متوجه نمی‌شویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب می‌شویم. برای اینکه زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان می‌کند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان می‌گردد دوری کنید.


این 8 اشتباه انسان‌های باهوش است و نشانتان می‌دهیم که چطور از این اشتباهات در امان بمانید:

1. آنها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه می‌گیرند.
سرعتتان را کندتر کنید و این را به یاد بیاورید: بیشتر چیزها هیچ اهمت خاصی ندارند. مشغول بودن معمولاً یک شکل تنبلی ذهنی است—تنبل فکر کردن و با تنبلی عمل کردن. بخاطر همین است که می‌گویند عاقلانه ‌تر کار کنید نه سخت‌تر.

فقط کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیندازید. آنها که از همه مشغول‌ ترند بازده کمتری دارند.
افراد پرمشغله همیشه وقت کم می‌آورند. همیشه در تلاش برای رسیدن به سر کار، کنفرانس، میتینگ، جلسات کاری و از این قبیل هستند. معمولاً کم پیش می‌آید که وقت کافی برای خانواده و دور هم بودن داشته باشند، حتی برای خوابیدن هم وقت ندارند.

برنامه پرمشغله‌ شان باعث می‌شود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.


راه‌حل : سرعتتان را کم‌تر کنید. نفس بکشید. تعهداتتان را مرور کنید. کارهای مهم را اول برنامه بیاورید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. از همین حالا شروع کنید. هر دو ساعت یکبار یک وقفه کوتاه برای استراحت داشته باشید. بعد تکرار کنید.


2. یاد می‌گیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمی‌دهند.
متاسفانه تعداد کمی از آدم‌ها طوری زندگی می‌کنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند. و این یک دلیل ساده دارد :

هیچوقت وارد عمل نمی‌شوند!

علم‌آموزی به این معنا نیست که رشد می‌کنید. رشد زمانی اتفاق می‌افتد که چیزهایی که می‌دانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدم‌ها در سردرگمی کاملند. درواقع آنها زندگی نمی‌کنند. فقط روزها را می‌گذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمی‌دهند—یعنی دنبال کردن آرزوهایشان.

مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمی‌توانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی‌ ارزش هستند. به همین سادگی!


راه‌حل : موفقیت در تصمیم به زندگی کردن—جذب خودتان در فرایند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.


3. برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.
نمی‌توانید چیزی که به درستی آنرا نسنجیده ‌اید را کنترل کنید و چیزی که می‌سنجید آینده شما را تعیین می‌کند. اگر چیزهای درستی را بررسی نکنید نسبت به فرصت‌هایی که برایتان پدیدار می‌شود کور می‌شوید.

تصور کنید که در کار تجاری کوچکی که انجام می‌دهید، مقرر کنید که میزان مدادها و گیره های کاغذ که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون مدادها و گیره‌ های کاغذ معیار خوبی از چیزهای مهم برای یک تجارت نیستند. مدادها و گیره‌های کاغذ هیچ تاثیری در درآمد، رضایت مشتری، رشد بازار و از این قبیل نیستند.

اجازه بدهید بعنوان یک مثال عینی از فروشگاه اینترنتی اسم ببریم. بیشتر صاحبین این سایتها که از آن راه زندگی خود را می‌گذرانند، تعداد مشترکین RSS خود را اولین معیار موفقیت سایتشان قلمداد کرده و به دقت آن را بررسی می‌کنند اما نمی‌دانند که تعداد مشترکین RSS یک معیار حیاتی نیست زیرا بیشتر این مشترکین درصد فعالیت بسیار پایینی در سایت میزبان و تولید کننده درآمد آن دارند.

اینکه چه چیز را بسنجید آینده شما را پیشبینی می‌کند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.


راه‌حل : رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلیتان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید. درمورد مثال سایت تجاری، هدف باید "اخذ درآمد از طریق سایت" باشد. و چیزهای کمی که ارزش بررسی را دارند تعداد کلیک‌هایی است که روی تبلیغات، نرخ‌های تبدیل مرتبط، نرخ‌های تبدیل محصولات داخل و فیدبک مشتری/خواننده و از این قبیل می‌باشد.

توصیه ما این است که برای تعیین هدف اصلیتان وقت بگذارید، بعد مهمترین موارد برای بررسی کردن را تعیین کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسی کنید. به طور هفتگی اعداد را یادداشت کرده و از آن اطلاعات برای ایجاد یک نمودار روند رشد هفتگی یا ماهانه استفاده کنید تا پیشرفتتان را ارزیابی کنید. بعد عملکردهایتان را بنا به پیشرفت بیشتر توسعه دهید.


4. درگیر ایده آل‌سازی همه چیز می‌شوند.
خیلی از ما ایده آل‌گرا هستیم. معیارهای بالایی برای خودمان در نظر می‌گیریم و بیشترین تلاشمان را می‌کنیم. زمان و توجه زیادی را صرف کار/علاقه‌ مان می‌کنیم تا استانداردهای شخصیمان را بالا نگه داریم. عشق ما به بهترین‌ها باعث می‌شود دست به تلاش‌های بیشتر بزنیم، هیچ ‌وقت دست از کار نکشیم و هیچ وقت از پا ننشینیم. و این اختصاص دادن کامل خود به ایده آل‌ها به ما کمک می‌کند به نتیجه دلخواهمان برسیم. البته تازمانیکه این روش ما را اسیر خود نکند.

اما وقتی اسیر ایده آل‌گرایی شدیم چه اتفاقی می‌افتد؟
وقتی نتوانیم به استانداردهایی که برای خودمان تعیین کرده‌ایم برسیم، ناامید و دلسرد می‌شویم و نمی‌توانیم با چالش های جدید روبه‌رو شویم و یا حتی کاری که شروع‌ کرده‌ایم را تمام کنید. اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی بودن باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرش شدید و نتیجه نامطلوب می‌شود.

ایده آل‌گراهای واقعی کارها را سخت شروع می‌کنند و برای اتمام آنها هم بسیار سختی می‌کشند.

راه‌حل : دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایده آل‌گراها نمی‌دهد. دنیا به کسانی پاداش می‌دهد که کارها را انجام می‌دهند. و تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایده آل انجام ندهیم. فقط با سالها تمرین و غیرایده آل انجام دادن کارهاست که می‌توانیم به بارقه‌هایی از ایده آل دست پیدا کنیم. پس تصمیم بگیرید. وارد عمل شوید. از نتیجه کار درس بگیرید. و این روش را بارها و بارها انجام دهید. این بهترین راه برای دست یافتن به ایده آل‌هاست.


5. قبل از اینکه برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر می‌کنند تا 100% برای آن آماده گردند.
این مورد تا حدودی به مورد بالا مرتبط است اما نکاتی دارد که باید جداگانه درمورد آن بحث شود.
یکی از مهمترین چیزهایی که می‌بینیم افراد باهوش را عقب می‌اندازد بی‌میلی خودشان برای قبول کردن فرصت‌ها فقط به این دلیل است که تصور می‌کنند برای آن آمادگی ندارند. به عبارت دیگر، تصور می‌کنند که به دانش، مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند برای آن فرصت اقدام کنند. متاسفانه، این طرز فکر جلوی پیشرفت را می‌گیرد.

واقعیت این است که وقتی موقعیت و فرصتی پیش می‌آید هیچکس هیچوقت 100% آماده نیست. چون بیشتر فرصت‌های زندگی ما را مجبور می‌کند از نظر احساسی و عقلی رشد کنیم. این فرصت‌ها باعث می‌شود از منطقه امنمان پا را فراتر بگذاریم و این یعنی اول کار احساس راحتی چندانی نخواهیم داشت. و وقتی احساس راحتی نکنیم، احساس آمادگی هم نمی‌کنیم.


راه‌ حل : یادتان باشد که فرصت‌های استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق می‌افتد. اگر می‌خواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیت‌ها استفاده کنید، حتی اگر 100% احساس آمادگی برای آن نکنید.


6. خود را با انتخاب‌های زیاد اشباع می‌کنند.
اینجا در قرن 21 که اطلاعات با سرعت نور حرکت می‌کند و فرصت‌های تغییر و پبشرفت به‌نظر بی‌ انتها می‌رسد، برای انتخاب روند زندگی و کار با موقعیت‌های مختلفی روبه‌رو هستیم. اما متاسفانه، زیاد بودن گزینه‌های انتخاب معمولاً موجب بی‌تصمیمی، سردرگمی و بی‌حرکتی می‌شود.

تحقیقات مختلفی درمورد کار و بازاریابی نشان داده است که وقتی مشتری با انتخاب ‌های مختلفی از محصولات روبه‌رو باشد، خرید کمتری می‌کند. مطمئناً انتخاب از بین سه گزینه بسیار راحت‌تر از بین سیصد گزینه است. اگر تصمیم برای خرید کردن سخت باشد، بیشتر افراد خسته شده و دست از خرید می‌‌کشند.
به همین ترتیب اگر شما هم خودتان را درمعرض تعداد گزینه‌ های انتخاب زیادی قرار دهید، ذهن ناخودآگاهتان خسته می‌شود.


راه‌حل : اگر یک خط تولید را می‌فروشید، سعی کنید ساده باشد. و اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگیتان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر می‌کنید برایتان مناسب است و آن را امتحان کنید. اگر موثر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و پیش بروید.


7. در زندگی خود تعادل ندارند.
اگر از آدم‌ها بخواهید آنچه که از زندگی می‌خواهند را برایتان خلاصه کنند، آن را در کلماتی مثل "عشق"، "موفقیت"، "خانواده"، "شناخت"، "آرامش"، "خوشبختی" و امثال آن خلاصه می‌کنند. اما همه اینها چیزهایی کاملاً متفاوت هستند و بیشتر آدم‌ها همه آن را در زندگیشان می‌خواهند. متاسفانه، تعداد زیادی از آدم‌ها برای رسیدن به این اهداف زندگیشان را درست متعادل نمی‌کنند.

کسی را می‌شناسم که سال گذشته یکصد میلیون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتی با من درد و دل می‌کرد می‌گفت که افسرده است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت چون تنها و خسته است و وقت کافی برای خودش اختصاص نداده است.

یک نفر دیگر را هم می‌شناسم که همیشه و تقریباً همه روز را در ساحل مشغول موج ‌سواری است. او از آندسته آدم‌های مثبت‌اندیش بسیار شاد است که همیشه نیشش تا بناگوشش باز است. اما در یک وَن می‌خوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نمی‌توانم با اینکه این مرد همیشه شاد به نظر می‌رسد داستان زندگیش را یک زندگی موفق بدانم.

اینها دو سبک ‌زندگی تقریباً نامتعادل هستند. میلیون‌ها زندگی دیگر هم مثل اینها وجود دارد.

راه‌حل : وقتی زندگی کاریتان (یا زندگی اجتماعیتان، خانوادگیتان و از این قبیل) پرمشغله باشد و همه انرژیتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم می‌خورد. بااینکه انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر می‌خواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید. اینکه یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت.

چرا همسرم، حلقه ازدواجمان را دست نمی کند؟

چرا همسرم، حلقه ازدواجمان را دست نمی کند؟

مدتی است که من ازدواج کرده ام و با همسرم مشکل خاصی نداریم. اما یک مشکل کوچک مرا به شدت آزار می دهد. اینکه شوهرم حلقه ازدواجمان را دست نمی کند. البته این را دیده ام که سه چهارم مردهای متاهل حلقه دستشان نمی کنند همچنین می دانم که در فرهنگ و مذهب ما استفاده از طلا برای آقایان مناسب نیست. اما برایم سوال است که چرا همسرم با وجود اینکه کارش، یک کار یدی نیست حلقه ازدواجمان را دست نمی کند؟ شاید با این کارش می خواهد به همه نشان دهد که هنوز مجرد است. شاید هم یکی از نشانه های خیانت و بی وفایی به همسر باشد
خانم منر مشاور خانواده و مدیر بخش مشاوره سایت ام اس ان پاسخ می دهد:
ابتدا این را بگویم که دلایلی را که گفتی شامل همه مردان نمی شود و همه مردهای متاهلی که حلقه شان را دست نمی کنند بی وفا، و خیانت کار نیستند و نمی خواهند به اطرافیان نشان دهند که هنوز مجرد هستند.
به نظر من، چقدر خوب است افراد را با توجه به قابلیت ها و شایستگی هایشان بسنجیم نه با یک حلقه ازدواج. به خاطر داشته باش که حلقه ازدواج یک نماد است نه یک وسیله برای اعلام کردن ازدواج به اطرافیان. حلقه ازدواج به راحتی قابل درآوردن و افتادن است بنابراین برای آقایان که در بیرون از منزل کار می کنند و دقتشان به میزان دقت خانم ها نمی رسد، قدرت نگه داری و محافظت از آن کمی سخت است.

چپ دستها باهوش ترند یا راست دست ها ؟!

چپ دستها باهوش ترند یا راست دست ها ؟!

ترکیب ژنتیکی که باعث غلبه چپ‌دستی بر راست دستی می‌شود، ژن ۱LRRTM نام دارد . افرادی با مقدار بیشتر این ژن، چپ‌دست هستند و ...

دکتر پیترز می‌گوید: چپ‌دست‌ها به علت داشتن تمایلات استقلال‌طلبانه، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت بیشتری دارند.

نتایج تحقیقات پیش از این نشان داده بود که افراد چپ‌دست ، نسبت به راست‌دست‌ها سازگاری بیشتری دارند. یک فرد چپ‌دست بسیار راحت‌تر از یک فرد راست‌دست می‌تواند از دست راست خود برای انجام کارها استفاده کند. به نظر می‌رسد افرد چپ‌دست به سرعت قادر به تعویض و دگرگزینی هستند. به طور کلی، افراد چپ‌دست انعطاف‌پذیرتر ، باهوش‌تر و سازگارتر از افراد راست‌دست هستند. و اکنون روانشناسان در یک مطالعه جدید می گویند افراد چپ دست در مواجهه با شرایط و موضوعات ترسناک، بیشتر دچار وحشت می شوند.

این روانشناسان پس از نشان دادن یک کلیپ ترسناک به دو گروه از افراد چپ دست و راست دست در نهایت شگفتی متوجه شدند که پس از تماشای این کلیپ افراد چپ دست بیشتر از راست دستها می ترسند.


حدود ۱۰ درصد جمعیت جهان چپ‌دست هستند. ترکیب ژنتیکی که باعث غلبه چپ‌دستی بر راست دستی می‌شود، ژن ۱LRRTM نام دارد . افرادی با مقدار بیشتر این ژن، چپ‌دست هستند. مراکز گفتاری افراد چپ‌دست و راست‌دست در قسمت چپ مغز قرار دارد. قسمت چپ مغز روی هماهنگی قسمت‌های مختلف و فرامین و دستورات متمرکز است، در حالی که قسمت راست مغز روی مفاهیم و احساسات کنترل دارد. تعدادی از افراد نیز با هر دو دست کار می‌کنند.

روشهای آسان برای تبدیل یک روز بد به یک روز خوب !

روشهای آسان برای تبدیل یک روز بد به یک روز خوب !

همه ما روزهایی را داشته‌ایم که سراسر استرس و خستگی بوده است. اما چرا؟ چرا یک صبح بد باید کاری کند که کل روزمان بد باشد؟

یک روز بد قرار نیست تا آخر بد بماند!

از دنده چپ بیدار شدید؟ به نظرتان امروز یکی از آن روزهای وحشتناک است؟

این روزها برای همه ما گاهی پیش می‌آید. و معمولاً روزی که بد شروع می‌شود، هرچه پیش می‌رود بدتر هم می‌شود و آخر به یک روز واقعاً وحشتناک تبدیل می‌شود. این یک تجربه کاملاً آشنا است—همه ما روزهایی را داشته‌ایم که سراسر استرس و خستگی بوده است. اما چرا؟ چرا یک صبح بد باید کاری کند که کل روزمان بد باشد؟


این مسئله دلایل مختلفی دارد. بعضی‌اوقات یک "تاثیر غالب" با اتفاقات بد وجود دارد که باعث می‌شود یک اتفاق بد به اتفاق بد دیگری منتهی می‌شود. (مثلاً صبح خواب می‌مانید به همین دلیل وقتی پشت فرمان توی ترافیک نشسته‌اید کلی استرس دارید و همین باعث می‌شود دیر سر کار برسید، بخاطر دیر رسیدن رئیس با شما دعوا می‌کند و به همین دلیل کار بیشتری سرتان می‌ریزد و همین‌طور تا آخر).

همچنین چند اتفاق بد در اول صبح، رویکرد ذهن ما را منفی می‌کند و باعث می‌شود استرس بیشتری برای خودمان ایجاد کنیم. ممکن است با دیگران بدرفتاری کنیم و باعث شویم آنها هم کمی با ما غیرمحترمانه رفتار کنند و کمتر درکمان کنند. ممکن است اتفاقات بد بیشتر نظرمان را بگیرد و کمتر متوجه اتفاقات خوب و مثبت شویم. ممکن است فرصت‌ تجربه‌های خوب را از دست بدهیم چون ذهنمان را درگیر فکر کردن به اتفاقاتی که صبح افتاده کرده‌ایم.


اما برای اینکه اجازه ندهیم روزی که بد شروع شده بد تمام شود چه باید بکنیم؟ در زیر چند ایده عملی به شما پیشنهاد می‌دهیم.

با یک دوست خوب حرف بزنید
اینجا، تاکید روی "خوب" بودن است. تقاضای حمایت از کسی که مهارت شنیدن حرف‌هایتان را ندارد یا واقعاً و از ته دل رغبتی برای حمایت کردن از شما ندارد باعث می‌شود احساس بدتری پیدا کنید. بهترین کاری ‌که برای ایجاد حس تعادل می‌توانید انجام دهید این است که کسی را پیدا کنید که به حرف‌ها و احساساتتان گوش دهد، با شما همدردی کند و بعد کمکتان کند به نکات مثبت قضیه نگاه کنید و رویکردی تازه برایتان ترسیم کند. بعضی ‌اوقات حتی شنیدن حرف‌هایتان و همدردی کردن باعث می‌شود خودتان بتوانید از آن حالت بیرون بیایید.

یک وقفه مدیتیشنی ایجاد کنید
مدیتیشن ابزار بسیار خوبی برای کمک به تغییر رویکرد ذهن است. حتی یک مدیتیشن 5 تا 10 دقیقه‌ای هم می‌تواند شما را از استرستان جدا کرده و کمکتان کند با یک دیدگاه تازه روز را دنبال کنید.

به نعمت‌هایی که خداوند بخشیده فکر کنید
قدردانی و شکرگذاری فواید عالی برای کنترل استرس و سلامت شما دارد. وقتی به این فکر می‌کنید که چقدر نکات خوب و مثبتی در زندگیتان است فکر کردن به بدی‌ها و نقاط منفی خیلی سخت می‌شود! 10 نعمت یا استعدادی که بخاطر آن قدردان و شکرگذار خداوند هستید را بشمارید و ببینید چطور رویکردتان عوض می‌شود و روزتان را زیباتر می‌بینید.

ورزش کنید
خیلی وقت‌ها کمی ورزش کردن همه چیز را تغییر می‌دهد. تولید اندورفین استرس شما را از بین برده و انرژی منفی را از روزتان بیرون می‌کشد، حتی اگر آن ورزش برای چند دقیقه باشد. تازه تناسب‌اندام هم چیز خیلی خوبی است!

شکلات بخورید
بله، شاید این کمی با نکته قبلی در تضاد باشد اما یک تکه کوچک شکلات با یک فنجان چای سبز و یک وقفه کوتاه باعث می‌شود استرستان را بیرون بریزید و کلی روحیه‌تان عوض شود. البته ممکن است این نکته برای همه موثر نباشد.

چالش را بپذیرید!
یک دیدگاهی که می‌توانید تغییر شگرفی در تجربه شما از استرس ایجاد کند این است که موقعیت موجود را نه به شکل یک "تهدید" بلکه به شمل یک "چالش" ببینید. یک تغییر کوچک در طرز نگاهتان به موقعیت کمکتان می‌کند در نقاط منفی اسیر نشوید و خیلی زود از آن بگذرید.

ممکن است یک روز دردودل کردن با یک دوست خوب روز بدتان را تغییر دهد و روز دیگر راهکارهای دیگر به دردتان بخورد. تنها کاری که می‌کنید باید این باشد که سعی کنید به هر طریقی انرژی منفی را از خودتان و روزی که پیش رو دارید دور کنید.

زیر بار استرس زندگی نکنید !

زیر بار استرس زندگی نکنید !

اغلب افراد به جنبه بد استرس اشاره دارند در حالی که می‌تواند جنبه خوب نیز داشته باشد و بسیاری از افراد استرس خوب را نیز تجربه کرده‌اند!

هر انسانی در طول زندگی خود، استرس را تجربه می‌کند و چنین به‌نظر می‌رسد که این مقوله، جزو لاینفک زندگی امروزی شده و به ندرت می‌توان از آن دوری کرد.

استرس مفهومی است آشنا، مانند عشق، نفرت، گرسنگی و موفقیت که کاربردی روزمره داشته و به زبان رانده می‌شود و برای بقا و تطابق دادن با تغییرات زندگی، امری آشنا به حساب می‌آید.


استرس، امروزه به‌دلیل پیشرفت‌ها و تغییراتی که در زندگی پیش آمده، با بیماری‌ها و اختلالات گوناگونی در ارتباط است که زندگی میلیون‌ها انسان را به مخاطره می‌اندازد. وقتی صحبت از استرس می‌شود باید موضوعی را یادآور شویم که استرس در همه حال، موجب پریشانی و تهدید نمی‌شود و گاهی نیز، عاملی مناسب برای مقابله شناخته می‌شود.


استرس می‌تواند خوب، بد یا تهدید‌کننده باشد. هنگامی که از افراد خواسته می‌شود تا استرس را تعریف کنند، اغلب به جنبه بد آن اشاره دارند در حالی که می‌تواند جنبه خوب نیز داشته باشد و بسیاری از افراد استرس خوب را نیز تجربه کرده‌اند.

برای استرس معانی گوناگونی تعریف شده‌است که به‌طور کلی می‌توان آن را از دست دادن کنترل و نبود آرامش معنی کرد.

در نظر افراد مختلف، پریشانی یا همان استرس می‌تواند باعث سردرد ، دل‌درد و سرماخوردگی‌های متعدد و دردهای کمر و گردن و ایجاد مشکلاتی در روابط زناشویی شود. گاهی اوقات نیز می‌تواند یک حالت تهدید‌کننده برای فرد باشد که ممکن است موجب حملات قلبی ، سرطان ، اضطراب ، افسردگی و ... و حتی مرگ شود. نمونه بارز آن در مورد افرادی است که به تماشای مسابقات فوتبال می‌نشینند و به‌دلیل علاقه وافر و غیرواقعی که به تیم خود ابراز می‌دارند طی مسابقه هیجان و استرس زیادی به آنها وارد شده، عوارض و اختلالاتی مانند حمله قلبی را تجربه می‌کنند.


استرس رابطه‌ای است فشارزا بین شخص و محیط که فرد از کنار آمدن با آن احساس ناتوانی و ناراحتی می‌کند و درصورت عدم‌کنترل به مشکلات روانی و عاطفی مبتلا می‌شود. هر فردی استرس را به گونه‌ خاص خودتجربه می‌کند. مثلاً فردی که برای نخستین بار می‌خواهد چتربازی کند ممکن است ترس بر او غلبه کند و نتواند بپرد ولی یک چترباز ماهر بدون نگرانی و پریشانی، از پریدن لذت خواهد برد و این مسئله برای او لذتبخش خواهد بود.


در هنگام بروز این عارضه، علائم جسمانی، ذهنی، رفتاری و هیجانی زیادی دیده می‌شود که البته امکان دارد این علائم مربوط به عوامل دیگری نیز باشد. به‌طور مثال یکی از علائم جسمانی رایج، سرد شدن دست‌هاست که می‌تواند به‌دلیل سردی هوا نیز باشد و یا فرد دارای بیماری کم‌خونی بوده که منجر به جریان خون ضعیف در دست‌ها شده باشد.

نشانه‌های شایع استرس
دل‌درد ، حالت تهوع ، تردید ، ناتوانی در گرفتن اطلاعات جدید ، عدم‌دقت و توجه ، بی‌خوابی ، بدبینی ، پرخوری ، ناخن جویدن ، غفلت در مورد وضعیت ظاهری ، با سرعت رانندگی کردن ، کناره‌گیری کردن از رفت ‌و آمد با دیگران ، ترس ، افسردگی و... .


استرس در زندگی ما به نوعی فراگیر و روزمره شده و علل متفاوتی در به‌وجود آمدن آن دخیل است که از بین آنها می‌توان به تغییرات زندگی، گرفتاری‌ها، ناکامی‌ها و تعارضات اشاره کرد.
برای مقابله با استرس راه‌های زیادی پیشنهاد شده اما مانند هر مبارزه دیگری، برای از بین بردن استرس نیاز به ابزار داریم.

ابزارهای ما برای این مبارزه عبارتند از :


سلامتی و توانایی : چون عامل استرس‌زا باعث تغییرات فیزیولوژیک می‌شود، هر چه سلامت ما بیشتر باشد توانایی مقاومت و سازگاری با استرس بالاتر می‌رود و می‌توانیم بدون فرسودگی، تا زمانی که سلامتی ما اجازه می‌دهد با استرس مقابله کنیم. پس ورزش منظم و روزانه را فراموش نکنید.


افکار مثبت و نگرش‌های سازنده : تحقیقات نشان داده‌است که نگرش و تصویر ذهنی مثبت نسبت به‌خود و حتی افزایش موقتی اعتماد به نفس می‌تواند اضطراب ناشی از موقعیت‌های استرس‌زا را کاهش دهد. امیدواری، نگرش مثبت، خنده، اعتماد و اراده از دیگر عواملی هستند که استرس را کاهش می‌دهند.


کنترل درونی : کنترل درونی، یکی از مهم‌ترین ابزارهای مبارزه با استرس است. با استفاده از آن می‌توانیم رویدادهای مؤثر بر زندگی را تحت کنترل در‌آوریم. به‌عنوان مثال برای کنترل بیماری می‌توانیم مدارک و اطلاعات علمی دقیقی برای پیشگیری فراهم کرده، رژیم غذایی سالم اتخاذ کنیم و در نتیجه نسبت به فردی که منبع کنترلش بیرونی است از بهداشت روانی بالاتری برخوردار شویم. افرادی که منبع کنترل بیرونی دارند با ناتوان فرض کردن خود، تصور می‌کنند نمی‌توانند جریان رویدادها را تغییر دهند و به همین خاطر، خود را به عوامل استرس‌زا می‌سپارند و آسیب بیشتری را متحمل می‌شوند.


حمایت اطرافیان : بسیاری از ما در موقعیت‌هایی نظیر بیماری، فوت نزدیکان، طلاق، سقط‌جنین، از دست‌دادن شغل و... قرار گرفته و اثرات حمایت دیگران را در این شرایط لمس کرده‌ایم. دوستان، والدین، افراد خانواده و اطرافیان می‌توانند برای مواجهه با استرس کمک‌های ارزنده‌ای ارائه دهند. آنها در شرایط سخت که ما از خود غافل شده‌ایم، مراقب سلامتی، استراحت و تغذیه و روحیه ما هستند. امنیت خاطر را به ما می‌دهند که می‌توانیم به آنها تکیه کنیم و به این ترتیب تعادل و بهداشت روان خود را حفظ کنیم.


ورزش : ورزش منظم روزانه و برنامه‌ریزی شده، تأثیر بسیار زیادی بر فرد داشته و کمک می‌کند تا فرد با مشکلات روزمره کنار بیاید. ورزش از نظر روانی، اضطراب، فشار‌روانی و افسردگی را کاهش داده و سرعت و دقت در کارهای روزانه را افزایش می‌دهد و اعتماد فرد را به‌خود بالا می‌برد.


امکانات مالی : استفاده از امکانات ورزشی آرام بخش، تغییر شغل یا محل کار، داشتن تغذیه مناسب، رفتن به سفرهای تفریحی و نظایر این موارد از راه‌های مبارزه با استرس هستند که توسط امکانات مالی، با سهولت بیشتری تهیه می‌شوند.

آرمیدگی، روش اختصاصی و علمی کاهش استرس
آرمیدگی یکی از روش‌های مقابله با واکنش‌های جسمی استرس است. هنگام استرس در ماهیچه‌های خود تنش ایجاد می‌کنیم. بنابراین اگر یاد بگیریم که تنش یا کشیدگی ماهیچه را به کمک آرمیدگی کاهش دهیم، خواهیم توانست استرس را تحت کنترل خود درآوریم.


برای آرمیدگی روش‌های مختلفی وجود دارد. یکی از مدرن‌ترین این شیوه‌ها روش جاکوبسون است. در این شیوه تمرکز روی سفت و شل کردن شانزده گروه از ماهیچه‌های بدن است که ماهیچه‌های دست، ساعد، بازو، پا، ران، شکم، سینه، شانه‌ها، پیشانی، بینی، چشم‌ها، فک، لب‌ها و گردن از‌آن‌جمله‌اند.


البته برخی از متخصصان عقیده دارند بدون تمرکز آرمیدگی هم، اگر کسی روزانه، برای دقایقی افکار مزاحم را کنار بگذارد، از هیجان خود بکاهد و با نگرش مثبت به امور و وقایع نگاه کند، همان آثار آرمیدگی را به دست خواهد آورد. آرمیدگی پیش از جلسه امتحان، سخنرانی، ملاقات با افراد مهم و نظایر این می‌تواند فرد را از اضطراب بیش از حد، محفوظ دارد و لحظات آرام و ثمر‌بخشی را برای افراد پرمشغله، جهت ادامه کار روزانه فراهم آورد.

زیاد موسیقی گوش کردن افسردگی را 8 برابر می‌كند !!

زیاد موسیقی گوش کردن افسردگی را 8 برابر می‌كند !!

براساس گزارش «موسسه ملی سلامت روان ایالات متحده»، از هر 12نوجوان، یک نوجوان به افسردگی جدی مبتلاست.


نتایج یک پژوهش جدید در ایالات متحده حاکی از آن است که زیاد موسیقی گوش کردن احتمال ابتلا به افسردگی را 8 برابر می‌كند و ممكن است این موضوع عامل افسردگی در بزرگسالان باشد.

به گزارش "شهر"، محققان دانشکده پزشکی دانشگاه پیتزبرگ دریافته‌اند که احتمال ابتلای افراد بزرگسال به بیماری افسردگی، بین آنهایی که وقت بیشتری را صرف موسیقی گوش کردن می‌کنند، بیشتر است، در حالی كه احتمال افسردگی جوانانی که بیشتر کتاب می‌خوانند به مراتب کمتر است.


براساس گزارش «موسسه ملی سلامت روان ایالات متحده»، از هر 12نوجوان، یک نوجوان به افسردگی جدی مبتلاست.

یافته‌های این پژوهش، بخشی از تحقیقات گسترده و روز افزونی است که به ارتباط بین سلامت روانی افراد با میزان بهره‌گیری از رسانه‌ها می‌پردازند.

دکتر برایان پریمک، پژوهشگر ارشد این تحقیق گفته است: «مشخص نیست که افراد افسرده برای رهایی از این بیماری بیشتر موسیقی گوش می‌دهند و یا گوش کردن موسیقی برای ساعات طولانی به افسردگی منتهی می‌شود و یا هر دو عامل موثری در این زمینه هستند. به هر حال، ممکن است این یافته‌ها به والدین و پزشکان کمک کند تا ارتباط بین رسانه‌ها و افسردگی را دریابند.»


محققان دریافته‌اند که احتمال بروز افسردگی در جوانانی که بیشتر وقت خود را صرف گوش دادن به موسیقی می‌کنند 3/8بار بیشتر از افرادی است که زمان اندکی را صرف موسیقی می‌کنند و این احتمال در افرادی که بیشتر اوقات کتاب می‌خوانند، یک دهم است.

106 فرد بزرگسال که 46 نفر از آنها افسردگی جدی داشتند، در این تحقیق شرکت کردند.

تفاوت این تحقیق با بیشتر پژوهش‌هایی که در این زمینه انجام شده‌اند، این بود که پژوهشگران از شیوه‌ای به نام «زندگی واقعی» استفاده کردند. آنها در این روش بیش از 60 بار در یک دوره متمادی در 5 آخر هفته با شرکت کنندگان تماس می‌گرفتند تا دریابند در حال استفاده از چه نوع رسانه‌ای هستند.
 

هیچ کس به شما بدهکار نیست !

هیچ کس به شما بدهکار نیست !

به‌یاد داشته باشید که در زندگی همیشه موقعیت‌هایی بوده که شما بیش از حق خود و زحمتی که کشیده‌اید دریافت کرده‌اید،


شاید نتوان این مسئله را در مورد تمام افراد صادق دانست ولی اکثر مردم متوقع هستند.

توقع یعنی اینکه فرد باور داشته‌باشد جهان پیرامونش به او بدهکار است، انتظار امتیازاتی را داشته باشد و پیش از اعطا کردن چیزی، به‌دنبال دریافت آن باشد. آیا فکر می‌کنید چنین احساسی دارید؟ پیش از آنکه پاسخ منفی بدهید این مقاله را بخوانید و به آن فکر کنید.


برخی از کودکان با احساس حق‌به‌جانب بودن بزرگ می‌شوند. همه می‌دانیم که بچه‌ها اصولا بر خواسته‌هایشان و زمان مورد نظر برای دستیابی به آنها پافشاری می‌کنند. متأسفانه، این مسئله به کودکی ختم نمی‌شود. نوجوانان امروزه اغلب خود و خانواده‌هایشان را به‌خاطر داشتن فناوری‌های روز و مدهای لباس و غیره به دردسر می‌اندازند.
کمتر درس می‌خوانند و عملکرد بدی در مدرسه دارند؛ زیرا متوقعند که نمرات باید به آسانی به‌دست بیایند و بدتر از این در طول دوران تحصیل خود، رشد اجتماعی اندکی دارند.


هرگونه تاخیر، زحمت و محدودیتی فریاد افراد حق‌به‌جانب را به آسمان بلند می‌کند. آنها همیشه در انتظار پول، خدمات، ارتقا و جایزه هستند. حتی وقتی که برای رسیدن به آنها بیش از چند دقیقه تلاش نکرده‌اند. به هر حال زندگی حاضر و آماده‌ای که تا به‌حال تجربه کرده‌اند، به آنها تنها ناشکیبایی و توقع را آموخته است.


آیا تا به‌حال از نابرابری‌ها و بی‌عدالتی شکایت کرده‌اید؟ اینکه چطور همه چیز برای دیگران به سهولت فراهم می‌شود، در حالی که شما باید برای دستیابی به کوچک‌ترین چیز متحمل رنج و زحمت شوید یا اینکه برای انجام وظیفه خود توقع پاداش، تبریک یا تشکر داشته باشید، اینها همگی علائم متوقع بودن هستند.



چگونه می‌توان بر حس توقع غلبه کرد؟

به‌یاد داشته باشید که در زندگی همیشه موقعیت‌هایی بوده که شما بیش از حق خود و زحمتی که کشیده‌اید دریافت کرده‌اید، همینطور این توهم که دنیا به شما بدهکار است نمی‌تواند گره‌ای از مشکلات شما بگشاید یا باعث پیشرفت شما شود. باید بر این حس نادرست و کاذب غلبه کنیم و آن را در کودکان‌مان نیز از بین ببریم.


اولین گام برای غلبه بر این احساس کاذب پذیرفتن چند واقعیت ساده است:


* زندگی عادلانه نیست. برخی افراد بیشتر دارند اما فقط به خاطر این که بیشتر تلاش کرده‌اند. همینطور پیرامون شما پر از افرادی است که سخت‌تر از شما کار می‌کنند و کمتر از شما دریافت می‌کنند. وقتی دارید درباره تمول بخشی از جامعه صحبت می‌کنید، نیم نگاهی هم به بخش فقیرتر از خودتان داشته باشید.

* هیچ‌کس به شما بدهکار نیست. از هر چیزی که استفاده می‌کنید، حتی هوایی که نفس می‌کشید به شما هدیه شده است.


* اهداف و آرزوها تنها با کار و تلاش سخت و استمرار به‌دست می‌آیند. موفقیت شما را تعقیب نمی‌کند، شما باید به‌دنبال آن بدوید.


* مشکلات همیشه وجود دارند. شما خاص هستید و به‌طور قطع توانایی‌ها و قابلیت‌های فوق‌العاده‌ای دارید اما باید برای دستیابی به تمایلات‌تان شکیبا باشید، مثل همه!



خوشبختانه اکثر ما می‌توانیم واقعیت را درک کنیم و برای آنچه داریم شکرگزار باشیم. باید بیاموزیم که کار و تلاش بخش تفکیک‌ناپذیر راه رسیدن به اهداف و آرزوهاست. اینکه ما توانایی و ظرفیت دستیابی به یک هدف را داشته باشیم، به معنای آن نیست که آن را دریافت می‌کنیم.

شما تنبل هستید یا افسرده ؟

شما تنبل هستید یا افسرده ؟

از یک‌سو برای عدم انجام کارهایش، دلیل‌تراشی می‌کند و از سوی دیگر، انجام کارش را به آخرین دقایق موکول می‌کند تا ...

امروز، همان فردایی‌ست که دیروز، منتظرش بودید!

شاید برای اغلب ما پیش‌آمده که ‌گاهی‌وقت‌ها کارهای‌مان را به تعویق می‌اندازیم یا در انجام آن‌ها، کوتاهی می‌کنیم و کارمان را در موقع مقرر انجام نمی‌دهیم و یا برای تأخیر در کارهای‌مان، دلیل‌تراشی‌های مداوم می‌کنیم اما زمانی‌که بخواهیم از دیدگاه آسیب‌شناختی به این مسأله نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که دلیل‌تراشی برای به‌تعویق انداختن کارها و موکول‌کردن کارها به آینده، منجربه تفکرات عمیق در فرد می‌شود که موجب بروز رفتارهای تأخیری، ازجمله تأخیر در تصمیم‌گیری و انجام وظایف به اشکال گوناگون می‌شود و واکنش‌های پراسترس را ایجاد می‌کند که شامل از دست‌دادن کنترل نسبت به زندگی، همراه با پیامدهای ناخوشایند در زمینه‌ی بهداشت ذهنی و جسمی‌ست. این‌ها از خصوصیات «اهمال‌کاری» و «مسامحه‌کاری»‌ست.


- «اهمال‌کاری» (تنبلی)، به‌تعبیری از «الیس»، نوعی سندرم جسمی‌- روانی‌ست؛ یعنی کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته می‌شود و دست‌کم می‌تواند در آینده برای فرد نتایجی را دربر داشته باشد، بدون هیچ دلیلی به آینده محول می‌شود اما در عین حال، عدم انجام آن نیز به زیان فرد است و از این‌بابت، خود را سرزنش می‌کند. چنین فرآیندی، فرد را وادار می‌کند که برای موجه جلوه‌دادن عادت مورد نظر، دلایل متعددی بیاورد؛ به‌گونه‌ای که به گفته‌ی «فستینگر»، بتواند درگیری ذهنی و ناتوانی‌های شناختی خود را مرتفع سازد. فرد اهمال‌کار، مجبور است در قبال تعلل‌ورزیدن و هم‌زمان سرزنش‌کردن خویش، از خود دفاع کند؛ بدین‌ترتیب از یک‌سو برای عدم انجام کارهایش، دلیل‌تراشی می‌کند و از سوی دیگر، انجام کارش را به آخرین دقایق موکول می‌کند؛ به‌طوری‌که فرد اهمال‌کار (تنبل) نمی‌تواند تصمیم بگیرد چه فعالیت‌هایی را در چه‌زمانی و براساس چه اولویت‌بندی باید انجام دهد. در دیدگاه «الیس»، چنین فرآیندی، غیرقابل دفاع بوده و نوعی شکست تلقی می‌شود.

- «مسامحه‌کاران» نیز اغلب از رفتار اشخاص کارآمد، برداشت غیرواقع‌بینانه دارند. ممکن است گمان کنند که اشخاص موفق همیشه احساس اطمینان و اعتمادبه‌نفس دارند و به‌راحتی به هدف خود می‌رسند و هیچ سختی در راه رسیدن به هدف، برای آنان وجود ندارد.

تحقیقات بالینی نشان می‌دهد که اهمال‌کاری و مسامحه‌‍کاری، ارتباط مستقیم با افسردگی، روان‌رنجوری ، اختلال ‌آشفتگی ، عدم رقابتی بودن و فراموش‌کاری دارد.

راه‌های جلوگیری از تنبلی
1- مرد امروز باشید : فراموش نکنید موفقیت آینده، در گرو اقدام امروز شماست؛ پس نه اندوه گذشته‌ی از دست‌رفته را بخورید: «ای‌کاش چنین می‌کردم» و نه در خواب و خیال فردایی رؤیایی باشید. هیچ‌وقت نگویید: «بگذار زمان مناسب فرابرسد.» زمان مناسب، همین زمانی‌ست که در آن به‌سر می‌بریم. کسی که منتظر فرصت می‌ماند، هیچ‌گاه به فرصتی مناسب نمی‌رسد. فرصت را باید ساخت، فرصت‌آفرینی، هنر تداوم بخشیدن به «لحظه‌های اکنون» است. «بعداً، همین حالاست»؛ در جهان، چیزی به‌نام آغاز و پایان وجود ندارد؛ زندگی امروز خود را به شیوه‌ای بگذرانید که گویی همه‌چیز در همین یک‌روز است.

2- از کلمه‌ی «باید» استفاده نکنید :

هیچ‌گاه نگویید: «باید این‌کار را انجام دهم»؛ بگویید: «بهتر است این کار را انجام دهم.»
عبارت‌های «بایددار» معمولاً مؤثر نیستند زیرا احساسی از گناه تولید می‌کنند و درنتیجه‌، شرایطی فراهم می‌شود که شما از انجام آن خودداری می‌کنید. گاهی‌اوقات هرچه بیش‌تر به خود بگویید که باید کاری صورت‌دهید، انجامش به همان اندازه دشوار می‌شود.

3- مثبت فکر کنید و به خود پاداش بدهید:
زمانی‌که شما در مورد کارتان، مثبت فکر کنید و اندیشه‌های خوب در مورد آن کار را در ذهن خود پرورش دهید، منجربه آرامش ذهنی شما می‌شود و خیلی راحت‌تر از عهده‌ی کارتان برمی‌آیید. همیشه در پایان کاری که انجام می‌دهید، حتی اگر پیشرفت خیلی کمی هم داشته باشید، به خود پاداش بدهید و جمله‌هایی مثبت هم‌چون «من تلاشم را کردم و به خودم می‌بالم، چون در کارم پیشرفت کردم.» را جایگزین جمله‌هایی چون «پس از این‌همه تلاش، مقدار کمی پیشرفت داشته‌ام، از کارم راضی نیستم و احساس خستگی می‌کنم.» کنید و معجزه‌ی تفکر مثبت را ببینید.

4- برای خود، هدف تعیین کنید:
زمانی‌که با کاری مواجه می‌شوید، آن را برای خود به‌صورت «هدف» دربیاورید زیرا موجب می‌شود تا تصویر روشنی از آن کار در ذهن خود داشته باشید و انگیزه‌تان را در کار بالا می‌برد و موجب می‌شود که اراده‌ی شما برای انجام کار، قوی شده و اراده‌ی قوی، منجربه پیگیری کار و فعالیت بیش‌تر و مفیدتر شما می‌شود.

5- عادت‌های نادرست را ترک کنید:
خود را توانا بدانید. شما می‌توانید در برابر عادت‌های زشت خود مقاومت کنید و آن‌ها را تغییر دهید. ممکن است پس از هر ترک عادتی، دوباره به آن بازگردید. ترسی از این مسأله نداشته باشید؛ مدام تمرین کنید، تحمل داشته باشید و با مشکلات بجنگید.

6- کارهای بزرگ را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید:
بسیاری از انسان‌ها، زمانی‌که با یک کار بزرگ مواجه می‌شوند، به‌دلیل سخت‌بودن، از انجام آن خودداری می‌کنند یا آن را به فرصت‌های بعدی موکول می‌کنند اما به‌راحتی می‌توانید کارتان را به قسمت‌های کوچک تقسیم کنید. در این زمان، شما به دلیل حجم کم کارتان، بهتر از عهده‌ی آن برمی‌آیید؛ درنتیجه بازخورد بهتری دریافت می‌کنید و این امر در روحیه‌ی شما برای ادامه‌ی کارهای‌تان، بسیار مؤثر است.

خیانت هایی که عادی شده ؟

خیانت هایی که عادی شده ؟

یک استاد دانشگاه، فروش دین و اخلاق را هدف اصلی غربی‌ها در تولیدات فرهنگی برای کشورهای اسلامی دانست و گفت: منسوخ کردن ازدواج و گسترش روابط آزاد در جامعه هدف اصلی سریال‌های ماهواره است.

فارسی وان

فائزه عظیم زاده اردبیلی اظهار داشت: یکی از برنامه‌ها و سیاست‌های جهان غرب برای مبارزه با باورهای دینی و از بین بردن نگاه تقوایی در جامعه، طراحی رسانه در عرصه بین‌الملل و ایجاد یک فضای مخرب بین افراد است.

وی افزود: برنامه‌ریزی جهان غرب در جهت هویت زدایی، دین زدایی، خانواده ستیزی و خانواده گریزی است و بر اساس این محورها به تولید فیلم و برنامه می‌پردازند.

این استاد دانشگاه امام صادق (ع) با بیان اینکه نگاه اساسی فیلم‌هایی که توسط رسانه‌های غربی تولید و از طریق ماهواره به طور رایگان در اختیار خانواده‌ها قرار می‌گیرد از میان بردن نگاه عفیفانه مرد و زن در خانواده است، گفت: آن‌ها تلاش می‌کنند تا زیور عفاف را به عنوان یک عامل مخرب جلوه دهند و تعهد و پایداری افراد خانواده را نسبت به هم از میان ببرند.

تضعیف باورهای مذهبی نتیجه سریال‌های ماهواره‌ای

وی ادامه داد: برنامه‌های نامناسب ماهواره به دنبال ترویج احساس آزادی مطلق و یا همان لیبرالیسم جنسی هستند؛ لیبرالیسم جنسی به دنبال ایجاد آزادی برای روابط جنسی مطلق بوده که هدف غرب اشاعه این فرهنگ است که از دستاوردهای اومانیسم محسوب می‌شود.

عظیم زاده اردبیلی با اشاره اینکه غرب در مرحله نخست برای زدودن خداباوری تلاش می‌کند، عنوان کرد: در مرحله بعد باورهای دینی مورد هجوم قرار گرفته و پس از آنکه حساسیت‌های دینی کاهش یافت به ترویج مفاسد دینی می‌پردازند و فرد را از دین گرایی دور می‌کنند.

این استاد دانشگاه امام صادق (ع) گفت: نمونه بارز ترویج مفاسد دینی، عفاف زدایی و ایجاد حس رقابت زن و شوهر نسبت به یکدیگر است یعنی آن‌ها به جای اینکه انیس و مونس هم باشند به صورت رقیب یکدیگر نمایش داده می‌شوند و نسبت به هم وفاداری، تعهد و پایبندی ندارند.

استاد دانشگاه امام صادق (ع) گفت : ما نباید در برابر دنیای غرب انفعالی برخورد کنیم و منتظر باشیم تا آن‌ها سریال ساخته و ما آن را رد کنیم بلکه باید آموزه‌های دینی و اخلاقی را فعالانه و پویا برای جامعه تبیین کنیم

زدودن حیا و تعهد در خانواده

وی هدف اصلی فیلم‌ها و سریال‌های ماهواره را زدودن تقوا، حیا، شرم، وفاداری، تعهد و حس مسئولیت در خانواده‌ها دانست، اظهار داشت: حس رقابت جنسی و تفکر آزاداندیشی مطلق حاصل این فیلم‌ها است؛ خیانت زن و شوهر نسبت به یکدیگر و ایجاد فضای آزادی مطلق برای فرزندان بدون نظارت پدر و مادر ره‌آورد فیلم‌ها و سریال‌های ماهواره‌ای است.

عظیم زاده اردبیلی تصریح کرد: فروش دین، اخلاق و خانواده محوری هدف اصلی غربی‌ها در تولیدات فرهنگی برای کشورهای اسلامی است و تک محوری کردن خانواده، منسوخ کردن ازدواج و گسترش روابط آزاد در جامعه مدنظر غرب و صهیونیسم است.
فارسی وان

وی اضافه کرد: ما نباید در برابر دنیای غرب انفعالی برخورد کنیم و منتظر باشیم تا آن‌ها سریال ساخته و ما آن را رد کنیم بلکه باید آموزه‌های دینی و اخلاقی را فعالانه و پویا برای جامعه تبیین کنیم.

خیانت زن و شوهر نسبت به هم امری عادی در فیلم‌های ماهواره

استاد دانشگاه امام صادق (ع) با بیان اینکه سریال‌های مختلف مانند حضرت یوسف (ع) و مختارنامه که برگرفته از مباحث دینی بوده مورد استقبال زیاد مردم قرار گرفتند، افزود: استقبال مردم از این فیلم‌ها حاکی از تشنگی آن‌ها نسبت به آموزه‌های دینی است.

عظیم زاده اردبیلی گفت: فرهنگ‌سازی در جامعه ضرورت دارد ما قطعاً نمی‌توانیم معادل هزینه‌ای که غرب برای تغییر فرهنگ جامعه ایران از طریق ساخت سریال‌های مختلف صرف می‌کند برای ساخت فیلم هزینه کنیم تنها کاری که می‌توان انجام داد این است که جامعه در مقابل پدیده ماهواره واکسینه شود و بتواند از خود دفاع دینی و معرفتی کند.

وی بیان کرد: وقتی خانواده ایرانی بداند استفاده از ماهواره چه اثر مخربی دارد و آمار طلاق و سن ازدواج را بالا برده و خیانت زن و مرد را به هم ترویج می‌دهد، حتی اگر دین مدار نباشد، از ماهواره استفاده نمی‌کند.

نکته ی انحرافی درون شماست ؟

نکته ی انحرافی درون شماست ؟

زندگی در خود پیشامد ها و اتفاقاتی دارد که ناگزیر از خشمگین شدن هستیم اما در بسیاری از مواقع خشم ما یا بی دلیل است و یا شدت آن با شدت موضوعی که برایش خشمگین شده ایم ، هماهنگی ندارد. در این مواقع باید به دنبال نقطه ی انحرافی در درون خود باشیم تا بتوانیم خود و احساسمان را به خوبی کنترل کنیم.

از آن جا که یک پدیده را می توان به گونه های متفاوتی درک نمود و پاسخ های احساسی متعددی داد، اگر خطاهای فکری را بشناسید و راه برخورد با آنها را بیاموزید، می توانید از میزان خشم خود کم کنید.

صحبت با خود

اغلب اندیشه های آگاه به شکل مکالمات بی صدا و گاه صداهای کم در سکوتی هستند که در ذهن، صورت خارجی پیدا می کند و ما آن را «صحبت با خود» می نامیم. از این رو می توان با توجه کردن به کلمات ویژه یا عباراتی که در اندیشه و کلام وجود دارد به خطاهای شناختی یا خطای اندیشه پی برد.

به مثال زیر دقت کنید:
عشق فانتزی

تیک تیک ساعت خبر از آمدن همسر می دهد، خانم خانه بعد از نظافت منزل و آراستن خویش مقدمات چای تازه ای را فراهم می کند و در حالی که تلویزیون نگاه می کند منتظر آمدن همسرش است. بعد از مدت کوتاهی همسرش وارد منزل می شود و با استقبال گرم خانم مواجه می شود. مرد پس از آن که لباس های منزل را به تن کرد، از کیفش روزنامه ای درآورده و شروع به خواندن روزنامه می کند، خانم خانه نیز دو چای خوش رنگ در فنجان ریخته و به کنار همسرش می رود، پنج دقیقه ای می گذرد و مرد همچنان غرق در روزنامه خواندن است و به چایی که رو به سرد شدن است، هیچ توجهی ندارد، مرد روزنامه می خواند و زن هر لحظه ناراحت تر می شود، اما با ادامه یافتن این شرایط (حدود سی دقیقه این شرایط ادامه یافته) خانم خانه با ناراحتی از پیش او بلند شده و با گلایه و غر زدن به شوهر، مقدمه یک بحث طولانی فراهم می شود.

افکار و خودگویی های ما، روی میزان عصبانیت و حتی نوع واکنش ما اثر دارد.

ساختار خشم خانم خانه را رسم می کنیم:

عامل برانگیزاننده خانم: روزنامه خواندن مداوم و عدم توجه به همسر.

تفکر(خودگویی): من برایش هیچ ارزشی ندارم و او مرا دوست ندارد .

احساس: منفی وخشم نسبت به همسر.

رفتاریاواکنش: عصبانی شده و با ناراحتی شروع به گلایه از همسر می کند.

حال فرض کنید اگر خانم خانه با خود این گونه فکر نکرده بود چه تغییری حاصل می شد؟

عامل برانگیزاننده: روزنامه خواندن مداوم و عدم توجه به همسر

تفکر (خودگویی) : مردان معمولا دوست دارند وقتی از سرکار به منزل می آیند، دقایق اولیه را به کار شخصی خود مثل روزنامه خواندن یا تلویزیون دیدن سپری کنند.

احساس :این رفتار طبیعی است .

رفتار یا واکنش خانم :در ابتدا او را به حال خود گذاشته و بعد از مدتی با یک فنجان چای به سمت او رفته و کنار او می نشیند و به آرامی سرصحبت را با همسرش بازمی کند (بهتر است ابتدا از موضوع هایی که مورد علاقه ی همسرش است، شروع به صحبت کنند.)به وضوح روشن است، افکار و خودگویی های ما، روی میزان عصبانیت و حتی نوع واکنش ما اثر دارد.

تمرین:

1- در یک ماه اخیر، حوادثی که به نظر خودتان در ارتباط با همسر یا بقیه اطرافیان ناموفق بوده اید را ثبت نمایید در هر مورد ساختار زیر را تکمیل نمایید.

محرک← واکنش ناموفق شما← تفکر (خودگویی)← تغییر یا حذف خودگویی← واکنش مناسب و جدید

2- با خود بیندیشید اگر خودگویی شما تغییر می کرد یا حذف می شد چه واکنشی رخ می داد؟

هر چه بیشتر تمرین کنید و خودگویی های خود را منطقی تر نمایید، احساس بهتری خواهید داشت.از امروز قرار بگذارید و روی افکار و خود گویی های تان کار کنید. مطمئن باشید زندگی تان تغییر می کند.

3 نکته ای که هیچ گاه نباید به روی مردان آورد ؟

3 نکته ای که هیچ گاه نباید به روی مردان آورد ؟

در روابط زناشویی و دوستی مسائلی وجود دارند که یـک زن هیچگـاه نباید درمورد مرد مطرح نموده و یا با سخنی نیش داراقدام به آزار و اذیت او نماید شما می توانید در مورد نحوه لـبـاس پـوشیـدن و یـا اضافه وزن شوهریا دوست خود صحبت نمایید بـدون ایـنکه برای وی دلخوری پیش بیاید و یا از شما دلگیـرگـردد امـا ۳ مـسئله وجـود دارد که پیش کشیدن هریک تاثیر ناگواری در روحیه و غرور یک مرد برجای خواهد گذاشت. چـرا که اولا باعث می گـردد که او خودش را با خصیصه های مـردان دیـگر مقایسه نموده و سرخورده شود ثـانـیا به دلیل این کـه تـغییر مسائل مذکور به دست خود آدم نبوده و جزء ویژگیهای هر انسانی است، موجب افسردگی و نا امیدی خواهد گردید
● بنیه مالی و پول
واضح است که داشتن پول بیشتر بهتر از داشتن مقدار کم آن می بـاشد. مـردان بـر این تصورند که میـزان سـرمایه و قدرت مـالی آنها منعکس کننده ارزشهای درونیشان است. بنابراین گوشـه و کنـایه زدن در مـورد درآمـد یـک مـرد در حـقیـقت لـطمـه زدن بـه غـرور او محسوب می گردد. وقتی به مرد با سخنی نیش دار میگویید که مثلا تلویزیون ما کوچکترین تلویزیونی است که تا حالا دیده ام ، در وجود و ضمیر او آتشی برمیافروزیـد چون او را در برابر مردهای دیگری که
می شناسید شرمنده و تحقیر نموده اید-- مردانی با تلویزیونهای بزرگتر و پیشرفته تر. تلویزیون بزرگ یعنی کیف پر از پول. و درآمـد یـک مـرد چیزی نیست که بتواند آنرا فورا تغییر دهد -- مگر اینکه بخواهد بـه یک بانک دستبرد بزند. شـکاف زمانی عمیق تر می شود که یـک زن خـانه مـحـقر شـوهـرش را به روی او زده و میپرسد:
;میتونم بپرسم پولاتو کجا خرج میکنی؟ آیا شوهر باید بگوید صرف داروهای گران قیمت رفع کم مویی میکند؟ نمی داند
● موی سر
اگر مسئله ای وجـود داشته باشد که مردان نسبت بـه آن حساس باشند، این مسئله موی سر آنها است. هر مردی نگران این موضوع می بـاشـد که بالاخره موی سرش را از دست خواهد داد، چون مردان تصور میکنند کـه بـا ریختن موی سر، جذابیت آنها در برابر همسرشان نیز ازبین خواهد رفت
یـکی از دوسـتـان مـن بـعد از اینکه نامزدش به او گفت: موهای خوش رنگی داری ولی حیف که کـم پشته ، دچـار افـسردگی شـد. در حـقیقت او کار زیادی برای پرپشت کردن مـوهایش نمی توانست انجام دهد مگر اینکه به سـراغ داروهـای گـران قـیـمـت رشد مو میرفت
● قد
مردها کاری زیادی در مورد کوتاهی قد خـود نمیتوانند انجام دهند. با اینکه بسیاری مردان کوتاه قد و در عین حال قدرتمند و موفق،در اجتماع وجـود دارند،مطالعات نشان داده کـه مـردان بـلنـد قد جـدیتـر از مـردان کوتاه قد در نظر گرفته می شوند

شما يك روز در ميان حمام مي‌رويد يا هر روز؟

شما يك روز در ميان حمام مي‌رويد يا هر روز؟

دوش گرفتن بهتر از خوابيدن در وان است

شما يك روز در ميان حمام مي‌رويد يا هر روز؟ چند دست موهايتان را شامپو مي‌كنيد؟ با چه شامپويي موهايتان را مي‌شوييد؟ حمام رفتن هم راه و رسمي دارد كه دانستن و رعايت آن مي‌تواند شما را سرحال‌تر و پاكيزه‌تر مي‌كند...

با دكتر حسين طباطبايي، متخصص پوست و مو، درباره روش‌هاي صحيح حمام كردن از منظر يک متخصص پوست به گفتگو نشسته‌ايم.


سلامت: آقاي دكتر! بعضي‌ها عادت دارند دوش بگيرند و بعضي‌ها عادت دارند در وان بخوابند. از بين اين 2 عادت، كدام يکي سالم‌تر است؟

راستش، اين 2 عادت، تفاوت چنداني با هم ندارند. البته يک تفاوت مختصر وجود دارد که بايد به آن اشاره کنم. به‌طور معمول وقتي دوش مي‌گيريد، آب روي سر و بدن‌تان جاري مي‌شود و پوست و موي‌تان را شستشو مي‌دهد و مي‌رود. اين آب، آبي است كه جريان دارد و از آب لوله‌كشي شهر است و طبيعتا پاكيزه. ولي وقتي وان را پر مي‌كنيد و در آن دراز مي‌كشيد، آب راكد است و امكان آلودگي آن وجود دارد و مقداري از چرك بدن وارد آب وان مي‌شود. از طرف ديگر، وقتي دوش مي‌گيريد آب كمتري استفاده مي‌شود تا بخواهيد براي حمام كردن تمام اعضاي خانواده وان را از آب پر و خالي كنيد. همچنين شستشوي كامل بدن و اعمال بهداشتي زير دوش راحت‌تر است.

سلامت: پس به نظر مي‌رسد دوش گرفتن بهداشتي‌تر است؟

بله. وقتي استحمام تمام و آب وان خالي مي‌شود، مقداري از آلودگي‌ها به ديواره‌هاي وان مي‌چسبد. اگر يكي ديگر از اعضاي خانواده كه مي‌خواهد به عنوان نفر بعدي حمام كند، وان را از آب پر كند، اين آلودگي‌ها دوباره وارد آب مي‌شوند و آب را آلوده مي‌كنند.

سلامت: اگر همه اعضاي يك خانواده عادت داشته باشند در وان حمام كنند؛ چه؟

بايد اعضاي خانواده‌اي كه از وان براي حمام كردن استفاده مي‌كنند، به رعايت بهداشت وان كه وسيله‌اي عمومي ‌به حساب مي‌آيد، توجه كافي داشته باشند. لازم است هر نفر پس از استحمام ديواره‌هاي وان را با وسيله‌اي زبر از آلودگي‌ها پاك و ضدعفوني كند تا براي استفاده نفر بعدي آماده باشد.

سلامت: كيسه و سفيدآب چطور؟ واقعا كيسه كشيدن چرك‌ها را از روي پوست پاك مي‌كند؟

ما به هيچ وجه استفاده از كيسه و سفيدآب را توصيه نمي‌كنيم؛ چون باور‌هايي كه درباره آن در فرهنگ ما وجود دارد، غلط است. ما با كيسه كشيدن مي‌خواهيم به زور طبقه سطحي پوست را كه لايه شاخي نام دارد، از سطح پوست برداريم و خيلي‌ها وقتي به اصطلاح با كيسه چرك مي‌كنند، تصور مي‌كنند اين چرك‌ها هستند كه از پوست خارج شده‌اند؛ درحالي كه ‌اين لايه‌اي از پوست است كه شما به زور كنده‌ايد. وجود لايه شاخي پوست كه سطح آن را مي‌پوشاند و لايه‌اي مرده از سلول‌هاي پوستي است، براي حفاظت لايه‌هاي زيرين پوست كه زنده‌اند، لازم است.

سلامت: پس پيشنهاد شما چيست؟

استفاده از يك ليف نرم و صابون، بهتر است. يك ليف نرم براي برداشتن عرق از سطح پوست كافي است. با استفاده از يك ليف نرم، آن بخش از سلول‌هاي سطحي پوست كه آمادگي جدا شدن از سطح پوست را دارند، برداشته مي‌شوند و مي‌ريزند. بنابراين لازم نيست شما با يك كيسه زبر و سفيدآب زبرتر و با فشار دست به جان طبقه سطحي پوست‌تان بيفتيد. اين كار سلامت پوست و نقش حفاظتي آن را به خطر مي‌اندازد.

سلامت: بعضي‌ها در يك‌بار حمام رفتن، 3بار سرشان را شامپو مي‌كنند. اين عادت، عادت خوبي است؟

شامپو كردن شيوه خاصي دارد. اگر شما پوست طبيعي يا مايل به چرب داريد كه اغلب جوان‌ها چنين پوستي دارند، مي‌توانيد از اين روش استفاده كنيد. اگر هر روز حمام مي‌رويد بايد يك بار شامپو كنيد. اگر يك روز در ميان به حمام مي‌رويد بايد دو بار شامپو كنيد و اگر سه روز يك بار حمام مي‌كنند بايد سه بار شامپو كنند؛ يعني به ازاي هر روز بايد يك بار شامپو بزنند. ولي بهتر است با فواصل كمتري به حمام برويد تا كمتر شامپو بزنيد. پس اگر هر روز حمام برويد و يك بار شامپو بزنيد، بهتر از سه روز در ميان سه بار شامپو زدن است.

سلامت: درباره كساني كه پوست خشك دارند، چطور؟

كساني كه پوست طبيعي مايل به خشك دارند بايد بر حسب خشكي موهايشان يك روز در ميان يا دو روز در ميان به حمام بروند و تعداد دفعات شامپو زدن را كمتر كنند. كساني كه به دليل پيري پوست و مو‌هايشان خشك شده است مي‌توانند هر روز حمام كنند ولي هر روز شامپو نكنند و با آب تنها دوش بگيرند. بهتر است به دليل خشكي پوست و مويشان دو يا سه روز يك بار شامپو بزنند.

سلامت: حرف آخر؟

توصيه آخرم اين است كه پس از استحمام، فاصله ميان انگشتان پا به طور كامل خشك شود؛ به دليل اينكه پس از شستن پا، اغلب رطوبت ميان انگشتان پا باقي مي‌ماند و اين رطوبت زمينه‌ساز پرورش قارچ‌هايي در اين محيط مي‌شود كه بيماري‌زا هستند و به سفيد شدن و ليچ شدن ميان انگشتان پا منجر مي‌شوند. براي پيشگيري از اين مشكل بايد پا را پس از شستن، خوب خشك و سپس از جوراب و كفش استفاده کرد.

شناخت شخصیت از روی خنده ونکات جالب خندیدن ؟

شناخت شخصیت از روی خنده ونکات جالب خندیدن ؟

خنده زوركی: نیشخند كنترل شده است که تا چشم ها گسترش نمی یابد.

دهان كجی: گوشه لب ها را مانند پوزخند به عقب برده و دندان ها را نمایان می گرداند.

تبسم با دهان گشوده: دندان های بالا نمایان شده و به شخصی كه با شما گفتگو می كند می فهماند كه مایل هستید بیشتر با او آشنا شوید.

تبسم با لبان بسته: این لبخند تنها برای ادای احترام و ادب و نزاكت است.

در هم كشیدن لب ها: هرگاه فردی لب هایش را در هم كشید به مفهوم آن است كه طرف مقابل اش را جذاب و دلربا یافته.

لب های سفت و جمع شده: دال برتنش و عدم پذیرش است.

جویدن لبها: وقتی فردی لب پایین خود را جویده و سرش را تكان می دهد نشانگر خشم فرد است.

تماس با لب 1: هرگاه انگشت اشاره به طور عمودی برای لحظه ای به طرف بالا آید می گوید: ساكت باش.

تماس با لب 2: ولی هرگاه انگشت اشاره به لب پایین تماس پیدا كند و دهان اندكی باز شود مفهومش چنین است: "می خواهم با شما صحبت كنم".

..................................................
7نکته جالب و خواندنی درمورد خندیدن

1...صدای خنده زنان، آهنگین‌تر از مردان است
2...زنان 126 درصد بیشتر از مردان می‌خندند
3...اولین خنده انسان‌ها در رحم مادر اتفاق می‌افتد
4...کودکان گاهی تا 300 بار در روز و بزرگسالان به طور متوسط 17 بار در روز می‌خندند
5...با یک دقیقه خندیدن از ته دل می‌توانید به اندازه 10 دقیقه پیاده‌روی، کالری بسوزانید
6...اینکه «خنده، خنده می‌آورد» و «شادی مسری است» از یافته‌های جدید محققان است
7...جری لوییس، کمدین سرشناس آمریکایی در روز جهانی خنده امسال به عنوان خوش‌خنده‌ترین چهره هالیوود برگزیده شد

تعجب نكنيد يك پرسش ساده/شما چه جوري سلام مي‌كنيد؟؟

تعجب نكنيد يك پرسش ساده/شما چه جوري سلام مي‌كنيد؟؟

هرنوع ارتباط خوبي، بي‌ترديد احساس رضايت و شادماني به شما مي‌بخشد. از كنار اين مسئله به سادگي

نگذريد و آن را جدي بگيريد.

تعجب نكنيد يك پرسش ساده دارم، شما چه جوري سلام مي‌كنيد؟ و ديگران چگونه به شما پاسخ مي‌دهند؟ گرم و صميمي، آرام و باترديد، بشاش اما با لبخندي ظاهري، سرد و محتاط و...
اما من مي‌خواهم قبل از هرچيز، به اين نكته اشاره كنم كه براي سلام كردن، به نظرمي‌رسد ابتدا بايد "ديگري" را "ديد" و احساس كرد. يعني، پذيرفتن فرد خاصي به جز خودت.
اما وقتي ديگري را نديدي يعني واقعا او را احساس نكردي، سلام‌ات هم آن قدرگرم نيست كه بردل بنشيند و شما موفق نمي‌شويد يك ارتباط انساني و دوستانه با ديگران برقراركنيد. بنابراين پاسخي كه مي‌گيريد، صوري و صرفا يك وظيفه تلقي مي‌شود.
به هرحال، قطعا حال و هواي ديگري نيز درپاسخگويي به شما مهم است. اما شما چون با سلام گفتن خود ارتباطي را آغاز مي‌كنيد، توان اين كار را داريد كه ديگري را از درگيري با درون و ذهنيت‌اش آزاد كرده و به دنياي خوب و سرشار از زندگي خود وارد كنيد؛ حتي اگر تنها براي لحظاتي اين اتفاق، شكل گيرد.
البته،واقعيت اين است كه شما با توجه به شناختي كه از طرف مقابل‌تان داريد، به او سلام مي‌كنيد. شما مي‌توانيد سلامي سطحي كنيد يا سلامي از روي همدردي بگوييد و يا اينكه با سلامي واقعي كه همراه با آرامش است حضورخود را اعلام كنيد.
براي مثال، وقتي با كسي روبرو مي‌شويد كه از او هيچ شناخت قبلي نداريد، محتاطانه سلامي فقط از روي ادب مي‌كنيد. اما اگر بدانيد طرف مقابل‌تان يك مشكل حل‌نشدني جسمي يا روحي دارد، سلام شما نوعي همدردي را نيز همراه دارد.
بنابراين، ميزان، نوع شناخت و يا نبود آن بر چگونگي سلام شما تاثيرگذار است.اما من مي‌خواهم همين را بگويم كه چرا خود را از اين مسايل فارغ نكنيم و با قدري آزادمنشي، همدردي انساني و به دور از اين گونه نگاه‌هاي خاص، باسلامي گرم و صميمي حضور آرام‌بخش خودرا نمود نبخشيم.
اولين سلام خود را به خاطرداريد؟ آن را وقتي به زبان آورديد كه پا به اين دنيا گذاشتيد، زمان تولد، سلامي كه هرگز تكرارنخواهد شد. يك بار براي هميشه.
اگر دقت كنيد اين سلام مفاهيم زيادي را به شما مي‌آموزد. اين سلام را هرگز نبايد فراموش كنيد چرا كه همواره به شما نكته مثبتي را گوشزد مي‌كند؛ اينكه يك عمر بيشتر نداريد، پس حواس‌تان را جمع كنيد كه حد‌اكثر رضايت‌خاطر را به دست آوريد. اينكه هيچ چيز ارزش ندارد كه شايد به دليل برخي ذهنيت‌ها و پيش‌داوري‌هاي فكري و احساسي، به ديگران بي‌احترامي كنيم يا فضاي ناخوشايندي براي ادامه ارتباط ايجاد كنيم.
هرنوع ارتباط خوبي، بي‌ترديد احساس رضايت و شادماني به شما مي‌بخشد. از كنار اين مسئله به سادگي نگذريد و آن را جدي بگيريد. دقيقا ما مي‌توانيم در مواردي كه نتايج برخوردهايمان به نحوه رفتارخودمان برمي‌گردد، توجه بيشتري داشته باشيم.
بنابراين، اگرديگري را تنها به عنوان يك انسان، به دور از هرپيش‌زمينه ذهني"ببينيم" و"حس" كنيم، مسيري مثبت را با يك سلام ساده و واقعي براي ارتباطي ثمربخش هموار مي‌كنيم.

قرص اعصاب بخوريم يا نخوريم؟

قرص اعصاب بخوريم يا نخوريم؟

داروهاي اعصاب، اعتيادآورند؟ كلي عارضه دارند؟ آدم را چاق مي‌ كنند؟ و هزار و يك عارضه ديگر؟! واقعا اين داروهايي كه روان ‌پزشكان به ما مي ‌دهند، چقدر مفيدند و چقدر مضر؟ دكتر محمدرضا خدايي، روان ‌پزشك و عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي در هفته نامه سلامت، به اين سوال‌ ها پاسخ مي ‌دهد...

اولين انتقادي كه خيلي‌ ها به داروهاي روان ‌پزشكي دارند، خواب‌ آور بودن اين داروهاست. واقعا اين ادعا درست است؟

ببينيد؛ درمان مثل يك ترازواست كه بايد بين منافع داروها و عوارض آن ها حالت توازن ايجاد شود. بايد منافع و مضرات را بسنجيم. داروهاي روان‌ پزشكي فوايد بسياري دارند و در كنارش عوارضي هم دارند. هر چه يك بيماري ناشناخته‌ تر باشد شايعات درباره‌ اش بيشتر مي ‌شود؛ مثلا آن ‌قدر كه آنفلوآنزا شناخته شده، افسردگي شناخته نشده. ما انواع و اقسام داروهاي روان ‌پزشكي داريم؛ داروهاي ضداضطراب، ضدترس، ضدجنون، اشتهاآور، خواب ‌آور و... نمي ‌توان گفت همه اين ها خواب ‌آورند. برخي داروها توهم بيمار را كنترل مي‌ كنند يا بدبيني‌ هاي خطرناك او را كاهش مي ‌‌دهند اما ممكن است در كنارش عوارضي مثل خشكي دهان، افزايش اشتها يا خواب ‌آلودگي داشته باشند. گاهي اوقات نيز عوارض دارو نشان‌ دهنده بهبودي بيمار است. داروهايي مانند ديازپام، آلپرازولام و كلرديازپوكسايد خواب ‌آورند اما نمي ‌توان همه داروهاي اعصاب را خواب ‌آور ناميد. ضمن اين كه اصلا خاصيت برخي از داروها همان خواب ‌آور بودن آن ها است و البته هيچ دارويي نبايد بدون تجويز پزشك و خودسرانه مصرف شود.

تصور ديگري كه درباره داروهاي روان ‌پزشكي وجود دارد، اعتيادآور بودن آن هاست و دليلي كه باعث مي ‌شود بعضي ‌ها از خوردن اين داروها امتناع ‌كنند، وابستگي به دارو است. اين تصورها درست‌ هستند؟

برخي از داروهاي روان ‌پزشكي اگر به صورت مداوم مصرف شوند، مي ‌توانند ايجاد وابستگي و تحمل كنند و قطع مصرف آن ها اگر به سرعت انجام شود، بي ‌قراري ايجاد مي‌ كند. ما به اين حالت، وابستگي دارويي مي‌ گوييم كه بيشتر در مواقعي رخ مي ‌دهد كه دارو خودسرانه مصرف مي ‌شود. به عنوان نمونه، در مورد بيماري اسكيزوفرنيا درمان آن زمان‌ بر است و دليل بر اين نيست كه فرد به اين دارو اعتياد پيدا كرده است؛ مثل بيماري فشارخون است كه بيمار بايد براي كنترل بيماري‌ اش تا مدت‌ هاي طولاني دارو مصرف كند. برخي از افسردگي‌‌ ها با افكار خودكشي همراه است. لازم است مبتلايان حدود 2 سال دارو مصرف كنند و نبايد داروي شان را قطع كنند و نمي ‌توان گفت به دارو وابسته شده‌ اند چون در برخي از بيماري ‌ها روند بيماري طولاني است. اما بايد توجه داشته باشيد داروها را زير نظر پزشك مصرف كنيد و با توصيه اطرافيان ‌تان هر دارويي را استفاده نكنيد. اگر داروهاي ضداضطراب و مسكن ‌هايي مثل ترامادول بدون تجويز پزشك و خودسرانه مصرف شوند، مي‌ توانند ايجاد وابستگي كنند.

تصور ديگر اين است كه داروهاي اعصاب روي هوشياري تاثير مي ‌گذارند. اين باور تا چه ميزاني صحت دارد؟

بيشتر داروهاي روان ‌پزشكي اين عارضه را ندارند، اما ممكن است برخي از داروها روي تمركز افراد تاثير بگذارند كه به مرور زمان برطرف مي ‌شود. داروهاي ضدافسردگي و ضداضطراب اوايل درمان روي هوشياري تاثير مي‌ گذارد ولي اين تاثير در ادامه درمان از بين مي ‌رود. تاكيد مي ‌كنم كه نبايد هيچ دارويي را خودسرانه مصرف كنيد چون ممكن است از عوارض آن آگاهي نداشته باشيد و چنين كاري خطرناك است. ممكن است دچار تاري ديد شويد يا روي تمركزتان تاثير بگذارد و نبايد در آن زمان رانندگي كنيد، اما اگر پيش پزشك برويد پزشك به شما اطلاعات لازم را مي ‌دهد يا مي‌ تواند داروهايي را در كنار آن براي تان تجويز كند.

برخي از بيماراني كه داروهاي اعصاب مصرف مي ‌كنند از چاقي و اضافه ‌وزن شكايت دارند و مي ‌گويند مصرف داروها سبب چاقي آن ها مي ‌شود.

خب، بله. برخي از داروهاي روان ‌پزشكي افزايش اشتها و وزن مي ‌دهند. اما اين موضوع هم به دليل تاثير دارو و هم به علت آرامشي است كه به فرد دست مي ‌دهد. گاهي اوقات برخي از بيماران تحرك كمتري دارند و با خوردن قرص‌ ها آرامش پيدا مي‌ كنند و ممكن است چاق شوند. بنابراين توصيه مي‌ شود تحرك بدني داشته باشند و فعاليت ‌هاي گروهي و كاردرماني ‌هايي را كه پزشك تجويز مي ‌كند، انجام دهند. در برخي از بيماري ‌ها، تمايل فرد به خوردن مواد قندي و شيريني ‌جات است و اين ها به او آرامش مي‌ دهد يا ممكن است به چيپس و پفك و... روي بياورد كه چاق‌ كننده هستند. بنابراين فرد بايد براي كنترل وزن اقداماتي را انجام دهد. يك گروه داروها اين‌ گونه هستند و برخي از داروها براي كنترل اشتها است. پس نمي ‌توان قانون كلي صادر كرد.

بعضي ‌ها مي ‌گويند اين داروها تا زماني كه مصرف مي‌ شوند، احساس بهبودي به بيمار مي ‌دهند اما زماني كه خوردن آن ها متوقف مي ‌شود، علايم بهبودي افول مي‌ كند. آيا اين همان اعتياد به دارو نيست؟

البته داروهايي مثل آلپرازولام مي ‌توانند اعتيادآور باشند. براي نمونه، اگر يك نفر مشغله ذهني دارد يا كم‌ خواب است، شايد به داروخانه برود و يك دارو مثل آلپرازولام بگيرد و مصرف كند و بعد از يك مدت مصرف آن را قطع كند. او در اين حالت ممكن است احساس بي ‌قراري كند و عصبي شود. بنابراين چنين داروهايي نبايد خودسرانه مصرف شوند؛ چون اولين نكته اين است كه بايد نوع بيماري فرد تشخيص داده شود و بر مبناي آن دارو تجويز شود. اگر آلپرازولام بدون تجويز پزشك و خودسرانه براي مدت طولاني مصرف شود، ممكن است فرد به اين دارو وابستگي پيدا كند و بعد از آن كه اين دارو را ترك كرد، احساس خوبي نداشته باشد.

حرف آخر؟

به ‌نظر من، مهم‌ ترين مساله در مورد داروهاي روان ‌پزشكي، پرهيز از مصرف خودسرانه آن ها است؛ چون اگر فردي بدون تشخيص بيماري، دارويي را مصرف كند؛ از عوارض و فوايد آن بي‌ اطلاع است و ممكن است سلامت او به خطر بيفتد. بنابراين توصيه مي ‌كنم حتما تحت نظر روان ‌پزشك و به تجويز او داروهاي روان ‌پزشكي را مصرف كنيد.

مدارا با زن ، کلید زندگی شیرین ؟

مدارا با زن ، کلید زندگی شیرین ؟

فَاعْفُواْ وَ اصْفَحُواْ حَتىَ‏ یَأْتىِ‏َ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلىَ‏ كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِیرٌ

شما آنها را عفو كنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش را بفرستد خداوند بر هر چیزى تواناست. (بقره،109)

مدارا و نرم خویی با خانواده مهمترین اخلاقی است که هر مردی باید در منزل داشته باشد تا در سایه آن بتواند یک زندگی با صفا داشته باشد .

مدارا ، با رفق مترادف می باشد ، در کتب لغت این دو به این گونه تعریف شده است :

مدارا یا رفق عبارت است از نرم برخورد کردن با دیگران ،به آن ها جا دادن و در حق آنان خشونت روا نداشتن که در پیدایش سه زاویه خوش اخلاقی یعنی نرم برخورد کردن ،همدمی نیکو و تحمل کردن دیگران به گونه ای که از انسان فرار نکنند ،نقش فراوانی دارد.(حسین زاده ،ص 105).

مدارا ، بیشترین تأثیر را در اصلاح یا کاستن ناسازگاری همسران دارد .اساساً بدون رفق و مدارا نمی توان از زندگی بهره برد و زندگی بدون بهره مندی، در این حالت ، تنها از شکل برخوردار ولی فاقد روح و معنا ست.

از این رو حضرت علی (ع) مدارا با همسر را در همه حال تأکید نموده است :

« با زنان در همه حال مدارا کنید ، خوش زبان و نرمخو باشید ، و در تمام امور نیکی نمایید.»

و همین طور مدارا با همسر را کلید« زندگی با صفا » می داند ، به معنی دیگر اگر کسی خواهان زندگی خوب و زیبا و با صفا می باشد باید با همسر خود ، در همه حال و همواره با او مدارا کند ، تا از زندگی شیرین وعاشقانه بهره مند شود.

ازاین رو علی (ع) در این باره به فرزندش محمد بن حنفیه می فرماید:

درهر حال باهمسرت مدارا کن و با او مصاحبت خوبی داشته باش تا زندگی باصفا و سرشار از محبت داشته باشی( شرح من لایحضرج13صفحه 75 ).
زن

ضرورت مدارا

مدارا ،از صفاتی است که در زندگی اجتماعی به آن محتاج می باشیم ؛خانواده که کوچک ترین اجتماع است به این قانون نیازمند می باشد.خدا متعال در ارتباط با معاشرت با مردم ،پیامبرش را ، دائم به داشتن صفت مدارا با آنها سفارش می نموده است :

پیامبر (ص) می فرمودند : پروردگارمن هم چنان که به انجام واجبات امر می نموده ،به مدارا با مردم نیز امر می کرده است .در حدیث دیگری فرمودند :

جبرئیل که پیش پیامبر (ص) می آمدند، می فرمودند یا محمد (ص) ،پروردگارت به توسلام می رساند و میفرماید که با خلق من مدارا کن( وسائل‏الشیعة ج : 12 ص : 200).

عقل از صفاتی است که در زندگی شخصی و اجتماعی ،ضرورت آن بر کسی پوشیده نیست ،مدارا کردن با مردم ،نشانه عقل انسان و بلکه عقل مردم می باشد:

َعلی (ع) : اعْلَمْ أَنَّ رَأْسَ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُدَارَاةُ النَّاسِ

علی (ع) :بدان که راس عقل بعد از ایمان به خدا عزوجل ،مدارا کردن با مردم می باشد .

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ وَ أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ

پیامبر (ص) فرمودند: عاقل ترین مردم کسی است که با آنها بیشتر از همه مدارا می کند و پست ترین مردم کسی است که به مردم بیشتر اهانت می کند .

و هم چنین مدارا با مردم نصف ایمان است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَیْشِ

پیامبر (ص) فرمودند: مدارا با مردم ،نصف ایمان و رفق با آنها نصف زندگی است .

بنابراین مؤمن ، در خانه باید با اهل آن به خصوص همسرش ،با مدارا رفتار کند ، ومراقبت از این صفت را جزء وظایف اولیه و مهم خود به حساب آورد .

مؤمن ، در خانه باید با اهل آن به خصوص همسرش ،با مدارا رفتار کند ، ومراقبت از این صفت را جزء وظایف اولیه و مهم خود به حساب آورد .

آثار و فواید مدارا

مدارا کردن علاوه بر آن که زندگی زناشویی را با صفا وشیرین می نماید ،صدقه محسوب شده وهم چنین اجر وثواب شهادت را به انسان می دهند :

قال النَّبِی( ص): مَن عاشَ مُداریًا ماتَ شَهیدًا وَ قالَ مُداراةَ النّاسِ صَدَقَةً

پیامبر (ص) فرمودند: هر کسی که با مردم مدارا کند مانند آن است که شهید مرده است و فرمودند مدارا با مردم صدقه در راه خدامی باشد.
مهربانی

مدارا چیست ؟

با ضرورت و آثار مدارا کردن آشنا شدیم ، مدارا کردن یعنی چه ؟ چه رفتاری با دیگران باید داشته باشیم؟ نکته مهمی که در امر مدارا باید توجه کرد ، این که به بهانه مدارا نباید نسبت به انجام وظایف خود کوتاهی کنیم ؛ بنابراین در اصل ادای وظایف چیزی به نام مدارا وجود ندارد ؛ ولی در راهکار و کیفیت ادای وظیفه ،مدارا یک اصل انکار ناپذیر است که برای رسیدن به هدف ، رعایت آن ضروری است . مثلاً اگر همسرمان حجاب را رعایت نمی کند نمی توانیم به عنوان مدارا او را آزاد بگذاریم ،ولی در شیوه تربیت و آموزش می تواند از خشونت استفاده نکنیم بلکه از روشی نرم او را هدایت کنیم . همرنگی با جماعت ،پایبندی به بعضی از سنت ها و حفظ موقعیّت به هر قیمت ، هرگز نمی توان به بهانه مدارا کردن نافرمانی حق نمود .به طور کلّی هرجا مدارا باعث ارتکاب گناه مدارا کننده شود ،مدارا مطلوب نیست .

به عبارت دیگر مدارا کردن رفتاری است که موجب جلوگیری از در گیری های بی فایده وموجب پیوند بیشتر با دیگران می باشد .

مدارا کردن شامل رفتار های زیر می شود :

1. عفو و بخشش

2‌. تحمل کردن رفتار بد دیگران

3. هم مصاحبتی زیبا

4. خوش اخلاقی

5. نیکی کردن

در مقاله ی بعد به این رفتارها خواهیم پرداخت...

 

40 عادت آدم هاي موفق ؟

40 عادت آدم هاي موفق ؟

1)فرصت هايي را مي بينند و پيدا مي کنند که ديگران آنها را نمي بينند.

2) از مشکلات درس مي گيرند، در حالي که ديگران فقط مشکلات را مي بينند.

3) روي راه حل ها تمرکز مي کنند.

4) هوشيارانه و روشمندانه موفقيت شان را مي سازند، در زماني که ديگران آرزو مي کنند موفقيت به سراغ شان آيد.

5) مثل بقيه ترس هايي دارند ولي اجازه نمي دهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.

6) سوالات درستي از خود مي پرسند. سوال هايي که آنها را در مسير مثبت ذهني و روحي قرار مي دهد.

7) به ندرت از چيزي شکايت مي کنند و انرژي شان را به خاطر آن از دست نمي دهند. همه چيزي که شکايت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسير منفي بافي و بي ثمر بودن است.

8) سرزنش نمي کنند (واقعا فايده اش چيست؟) آنها مسووليت کارهايشان و نتايج کارهايشان را تماما به عهده مي گيرند.

9) وقتي ناچارند از ظرفيتي بيش از حد ظرفيت شان استفاده کنند هميشه راهي را براي بالا بردن ظرفيت شان پيدا مي کنند و بيشتر از ظرفيت شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتري استفاده مي کنند.

10) هميشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامي که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه ريزي مي کنند و فکر مي کنند تا وقتي که کارشان را انجام مي دهند استرس کمتري داشته باشند.

11) خودشان را با افرادي که با آنها هم فکر هستند متحد مي کنند. آنها اهميت و ارزش قسمتي از يک گروه بودن را مي دانند.

12) بلندپرواز هستند و دوست دارند حيرت انگيز باشند. آنها هوشيارانه انتخاب مي کنند تا بهترين نوع زندگي را داشته باشند و نمي گذارند زندگي شان اتوماتيک وار سپري شود.

13) به وضوح و دقيقا مي دانند که چه چيزي در زندگي مي خواهند و چه نمي خواهند. آنها بهترين واقعيت را دقيقا براي خودشان مجسم و طراحي مي کنند به جاي اينکه صرفا تماشاگر زندگي باشند.

14) بيشتر از آنکه تقليد کنند، نوآوري مي کنند.

15) در انجام کارهايشان امروز و فردا نمي کنند و زندگي شان را در انتظار رسيدن بهترين زمان براي انجام کاري از دست نمي دهند.

16) آنها دانش آموزان مدرسه زندگي هستند و همواره براي يادگيري روي خودشان کار مي کنند. آنها از راه هاي مختلفي مثل تحصيلات آموزشگاهي، ديدن و شنيدن، پرسيدن، خواندن و تجربه کردن ياد مي گيرند.

17) هميشه نيمه پر ليوان را مي بينند و توانايي پيدا کردن راه درست را دارند.

18) دقيقا مي دانند که چه کاري بايد انجام دهند و زندگي شان را با از شاخه اي به شاخه اي ديگر پريدن از دست نمي دهند.

19) ريسک هاي حساب شده اي انجام مي دهند؛ ريسک هاي مالي، احساسي و شغلي.

20) با مشکلات و چالش هايي که برايشان پيش مي آيد سريع و تاثيرگذار روبه رو مي شوند و هيچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زير برف نمي کنند. با چالش ها روبه رو مي شوند و از آنها براي پيشرفت خودشان بهره مي برند.

21) منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمي مانند تا آينده شان را رقم بزند. آنها بر اين باورند که با تعهد و تلاش و فعاليت، بهترين زندگي را براي خودشان مي سازند.

22) وقتي بيشتر مردم کاري نمي کنند؛ آنها مشغول فعاليت هستند. آنها قبل از اينکه مجبور به کاري بشوند، عمل مي کنند.

23) بيشتر از افراد معمولي روي احساسات شان کنترل دارند. آنها همان احساساتي را دارند که ما داريم ولي هيچ گاه برده احساسات شان نمي شوند.

24) ارتباط گرهاي خوبي هستند و روي رابطه ها کار مي کنند.

25) براي زندگي شان برنامه دارند و سعي مي کنند برنامه شان را عملي کنند. زندگي آنها از کارهاي برنامه ريزي نشده و نتايج اتفاقي عاري است.

26) در زماني که بيشتر مردم به هر قيمتي مي خواهند از رنج کشيدن و بودن در شرايط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرايط سخت را مي فهمند.

27) ارزش هاي زندگي شان معلوم است و زندگي شان را روي همان ارزش ها بنا مي کنند.

28) تعادل دارند. وقتي از لحاظ مالي موفق هستند، مي دانند که پول و موفقيت مترادف نيستند. آنها مي دانند افرادي که فقط از نظر مالي در سطح مطلوبي قرار دارند، موفق نيستند. اين در حالي است که خيلي ها خيال مي کنند پول همان موفقيت است. ولي آنها دريافته اند که پول هم مثل بقيه چيزها يک وسيله است براي دستيابي به موفقيت.

29) اهميت کنترل داشتن روي خود را درک کرده اند. آنها قوي هستند و از اينکه راهي را مي روند که کمتر کسي مي تواند برود، شاد مي شوند.

30) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشي از اينکه کجا زندگي مي کنند و چه دارند و چه طور به نظر مي رسند، توجهي ندارند.

31) دست و دل باز و مهربان هستند و از اينکه به ديگران کمک مي کنند تا به خواسته هايشان برسند خوشحال مي شوند.

32) متواضع هستند و اشتباهات شان را با خوشحالي مي پذيرند و به راحتي عذرخواهي مي کنند. آنها از توانايي هايشان خاطر جمع هستند ولي به آن مغرور نمي شوند. آنها خوشحال مي شوند که از ديگران بياموزند و از اينکه به ديگران کمک مي کنند تا خوب به نظر برسند بيشتر از کسب افتخارات شخصي شان لذت مي برند.

33) انعطاف پذير هستند و تغيير را غنيمت مي شمارند. وقتي وضعيتي پيش مي آيد که عادت ها و آسايش روزمره شان را بر هم مي زند از آن استقبال مي کنند و با آغوش باز وضعيت جديد و ناشناس را مي پذيرند.

34) هميشه سلامت جسماني خود شان را در وضعيت مطلوبي نگه مي دارند و مي دانند که بدنشان خانه اي است که در آن زندگي مي کنند و به همين خاطر، سلامت جسماني براي آنها خيلي مهم است.

35) موتور بزرگ و پرقدرتي دارند. سخت کار مي کنند و تنبلي نمي کنند.

36) هميشه منتظر بازتاب کارهايشان هستند.

37) با افراد بدذات و غيرموجه نشست و برخاست نمي کنند.

38) وقت شان و انرژي شان را روي وضعيت هايي که از کنترل شان خارج است صرف نمي کنند.
40) آموخته هايشان را تمرين مي کنند. درباره تئوري هاي عجيب و غريب خيالبافي نمي کنند بلکه واقع بينانه زندگي مي کنند.
39) کليد خاموش روشن دارند. مي دانند چگونه استراحت کنند و ريلکس شوند. از زندگي شان لذت مي برند و سرگرم مي شوند.

دوست دارید بدانید با قلب عاشق می شویم یا مغز!!؟

دوست دارید بدانید با قلب عاشق می شویم یا مغز!!؟

ترس را در شكم و معده نيز مي‌توان حس كرد ولي مي‌گويند جايگاه عشق، قلب است. لجبازي نكنيد. عكس قلب و تيري را كه به سمت آن پرتاب شده است همگان ديده‌اند. در عهد باستان ارسطو معتقد بود قلب جايگاه تمامي احساسات است، هر چند كه كلود گالين - پزشك يوناني قرن دوم ميلادي - جگر را مركز همه چيز مي‌دانست اما با اين حال قرن‌هاست كه بشر با قلبش هم حس مي‌كند و هم تصميم مي‌گيرد.

در نيمه دوم قرن 13 ميلادي، قلب به‌طور رسمي جايگاه عشق خوانده شد و در تمامي تصاوير مذهبي، قلب مكان مقدس عشق خداوندي معرفي شد. در قرن 18 ميلادي گرچه علم قلب‌شناسي در حال بال و پر گرفتن بود ولي جايگاه عشق متزلزل نشد تا آنكه سرانجام در قرن 20 ميلادي، انسان عشق را احساسي توليد و كنترل شده از سوي مغز دانست. انسان قرن بيستمي عشق را بي‌اهميت و نتيجه گذراي فعل و انفعالات شيميايي در بدن جلوه داد. بشر قرن بيست و يكي نيز بيشتر به <ماترياليسم> زيستي گرايش پيدا كرده است.

تحقيقات اخير نشان داده است كه عشق نتيجه واكنش متقابل مغز (مراكز مربوط به غرايز، احساسات و منطق) و قلب است جالب است كه بدانيد قلب نقش مستقل در عاشق‌شدن بازي مي‌كند. گاهي عشق اصلا نتيجه يك تصميم عاقلانه و منطقي نيست. در واقع مغز در اين ميان نقش اندكي ايفا مي‌كند. ده‌ها هزار نرون، اطلاعات دروني بدن را به مغز مخابره مي‌كنند و در نهايت مركز مربوط به غرايز با بررسي اين اطلاعات و اطلاعات هورموني، دستور بروز عكس‌العمل‌هاي فيزيكي اتوماتيك مانند ترس، خشم و شادي ... را صادر مي‌كند. هنگامي كه عاشق مي‌شويد، مغز فرمان مي‌دهد تا ضربان قلب تند، پوست سرخ و تنفس عميق‌تر شود.

به لطف تكنيك‌هاي مدرن عكس‌برداري از مغز، هم‌اكنون مي‌دانيم كه مركز احساسات در مغز كجاست و به اين منطقه در اصطلاح "مغز احساسي" مي‌گويند.

به‌طور خلاصه وقتي فردي را مي‌بينيد كه به دلتان مي‌نشيند، بخش مربوط به غرايز در مغز فعال مي‌شود و از بخش مربوط به احساسات مي‌خواهد نظرش را درباره فرد روِيت شده بگويد. بخش احساسات در تمامي خاطرات ذخيره شده در مغز موقعيت‌هاي مربوط به اين فرد و اين حس را مورد بررسي قرار مي‌دهد و نتيجه را چه خوب و چه بد بازگو مي‌كند. بخش منطقي مغز نيز موقعيت و داده‌ها را با توجه به معيارهاي خود ‌‌مي‌سنجد و ممكن يا غيرممكن بودن ايجاد يك رابطه عاشقانه را به كمك هورمون‌هاي مختلف مخابره مي‌كند.

نكته جالب توجه آنجاست كه دانشمندان پس از بررسي تصاوير گرفته شده از مغز يك انسان عاشق متوجه شدند كه در عشق همان مناطقي درگير مي‌شوند كه وقتي انسان از مواد مخدر يا مشروبات الكلي به مقدار زياد مصرف مي‌كند، دچار اختلال مي‌شوند. كشف اين موضوع، توجيهي براي اين ادعاست كه عشق كور است.

قرآن میگه یعقوب برا یوسف گریه كرد

 این رو تا آخرش بخون نظرت رو بده به خدا از دستت میره اگر نخونی از ما گفتن بود از شما به من خندیدن

قرآن میگه یعقوب برا یوسف گریه کرد..یعقوبِ پیغمبر، یوسفِ پیغمبر، یعقوب میدونست یوسفش کجاست!! میدونست سالمه ، میدونست در کاخه، میدونست مشکل ندارد، پیغمبر خدا بود، میدونست و گریه می کرد ،

اون وقت ما که نمیدونیم یوسف فاطمه(عج) کجاست؟!! ما چقدر باید گریه کنیم، ما که باید بیشتر از یعقوب گریه کنیم که؟!!!

کی آدرس مهدی رو بلده بگه؟!! بگه! کجاست پسر فاطمه؟! آقا کجایی؟

سخته بر من حجّت ابن الحسن ، همه رو ببینم و تو رو نبینم

گریه هاتون رو برا مهدی(عج) بکنی... اشکاتون رو برا پسر فاطمه(عج) بریزید...

مهدی(عج) غریبه...مظلومه...برا یوسف زهرا(عج) ناله کنید...اشک هاتون رو بیمه مهدی(عج) کنید .

قرآن داره با مثال یوسف و یعقوب یاد ما میده....یکی از وظایف ما اینه که گریه هامون بیمه پسر فاطمه(عج) باشه ، امام زمان(عج) میگه : ((اگه تو به یاد من باشی ، من هم به یاد تو ام.

اگه تو برا فرج من دعا کنی ، منم برا سلامتی تو دعا میکنم...تو وقتی به فکر من باشی ، منم به فکر تو ام....))

اگر کسی از من بپرسه از حسین(علیه السلام) غریب تر کیه؟؟؟ میگم : مهدی(عج) پسر فاطمه هست، دلیلم دارم.... دلیلم اینه:

حسین(ع) سیّد الشّهداست ،درست.... به مظلومیت شهید شد ، درست

امّا حسین یه اباالفضل داشت، عباس امام زمان(عج) کیه...؟؟ حسین یه علی اکبر داشت ، علی اکبر امام زمان(عج) کیه...؟حسین قاسم داشت، جعفر داشت... کیه قاسم و علی اکبرامام زمان(عج) ؟؟امام زمان(عج) کی رو داره؟؟ دلش رو خوش کی کرده؟!! دلش رو خوش من و تو کرده؟!!!

من و تو عباسیم برا امام زمان ؟ این استدلال اوّل

استدلال دوّم: از پیغمــــــــــــبر تا تولّد امام زمان(عج) 255 سال طول کشید ..تا امامت امام زمان(عج) 260 سال ، اینو بدونیـــــد ..13 تا معصوم مظلومیتشون 260 سال امّا امام زمان(عج) به تنهایی 1170 سال غریبه...تو رو به خدا مهدی(عج) از امام حسین(ع) غریب تر نیست.

کسی دیگه سراغ امام زمان(عج) رو میگیره..کسی دیگه به فکر امام زمان(عج) هست؟!! 24 ساعت از همین یک شبانه روزت گذشت خودت و امام زمانت،، در این 24 ساعت چند بار به فکر امام زمان(عج) بودی ؟؟؟ چند بار به یاد پسر فاطمه(عج) بودی؟؟؟ آقا کجایی؟ چه میکنی؟ از دست من راضی هست ، نیستی؟؟؟

امام زمان(عج) دلش رو خوش من و شما بکنه؟!! خبر نداری امام زمان(عج) پیغام داده ، یکی از علماء روز 13 ماه رمضان 1383 تو جمکران خدمت آقا میرسه میگه دیدم : چشمان مهدی فاطمه(عج) کوچولو شده، زیر چشمان امام زمان(عج) کبود شده ، پرسیدم آقا چرا به این روزی افتادی؟!! فرمودند:(( از بس شیعه ها گناه میکنند و منو اذیّتم میکنند....من از دست شیعه هام به این روز افتادم..من از سنّی ها توقّع ندارم، من از زرتشتی ها یهودی ها و بهایی ها و مسیحی ها توقّع ندارم، من از بودایی ها و هندوها توقّع ندارم، من از بچه شیعه های خودم توقّع دارم ...

شماها که معتقدید یابن الحسن میگید،امام زمان(عج) تو کار هست، شما چرا گناه میکنید؟ شما چرا معصیت میکنید؟ ، شما چرا چشم هاتون آلوده شده ؟، شما چرا شکم هاتون پر از حروم شده ؟ ، شما چرا با غاصبی هاتون قلب مهدی رو میشکنید؟ ، شما چرا ربا خور و نزول خور شدید ؟ ، شما چرا اینقد آمار طلاقتون رفته بالا ؟ شما چرا آبروی امام زمان(عج) رو تو دنیا می برید؟))

امام زمان(عج) از دست من و تو دلش خونه ..از دست من تو دلش خونه.. نه از دست سنّی ها نه از دست یهودی های نه از دست بهایی ها اونا که مال امام زمان(عج) نیستند، اونا اصلا کاری با امام زمان ندارند ، امام زمان میگه:(( هی میگی یابن الحسن ، گناه میکنی،؟؟))

حضرت فرموده بود:(( مردم گناه میکنن، من باید شب تا صبح گریه کنم و بگم خدایا به خاطر من ببخشش، این گریه کن حسینه، این مشکی پوش حسینه، این برا مادر کتک خوردم گریه کرده، بخاطر گریه هاش خدایا ببخشش، من هی باید واسطه بشم عذاب نیاد سراغتون.)) مهدی(عج) برا ما گریه میکنه ، چرا ما برا مهدی(عج) گریه نکنیم ؟؟؟!!! جوونی که شب میخوابه بدون اینکه نیّت کنه نماز صبح بخونه ، اصلا دیگه تفکّر نماز توی ذهنش نیست ، این جوون میتونه بگه که من شیعه حجّت ابن الحسنم ؟؟؟ حالا یه وقت یه جوونی شب میخوابه به نیّتی که بلند شه نماز صبح بخونه بیدار میشه میبینه ساعت 9 صبحه، نیّت داشته و بیدار نشده ، زنگ کوک کرده و بیدار نشده ، حالا این آدمی که می خوابه، بدون اینکه نیّت کنه صبح بلند بشه 2 رکعت نماز بخونه و بگه خدایا به حق این نماز صبح، فرج آقام رو برسون!!

این جوونی که نه اهل نماز ، نه اهل خدا ، نه اهل تهجّده، این جوون بی نماز ، قلب مهدی(عج) رو تیکه تیکه نمی کنه؟؟؟

دختر شیعه که با مانتو میاد، چادر فاطمه رو گذاشته کنار، حالا هم که مانتو تموم شد با پیرهن و شلوار دارن میان تو جامعه، گذشت حیا، اگه یه نصفه حیا هم تو جامعه بود الآن دیگه اون نصفه هم نیست...این خانومی که آرایش میکنه ، میاد توی کوچه جلوی نامحرم ها، دختری که تا چشمش به یه جوون میفته ، نیشش تا پنا گوشش بازه ، با چشماش داره هرزگی میکنه ، این دختر شیعه، قلب مهدی(عج) رو تیکه تیکه نمی کنه؟؟؟زنی که هفت قلم آرایش میکنه ، میاد تو مجلس نامحرم ها ، این زن ، سیلی به حجّت ابن الحسن(عج) نمی زنه؟؟؟

امام زمان(عج) از دست کی دلش خونه؟؟؟ از دست یهودی ها ، مسیحی ها؟؟؟ یا چهار تا شیعه ، مثل من و شما؟؟؟؟!!!

گریه کنید برا امام زمانتون، توبه کنید با گریه کردنتون، تا کجا گریه کنید؟؟؟تا اونجا که قلب مهدی(عج) رو بدست بیارید، تا اونجا که گریه کنیم و امام زمان(عج) به گریه هامون ترحّم کنه.

یه کاری کنید برا امام زمانتون.....

طرف نماز میخونه نه یه قنوتی نه یه اللهم کن لولیک نه یه دعایی، هیچ....هیچ...........اونایی که نماز می خونن ، نمازشون بو امام زمان(عج) نمیده

شما برو نذرها رو نگاه کن، ببین چندتا سفره پهن میکنن برا امام زمان(عج) ، ؟؟ چندتا سفره پهن میکنن برا اینکه مریضشون شفا بگیره، خونه دار بشن، بچه دار بشن، قرضشون ادا بشه ...

خودت که دعا میکنی ، چندتا از دعاهات مال حجّت ابن الحسنه ،آرزوهات رو از دلت بریز بیرون ببین چندتا آرزوت مال امام زمان(عج) هست؟...

امام زمان(عج) تو این دل ما غریبه ، تو خونه ی ما غریبه

دخترت "اللهم کن لولیک ..." یادش دادی بچه کوچولوت رو، ؟؟؟شعرهای توی تلویزیون رو همه رو حفظه!! همه رو

تمام خواننده ها رو میشناسه ..تمام بازیگرها رو میشناسه ،تمام فوتبالیست ها رو میشناسه،تمام برنامه ها رو میدونه، شنبه کانال یک چی داره، دوشنبه چی داره، کدوم سریال کی پخش میشه، همه ی حواس ها رفته تو این تلویزیون، تو این جعبه جادو و سحرآمیز، امّا دخترت خبر داره؟، پسرت خبر داره؟ که امام زمان(عج) اسمش چیه؟؟!!!قرار کی بیاد؟؟؟ برا چی می خواد بیاد؟؟ چرا نمیاد؟؟ این قدر که سریال ها رو تماشا میکنی، که این سریال بعدش چی میشه و اگه نبینیش از صد تا می پرسی دیشب من خوابم برد نتونستم ببینم؟ پرسیدی ، این جمعه چه خبـــــــــر؟؟؟؟؟!!!! از امام زمان(عج) چه خبر؟؟؟!!!!به اندازه ی یه سریال برا حجّت ابن الحسن ارزش قائلی؟؟؟ به اندازه ی یه فیلم سینمایی؟؟ به اندازه ی یه مسابقه فوتبال جوونا که چندچند شد و کی برد و کی باخت؟؟به اندازه ی یه توپ برا امام زمان(عج) ارزش قائلی؟؟ چقدر مایه اومدی برا امام زمانت؟؟؟ مگه شیعه نیستی شما؟؟؟!!! از کی سؤال کردی ؟؟ پیش کی رفتی؟؟

خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله حلبی را، مجتهد ،امام زمانی، حجّت ابن الحسنی،، میمرد برا امام زمان(عج) ،تمام منبرهاش امام زمانی بود؟؟که مرحوم کافی و خبازیان شاگرد مرحوم حلبی بود، شاگرداش همه میگن یابن الحسن،،هرکی تو خطّ حلبی باشه ، من بعد دربست مال امام زمانه...

مرحوم حلبی گریه میکرد و میگفت: که امام زمان(عج)منو ببخش که این مثال رو میزنم ، جامعه منو به اینجا کشونده ، میگفت:(( اگه یه مرغ یه بوقلمون تو خونت باشه، یه روز بیای و ببینی که نیست و احتمال بدی که در باز بوده و رفته بیرون ، تا کجا میری دنبالش بگردی؟؟؟!!!! از همسایه ها می پرسی مرغ منو ندیدین ، بوقلمون منو ندیدین؟؟ کل محل رو میگردی تا یه مرغ یا بوقلمونت رو پیدا کنی !!!!

آهای شیعه!! چند سالته ؟50 سال؟؟ پنجاه ساله که امام زمان(عج) رو نمیشناسی؟؟کجا رفتی دنبالش؟؟برااش چی کردی؟؟!!!

چرا دلهامون را دادیم به دنیا ؟؟؟خالی کردیم دلمون رو از عشق مهدی زهرا (عج) ؟؟ به اندازه سند خونت که اگه گم بشه ،خونه رو زیر و رو میکنی ، به اندازه یه چکت که اگه سفید امضا یاشه ، شب خوابت نمی بره !! به اندازه یه سند امام زمان(عج) رو قبول کن؟؟ (ای مولا منو ببخش که این ها رو مینویسم) ای داد بی داد؟؟!!!

امام زمان(عج) دلش خونه ، ولی خوش به حال اونایی که بلند میشن ، یابن الحسن، آب میخورن یابن الحسن ،

روایت داریم جوونای( امام زمانی )آخر الزّمان ، شب با وضو می خوابن،، رو به قبله می خوابن،، اگه بدون شب بیدار نمیشه ، نماز شبش رو سر شب میخونه،، چون میدونید که جوون میتونه سر شب نماز شب بخونه...میگه من لیاقت ندارم بیدار نمیشم آقا...سر شب نمازش رو میخونه.....وقت خواب که میشه ، میگه امام زمان(عج) خودمو به تو سپردم، آقا میشه شب دست مبارکت رو رو سینم بذاری، بیدارم کنی من یه لحظه جمالتو ببینم، با عشق بازی با حجّت ابن الحسن(عج) میخوابه،،صبح بلند میشه نماز صبحشو میخونه، زیارت عاشورا رو میخونه ، تو قنوت نمازش اللهم کن لولیک ... میخونه ...روایت داریم هرکه دعای فرج بخونه (مخصوصاً در قنوت نماز) 90 تا چیز گیرش میاد، آدرسش در کتاب "موعود نامه" یا "الفبای مهدویت" که تمام مطالب ناب رو "آقای تونه ای" درش جمع کرده...تا میگی اللهم کن لولیک، امام زمان(عج) دستش رو میاره بالا و میگه خدایا به خاطر من مهدی(عج) این جوون رو هر چی میخواد بهش بده، خدیا ببین این به یاد منه ، من هم به یاد اونم ، خدایا امروز روز خوشی باشه براش ، امروز کمکش کن گناه نکنه، وقتی از خونه میخواد بره دانشگاه یا بیرون ، امام زمانی ها اینطوری هستن ، دم در میگه یا صاحب الزّمان(عج) ، من خودم رو به تو سپردم، آقا خودت میدونی که خیابونا چه خبره، آقا خودت میدونی که تو این پیاده رو ها چه خبره، آقا میدونی زن ها امروز تو جامعه چه میکنن ، آقا میدونی تو این دانشگاه ها چه خبره ، آقا خودت میدونی هر کی بخواد ایمانش رو حفظ کنه خیلی سخته، آقا من نمی خوام گناه کنم ، تو کمکم کن، تو دست منو بگیر،

اگر خودت رو به امام زمان(عج) بسپاری ، امام زمان(عج) دستت رو میگیره ، بخوای گناه نکنی ، اما زمان(عج) دستت رو میگیره

میدونید ما چوب کجا رو می خوریم ،چوب این رو میخوریم که به قول خودمون زیگ زالی حرکت میکنیم، صاف نیستیم، روضه میایم ، گریه می کنیم، عروسی میریم ، می رقصیم ، با عرق خور میشینیم خوش و وش میکنیم ، با نماز شب خون میشینیم ، التماس دعا میگیم، یه رنگ نیستیم، به خاطر اینه که چوب میخوریم. یه جور باش، خودت رو دست یکی بده ، امام زمانی باش، وقتی امام زمانی شدی ، رفیقات رو امام زمانی انتخاب می کنی ، قیافت رو امام زمانی درست میکنی، نگاهات رو امام زمانی تنظیم میکنی، حرف هات رو امام زمانی قرار میدی ، سر سفره ی امام زمانی میشینی، کارهات کار امام زمان(عج)میشه ، یه جور باش، یه رنگ باش. ما یه جور نیستیم ، ما همه رو میخوایم داشته باشیم، تو دانشگاه با چشم چرونه رفیقیم ، با ساقی تو دانشگاه رفیقیم ، با اونی که فیلم و سی دی مبتذل برا بقیه جور میکنه، با اون هم رفیقیم ، با اونی که شراب میاره و شراب میفروشه با اونم رفیقیم، با بسیجی دانشجو هم رفیقیم، با بچه فرهنگی هاش هم رفیقیم، با مؤمن هاش هم رفیقیم، هم برا پارتی هاش میریم ، هم برا دعا کمیلش میریم ، هم این ور میایم ، هم اون ور میریم ، برا همینه رشد نمی کنیم،

یه رنگ باش ، یه جور باش،

یا زنگی زنگ ، یا رومی روم

والا به هیچ چیز نمی رسی، یه راه رو طی کن

اشتباهاتت رو تکرار نکن ؛ یه سمت باش ، یه جور باش ، امیر المومنین(علیه السّلام)رو ببین ، دور و بری هاش کیان؟ سلمان، ابی ذر ، میثم ، مالک ، رشید هجری، کمیل ،، همه گل ها دور حضرت علی (ع) جمع شدن...

دور معاویه کیان ؟؟ عمروعاص، یزید، مروان هر چی حروم زاده هست ، دور معاویه هستن

این ور همه گلها ، اون ور همه آت و آشغالا،،، نمیشه آدم بره پشت سر علی (ع) نماز بخونه و سر سفره معاویه نماز بخونه،

نمیشه در آن واحد یک جا هم سفید باشه هم سیاه ، نمیشه در آنِ واحد یه جا روشن باشه و همون آنِ هم تاریک ،

............ یه جور باش ، یه رنگ باش ............

آرایش خیلی غلیظ و لباس‌های جلف عاقبت کار دستم داد ؟

 

این شعر تقدیم به آدام های خیانت کار مثل تو

 این شکلات رو دوست داشتی مگه نه

الان می فهمم که از روز اول به من می خندیدی و من متوجه نبودم مگه نه ؟

 

رفتیم و از این رفتن بسیار تو را بخشید آزادی و قلب تو بر رفتن ما خندید آن تازه رس نوبر گر حال مرا پرسید ,گو شکر خدا گفتم و راضی ز ثوابت لعنت به تو و ذات خرابت  بر اصل و نسب بالی ای اصل و نسب عالی ای کاش نبینی تو آن روز که پامالی ای عاشق پوشالی اینک تو و جولانگه مستان شرابت لعنت به تو و ذات خرابت ای عاشق پوشالی گفتم که گلی افسوس پا تا به سرت خاره ای بی خبر و مدهوش این مستی پیروزی چند است و نه بسیاره سقای هزار تشنه ی آواره سیراب شدند جملگی از آب سرابت لعنت به تو و ذات خرابت در آیینه ات بنگر حیوان صفتی بینی حاشا مکن این باور این دست تو نیست اینی این است ترازوی عدالت تو پادشه مکر و رضالت  ارزانی آن تازه رس خوش قد و قامت تو پیش کش و قصه ی ما هم به سلامت ای زاده هفت پشت اصالت تفسیر تو این بود اگر از اصل نجابت لعنت به تو و ذات خرابت پایان سخن بشنو این غائله شد از نو در مکتب عشاق اگر این بود همه صبر و قرارم گر حوصله این بود و چنین پا به فرارم این گونه اگر گربه صفت بودم و حاضر به جوابم لعنت به من و عشق و بر این ذات خرابم اینک تو و این مرداب اینک تو و این مهتاب بیداری اگر این است رفتیم دگر در خواب ای کرم بدن شب تاب به به چه قشنگی تو در این نقش بر آبت لعنت به تو و ذات خرابت لعنت به تو و ذات خرابت ....

آرایش خیلی غلیظ و لباس‌های جلف عاقبت کار دستم داد ؟

مکافات یک خیانت

مدت زیادی طول نکشید تا همسرم از این ارتباط مخفیانه مطلع شد و او بدون هیچ گونه معطلی طلاقم داد. با به وجود آمدن این مشکل من ارتباطم را با آن پسر جوان ادامه دادم تا هر چه زود‌تر به خواستگاری‌ام بیاید و از بلاتکلیفی دربیایم ولی او پس از آنکه مدتی از من سوء استفاده کرد خودش را کنار کشید و گفت: زنی که به شوهرش خیانت کند نمی‌تواند شریک خوبی برای زندگی باشد و...!
از لحظه‌ای که خطبه عقد جاری شد فکر می‌کردم آزاد شده‌ام و می‌توانم هر طور که دلم خواست خودم را آرایش کنم و از خانه بیرون بروم. نامزدم نیز نسبت به این موضوع حساسیتی نشان نمی‌داد ولی از‌‌ همان روزهای اول با مادرم دچار اختلاف شدم.
او با نگرانی می‌گفت: آرایش خیلی غلیظ و لباس‌های جلف و ناجور زیبنده تو نیست و سعی کن همیشه اعتدال را در حرکات و رفتارت رعایت کنی. افسوس که بدون توجه به حرف‌های مادرم فقط می‌گفتم من ازدواج کرده‌ام، اختیارم دست خودم است و شوهرم دوست دارد این طوری باشم.

حدود ۲ ماه گذشت و در این مدت متوجه پسر جوانی شدم که هر موقع با نامزدم از خانه بیرون می‌رفتیم ما را تعقیب می‌کرد.

این پسر غریبه بالاخره یک روز که برای خرید بیرون رفته بودم مرا در خیابان تنها دید و با تعریف و تمجید از تیپ و قیافه‌ام سرصحبت را باز کرد.

متاسفانه من که خیلی به خودم مغرور شده بودم و به باوری غلط دوست داشتم با ظاهر زننده‌ام خودی نشان بدهم فریب حرف‌های این پسر جوان را خوردم و به تعهداتی که نسبت به نامزدم داشتم پشت پا زدم.

عروس پشیمان در دایره اجتماعی کلانتری کاظم آباد مشهد افزود: آن جوان بدون توجه به موقعیت نابسامانی که در زندگی برایم به وجود آورده با دختر دیگری ازدواج کرده است، اما الان اصرار دارد که با یکی از دوستانش ارتباط برقرار کنم.

این آدم حیوان صفت تهدیدم می‌کند که اگر به خواسته‌هایش تن ندهم فیلم‌ها و تصاویری که از من در اختیار دارد را منتشر خواهد کرد تا آبرو و حیثیتم برود. خواهش می‌کنم کمکم کنید و مرا از این بدبختی نجات بدهید.‌ای کاش به نصیحت‌های والدینم گوش می‌دادم و نامزدم نیز کمی در مورد حجاب و نوع پوشش و حرکات و رفتارم غیرت به خرج می‌داد تا به این بدبختی نمی‌افتادم؛ اگر چه مقصر اصلی خودم هستم!

 

 من در نهايت حوصله نشسته‌ام تا تو به خود آيي و مرا طلب كني جستجو كن مرا جستجو كن مرا كه من در يك قدمي تو ايستاده‌ام و گم نيستم

این هم زنگ تفریح

نگاه کن 


 45645654654.jpg

این شعر زیبا برای شما

 تمام شب در انتظار طلوع خورشيد ذرات تاريكي را شمردم .تمام شب .تمام شب در انتظار طلوع خورشيد نشسته‌ام .تا به من بگويد : با عشق تو چه بايد كرد . و بهاي با تو بودن چيست ؟ كه دل بريدن جواب حل اين معما نمي‌باشد و از خود گذشتن اتفاق ديرينه‌اي است . تلاش بيهوده‌اي است تو را از خود داشتن

 

يك قدم به سوي آبادي
صد قدم به سوي ويراني
زندگي‌ام پر از اين لحظه‌هاست
و من اسير اين لحظه‌ها

لحظه‌هاي هيچ
لحظه هاي پوچ
لحظه‌هايي كه مرا از دست زندگي گرفتند
و به مرداب فريب بردند
چيزي به فرو رفتنم نمانده
چيزي به تمام‌شدنم نمانده
در سايه سنگيني كه بر روي زندگي‌ام افتاده
وزش نابودي را مي‌بينم
و از نزديك دستها
صداي طبل بيهودگي را مي‌شنوم
كه با طپش قلب من مي‌آميزد
و در اين آميزش حسي هست
قديمي و آشنا
حس تنهايي و غربت و انتظار

حس تنهايي و غربت و انتظار
اين وزش نابودي است يا ضربان قلب وحشت
كه بر سقف زندگي‌ام مي‌وزد
چيزي به فرو رفتنم نمانده
چيزي به تمام شدنم نمانده

تلاش بيهوده اي است تو را از خود داشتن
تلاشي بيهوده
مثل دست و پا زدن در مرداب
مثل بيداري بعد از مرگ

تلاشي بيهوده مثل رو بوسي ماه با خورشيد
مثل فشردن دستهاي روشنايي
تلاش بيهوده‌اي است تو را از خود داشتن
تلاشي بيهوده

من در نهايت حوصله نشسته‌ام
تا تو به خود آيي و مرا طلب كني
جستجو كن مرا جستجو كن مرا
كه من در يك قدمي تو ايستاده‌ام
و گم نيستم

نگاه كن از وراي نيستي
تا نبض هستي
در كنار تو ايستاده‌ام
نگاه كن

نگاه كن از آن سوي سرزمين نامعلوم
تا اين سوي دشت آشكار
در كنار تو ايستاده‌ام
نگاه كن

به كجا مي‌روي
به كجا مي‌روي
كه در انتهاي راه كسي جز من در انتظارت نيست

نگاه كن
از وراي نيستي
تا نبض هستي
در كنار تو ايستاده‌ام
از آن سوي سرزمين نامعلوم
تا اين سوي دشت آشكار
در كنار تو ايستاده‌ام
سبز و سرشار
در كنار تو ايستاده‌ام
و سايه‌اي نيستم از خاطري دور
به كجا مي‌روي

پیامد زندگی با همسر ایرادگیر ؟ و 22 توصیه برای پسرهایی که تازه عقد کرده اند ؟

پیامد زندگی با همسر ایرادگیر ؟

و

22 توصیه برای پسرهایی که تازه عقد کرده اند

زنان در طول زندگی با مردانی که دائما از رفتارها و اعمال آنان ایراد می گیرند، قدرت تمرکز لازم خود را از دست می دهند و در توالی زمان احساس می کنند هر کاری که انجام می دهند،اشتباه و نادرست است و همین حالاست که شوهران آنان سر برسند و به بدگویی و رفتاری زننده و غیر انسانی در مواجه با کار آنان بپردازند. یکی از بارزترین پیامدهای زندگی با مردان ایرادگیر و ریزبین را می توان ایجاد وسواس خفیف و یا گاهی شدید درزنان برشمرد...

ایرادگیری

تمایل انسان ها به برخورداری از وجه ای مناسب، قابل اعتماد و مطلوب در نزد دیگران از سابقه ای به قدمت تاریخ برخوردار است.

این موجودات اجتماعی، همواره خواهان داشتن ارتباطاتی هستند که طی آن از سوی دیگر هم نوعان خود مورد تمجید و تحسین قرار گیرند و از راه های گوناگونی جهت نیل به این مقصود بهره می جویند.

در این میان هستند اشخاصی که با گرفتن ایراد و انتقادهای بی مورد و بی جا، سعی بر ضعیف نشان دادن مخاطب خود دارند تا از این منظر برای خود کسب قدرت نمایند و موقعیت فردی و اجتماعی خود را قوت بخشند.

این پیامد اغلب و به صورتی چشمگیرتر در میان مردان جامعه مشاهده می شود و آن زمانی که این مردان منتقد دارای شخصیتی بدبین و شکاک نیز باشند، معضل حادتر شده و همسران و یا همکاران و حتی خانواده های آنان درگیر مشکلاتی می شوند که گاه لاینحل می ماند و به بروز اختلالات روانی در افراد منجر می شود.

علی جوادی؛ روان شناس ، نظرش در خصوص تأثیرات رفتاری این دست از مردان بر همسران این است که جای بسی تأسف است که مردان ایرادگیر تمام مشکلات و معضلات و رخدادهای ناگوار زندگی خود را به همسران، مادر و یا خواهر و حتی همکاران خود مرتبط می دانند و می توان گفت آنان همیشه و به صورتی دائمی مشغول تقسیم تقصیرات هستند تا از این راه خود را تبرئه نمایند و اجازه ندهند کسی نوک پیکان کم کاری و یا بی توجهی و بی مسئولیتی را در زندگی به سوی آنان نشانه رود.

وی در ادامه تصریح کرد: مشکل از جایی آغاز می شود که این افراد نقاط قوت و رفتارهای مثبت اطرافیان خود و به ویژه همسرانشان را نمی بینند و یا در صورت مشاهده اهمیتی به آن ها نمی دهند، از این رو همسران این مردان دچار کمبود محبت و بذل توجه می شوند و در صورت تداوم این برخوردها و حرکات دچار مشکلات شخصیتی و رفتاری می شوند.

جوادی؛ یکی از بارزترین پیامدهای زندگی با مردان ایرادگیر و ریزبین را می توان ایجاد وسواس خفیف و یا گاهی شدید در زنان برشمرد و افزود: زنان؛ در طول زندگی با مردانی که دائماً از رفتارها و کارهای آنان ایراد می گیرند، قدرت تعقل و تمرکز کامل و جامع خود را از دست می دهند و در توالی زمان احساس می کنند هر کاری که انجام می دهند، مهم و یا کم اهمیت اشتباه و نادرست است و همین حالاست که شوهران آنان سر برسند و به بدگویی و نشان دادن رفتاری زننده و غیرانسانی در مواجه با کار آنان بپردازند.

زنانی که در رابطه با مردان ایرادگیر و بهانه جو هستند، به مرور زمان اعتماد به نفس و روحیه ی انسانی خود را از دست می دهند و از جایی که همواره از دست همسران خود عصبانی و خشمگین هستند و آن احساسات را به دلیل برخی ملاحظات بروز نمی دهند و یا کم تر ابراز می دارند

وی؛ رفتارهای زنان در برخورد با چنین مردانی را گاهی بروز عکس العمل ها و واکنش های غیر طبیعی و شدیدالحن خواند و تأکید کرد: قهرها، نزاع و دعواهای طولانی مدت میان این زوج ها به ایجاد روابطی سرد و حتی جدایی منجر می شود، اما آن دسته از زنانی که به هر دلیلی در زندگی با این مردان می مانند و از سوی دیگر نمی توانند آنان را اصلاح کنند، سعی در اصلاح خود می نمایند به نحوی که دیگر جایی برای غرغرها و ایرادات بیجای مردان نماند، که این امر هرگز میسر نیست، زیرا هیچ فردی کامل و بی عیب نیست و از طرف دیگر این مردان به ایرادگیری به جا و درست نمی پردازند، بلکه دستمایه ی بهانه جویی های آنان، اتفاقات غیرواقعی و ساخته و پرداخته ی ذهن آن هاست.

علی جوادی؛ میزان بروز پدیده ی افسردگی های خفیف و یا حاد را در این زنان بسیار بالا و فزاینده نامید و گفت: زنانی که در رابطه با مردان ایرادگیر و بهانه جو هستند، به مرور زمان اعتماد به نفس و روحیه ی انسانی خود را از دست می دهند و از جایی که همواره از دست همسران خود عصبانی و خشمگین هستند و آن احساسات را به دلیل برخی ملاحظات بروز نمی دهند و یا کم تر ابراز می دارند، دچار افسردگی های مزمن می گردند و روابط آنان با گذشت زمان سیاه و سیاه تر شده تا به ورطه ی کامل نابودی کشیده می شود.

وی، وسواس را یکی از اصلی ترین پیامدهای زندگی با مردان بهانه جو و ایرادگیر برای زنان دانست و خاطرنشان کرد: این زنان دچار وسواس می شوند و تا پایان عمر، چنانچه به صورت خودآگاه درمان نشون، دیگر به هیچ عمل خود اطمینان نخواهند داشت و گاه شاهد خواهیم بود که خانه ی خود را در طول روز بارها نظافت می کنند و یا بچه ها را از شدت توجه و پاکیزگی کلافه می کنند و از ترس برخورد اشتباه با دیگران و سرزنش و نکوهش همسران خود، با اطرافیان قطع ارتباط می کنند و پیله ای قطور که مانع از پیشرفت و برخورداری آنان از زندگی سالم از لحاظ مادی، روانی و جسمی می گردد، به دور خود می کشند.
ایرادگیری

همچنین راهکار درمان خودخواسته و آگاهانه ی این اختلال را مستلزم کمک مردان و زنانی دانست که در این نوع رابطه ها قرار دارند و گفت: احساس رضایت اگر یک سویه باشد دیگر نمی تواند واقعی باشد و مردان باید بدانند نیمی از احساس شادی و رضایت کمک به ایجاد این احساس در شریک زندگی آنان است. مردان باید کاری کنند تا این احساس از زنان وسواسی دور شود که کسی را ندارند که به خاطر او بهبود یابند و یا پیشرفت نمایند.

 

 

22 توصیه برای پسرهایی که تازه عقد کرده اند

1- اگر ماشین شخصی دارید وقتی با همسرتان درون ماشین هستید مراقب رفتار و احوالاتتان باشید چون همیشه کسی هست که به شما چشم دوخته و مطلقا از رفتارهای خصوصی درون ماشین بپرهیزید حتی اگر مطمئنید روی قله قاف پارک کردید چون:هرچند اگر همسرتان با شما همراهی کند اما بعدها قضاوت خوبی در موردتان نخواهد داشت و شما در ذهنش فردی موقع نشناس و بی مبالات محسوب می شوید.آقائی تان را حفظ کنید.
 
2- اگر با همسرتان با وسیله نقلیه عمومی رفت و آمد میکنید باز مراقب نوع نشستنتان باشید.صندلی تاکسی ،تختخواب نیست !
 
3- در خیابان های شلوغ خواهشا دستان هم را نگیرید.خیابان،پارک نیست.دختران و پسران دم بخت زیادی در خیابان ها در حال رفت و آمدند که به هر دلیلی فعلا امکان ازدواج ندارند و ایجاد هوس ازدواج برای این قشر ناجوانمردیست.چون معمولا خانم ها تقاضا میکنند که دستانتان را به هم بدهید با توضیح منطقی این موضوع از ایشان بخواهید از این کار صرف نظر کنند.بماند که بعضی از خانم ها باز هم خیلی نمی فهمند متاسفانه و خودشان را در ایام مجردی فراموش میکنند.جسارتا گاهی قاطعیت بیشتر و البته همراه با محبت لازم است.
 
4- در دوران عقد خانم ها بشدت از مسائل جنسی بی موقع گریزانند و استرس با دقائقشان قرین است و به همان اندازه مردها بی منطق و وقت نشناس میشوند.امکان دارد شما مکان یا زمانی را صد درصد مناسب روابط محدود جنسی تان بدانید اما این مکان یا زمان برای همسرتان صد درصد استرس زا باشد.از حال همسرتان مطلع شوید پیش از هرکاری.خودخواه نباشید.
 
5- دوران عقد را با هزینه های سنگین رستوران و تفریح نمی توانید شاد نگه دارید بلکه با شناخت بیشتر از جنس مخالف و روحیات و احوالاتش به شادی و نشاطتان بیافزایید.
 
6- از تلفن زدنهای بی موقع و خیلی طولانی برهیزید چون در خانه همسرتان افراد دیگری هم زندگی میکنند.اینقدر با تلفن همراه صحبت کنید تا جانتان درآید.(نه که خودت نکردی!!)
 
7- اگر در منزل همسرتان پسر یا دختر مجردی هست و یا همچنین اگر خودتان خواهر یا برادر مجرد یا حتی بچه های ممیزی اطرافتان هست خواهشا برای پاک ماندن خیالات آنها بیشتر مراقب عشق ورزی هایتان باشید.خصوصا مراقب لباس پوشیدن همسرتان جلوی افراد فوق الذکر باشید.
 
8- تا دیروز که منزل پدرتان تشریف داشتید پدرتان مسئول خانه تان بود پس اگر مادرتان برخی مسائل شرعی مانند مراقبت از حجاب کامل یا عدم آرایش جلوی نامحرم را رعایت نمی کرد بدانید این موضوع از شما سلب مسئولیت نمی کند.شما حالا مرد یک خانه اید و یک پدر بالقوه.
 
9- تاکید میکنم..همسر شما فقط مجاز است برای شما آرایش کند (اینجا خودخواهی رواست طبق شرع مقدس)اینکه خیلی از خانم های مذهبی متاسفانه بعد از ازدواج به یکباره بی ضابطه دست به آرایش میشوند در همه جا خلاف شرع است.چوبش را می خورید بدون شک!پس از همسرتان بخواهید فقط درون منزل برایتان آرایش کند.(تازه خیلی مردها اصولا از آرایش خوششان نمی آید.)راستی چرا این موضوع کلی را اینجا گفتم؟چون خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج..این اشتباه است که کسی بگوید خجالت میکشم به همسرم بگویم آرایش نکن یا مراقب لباس پوشیدنت باش چون بعدا با این سوال همسرتان مواجه می شوید که چرا قبلا نمی گفتی؟
 
10- مراقب خدا باشید.یعنی اینکه اگر تا دیروز روزی یه صفحه قرآن میخوندی حالا بخاطر گپ زدن های زیادی با همسرت ازش غافل بشی یا مثلا اهل هیات و یا اهل زیارت بودی دیگه نیستی خوب خدا دلگیر میشه ازت تازه آدم باید بخاطر قدردانی از خدا توجهاتشو بیشتر کنه به حضرت حق نه ارتباطشو قطع یا کمرنگ کنه.
 
11- گذشته را فراموش کنید.خیلی مسائلی که در مجردی با آنها سر و کار داشتید و برایتان جذاب بوده احتمالا برای همسرتان جذاب نیست و شاید هم اینکه همسرتان مثلا بفهمد شما در مجردی در فلان پارک دوشب با رفقایتان چادر زده بودید ناراحت هم بشود یا خدای نکرده مثل آدم های نادان بنشینید و با شجاعت دنکیشوتی تمام از خواستگاری رفتن های جور واجورتان بگویید.مراقب زبانتان باشید.
 
12- از معجزه ی هدایای ارزان بویژه گل سرخ غافل نباشید. اگر اصولا بچه مایه دار نیستید و روی پای خودتان هستید چاره ای هم جز این ندارید.از همین ابتدا به قدر وسعتان هدیه بخرید و البته سعی کنید به مناسبت مذهبی تقدیم همسرتان کنید.
 
13- اگر با همسرتان برای تفریح جائی میروید جیبتان خالی نباشد چون اصلا زیبا نیست که از همسرتان پول بگیرید برای یک هویج بستنی.ضمنا مجبور نیستید جائی بروید برای شام یا تفریح که از هزینه هایش مطلع نیستید و غافلگير شويد.
 
14- مراقب پدر و مادرتان باشید.اصولا اوایل زندگی چون تمام تمرکزتان روی همسرتان است و وقت زیادی برایش می گذارید احتمال اینکه از وظایف فرزندی تان غافل شوید وجود دارد در نتیجه حواستان به پدر و مادرتان باشد به ویژه مادرتان چون الان یک رقیب جدی پیدا کرده هر چند اگر مادرتان بروز ندهد این نصیحت را از من بشنوید.در ایام عقد به پدر و مادرتان بیشتر محبت کنید.
 
15- از همان اول زندگی سعی کنید نمازتان را به جماعت بخوانید.چون کسی که شان امام جماعت پیدا می کند بیشتر مراقب احوالات خود است.ضمنا این خصلت حسنه بعدها موقعی که بینتان شکرآب میشود خیلی به کارتان می آید.شاید همسرتان یک روز ظهر با شما قهر باشد ولی اگر آدم باشید تا مغرب باشما آشتی میکند.بزرگوار باشید.
 
16- مراقب حافظه ی همسرتان باشید.مطلقا دروغ نگویید چون دیری نمی پاید که رسوا می شوید.خانم ها حافظه ای به مراتب قوی تر از ابر رایانه دارند در نتیجه هیچ وقت حماقت نکنید که برایش آسمان ریسمان از کارهای نکرده تان ببافید .زبانتان عفیف باشد.
 
17- مراقب چشمانتان باشید البته برای رضا و طاعت از خدا و البته بدانید زنها حتی اگر پشت سر شما باشند حواسشان به چشمان شماست.متوجه هستید که چه عرض میکنم؟!چشمتان را پاک نگه دارید تا خدا عطشتان را با همسرتان فرو نشاند.والا آدم چشم چران مثل تشنه ایست که آب دریا می نوشد.
 
18- اگر دیدید خانه پدریتان در دوران عقدتان ناآرام و متلاطم است و حرف ها همراه با جار و جنجاله در امور مختلف خیلی تعجب نکنید بگو مگوها و استرس ها و عدم شناخت ها عامل این موضوع است.صبور باشید این موضوع بعضا طبیعی است.
 
19- دور خيلي از رفقاي مجردتان را خط بكشيد.
 
20- رفت و آمد با خيلي از دوستان متاهل هم آفت دارد چون خانم ها به راحتي آقايون با هم اخت نمي شوند و حاشيه ارتباطاتشان زياد است.
 
21- بعد از عقدتان نيازي نيست بلافاصله بنگاه خيريه راه بياندازيد كه دختر ها را به پسرها برسانيد بعدا پشيمان ميشويد .براي اين كارها خيلي عجله نكنيد بگذاريد جوهر عقدنامه تان خشك بشود بعد.
 
22- حرف هاي بزرگترها را هم جسارتا خيلي گوش ندهيد چون تا متوجه ميشوند تازه داماد هستيد شروع مي كنند موعظه هاي عجيب غريب كه پسرم به زن رو نده و بذار هميشه خمار محبتت باشه و گربه رو در حجله بكش و ..اين مزخرفات.حتما از كتاب هاي خوب بهره مند شويد.زندگي شوخي نيست!  

 

 

اصرار بر دعا خوب است یا نه؟

اصرار بر دعا خوب است یا نه ؟

چرا در روایت داریم که اصرار بر دعا موجب برآمدن حاجات است و در تعالیم دیگر داریم بعضی دعاها به صلاح نیست ؟ حال ما از کجا بدانیم که کدام دعا به صلاح است و کدام نیست و علت این تأخیر در استجابت چیست ؟ بالاخره در دعا اصرار بکنیم یا نکنیم ؟

گاهی اوقات خواستی از خداوند متعال داریم و هر چه نذر و نیاز و گریه و زاری به درگاه خدای بی نیاز می کنیم برآورده نمی شود .

این جاست که هزار و یک پرسش در ذهن ما بوجود می آید که مگر خداوند متعال نفرمود:"بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را " پس چرا جوابم را نمی دهد .
دعا

چرا در روایت داریم که اصرار بر دعا موجب برآمدن حاجات است و در تعالیم دیگر داریم بعضی دعاها به صلاح نیست ؟ حال ما از کجا بدانیم که کدام دعا به صلاح است و کدام نیست و علت این تأخیر در استجابت چیست ؟ بالاخره در دعا اصرار بکنیم یا نکنیم ؟

امام باقر علیه‏السلام می فرماید : واللّه لا یُلِحُّ عبدٌ مُؤمِن علَى اللّه عز و جل فی حاجتِهِ إلاّ قضاها لَهُ

بـه خـدا سوگند هیچ بـنده مؤمنى در حاجت خود به درگاه خداوند عز و جل اصرار نورزد ، مگر آن که حاجتش را بر آورد . (الکافی : 2 / 475 / 3 منتخب میزان الحکمة : 200)

در بیان برخی علما نیز آمده که خیلی اصرار بر دعا نکنید شاید به مصلحت شما نباشد ، چرا که شاید در آینده و یا در قیامت و پس از مرگ متوجه شویم که استجابت آن دعا به خیر ما نبوده و خدا را شکر کنیم که آن دعا را مستجاب نکرده است.

هر دو درست می گویند ولی شبهه تعارض بین این دو مطلب ، ناشی از مسامحه در استفاده لفظ دعا در گفته علما است.در صورتیکه منظور علما بر عدم اصرار بر دعا ، در واقع عدم اصرار بر استجابت دعا است.پس در واقع انسان باید بر دعا اصرار کند ولی بر استجابت ظاهری اصرار نکند.

مثلا یک کسی که صاحب فرزند نمی شود همیشه و تا آخر عمر خوب است که بر دعا به صاحب فرزند صالح شدن اصرار کند ولی بر استجابت آن اصرار نکند. و از اینکه به ظاهر این دعا بر آورده نمی شود بی تابی نکند و نا امید از رحمت الهی نشود و افسرده نگردد .

خود دعا کردن از جهات مختلف ممدوح است. از قبیل ارتباط با خدا و پیوند دائمی با خدا و اینکه انسان خود را محتاج به خدا ببیند. .و اینکه خود دعا کردن فی نفسه مطلوب است و خود همین دعا کردن نوعی استجابت است. تا خدا نخواهد کسی توفیق دعا کردن و ارتباط با خدا را پیدا نمی کند. و از آنجایی که خداوند فرموده و وعده داده که : ادعونی استجب لکم- هر دعایی به تحقیق مستجاب می شود ولی نه به آنصورت ظاهری که ما همیشه بفهمیم. خداوند همه دعا ها را مستجاب می کند ولی گاهی مطابق ظاهر آن و گاهی که به صلاح نیست مطابق صلاح فرد و حتی بیشتر از خواسته فرد به او می دهد، لکن انسان به آن توجه ندارد. البته گاهی هم عدم استجابت ناشی از مانعی مثل گناه است که با توبه انسان ، دعاهای او نیز شنیده و مستجاب می شود.

پس شایسته است تمام نیاز هایمان را در دعا هایمان مد نظر بیاوریم بر آنها اصرار کنیم ولی در عین حال عرضه داریم که خدایا اگر به صلاحمان نیست آنگونه که خود می دانی و به خیرمان است پیش بیاور. و برای خداوند متعال تعیین تکلیف نکنیم که حتما باید چنین کنی و چنان کنی و این دور از ادب و خضوع است .

امام باقر علیه‏السلام می فرماید : واللّه لا یُلِحُّ عبدٌ مُؤمِن علَى اللّه عز و جل فی حاجتِهِ إلاّ قضاها لَهُ بـه خـدا سوگند هیچ بـنده مؤمنى در حاجت خود به درگاه خداوند عز و جل اصرار نورزد ، مگر آن که حاجتش را بر آورد

اصرار نداشتن بر استجابت ظاهری

کسی که اصرار بر استجابت ظاهری دعا دارد ، در دعا هم اگر استجابت ظاهری پیش نیامد ، گاهی برخی از رحمت خدا مأیوس می شود و یا کسانی بوده اند که نعوذ بالله کارشان به کفر کشیده شده است. در حالیکه اگر می دانستند که استجابت این دعا به خیرشان نیست هیچگاه این همه اصرار نمی کردند.
دعا به معنای واقعی

البته عدم استجابت دعا همیشه ناشی از این نیست که به صلاح فرد نباشد. گاهی موانعی برای استجابت دعا وجود دارد، نظیر برخی گناهان که منجر به حبس دعا می شوند و دردعای کمیل به برخی از آنها اشاره شده است .

در رابطه با اصرار بر خواسته های معنوی یا مادی ، مطلبی را که باید توجه داشته باشیم ، مسئله همت انسان است.که به ما توصیه شده که همت هایمان را بلند کنیم و خواسته هایمان را در قله ها قرار دهیم و تمام همت خود را مصروف خواسته های ناچیز دنیایی نکنیم. ولی از آنجایی که انسان ، مادام که در دنیا قرار دارد به حوائج مادی هم نیازمند است ، به ما توصیه کرده اند که نمک طعامتان را و حتی بندکفشتان را از خدا بخواهید. و به نظر می رسد که این کار،توحید افعالی و فعلی انسان را تقویت می کند.

از طرف دیگر، باید توجه داشته باشیم که ظرفیت و معرفت انسان ها، متفاوت است. آنهایی که دارای ظرفیت و معرفت بالاتری هستند ، به طبع در دعاهایشان خواسته های بلند همتانه بیشتری را لحاظ می کنند و کسانی که در سطح معرفتی پایین تری هستند، به تناسب معرفت و همتشان ، خواسته هایی از خداوند طلب می کنند.

ضمن اینکه باید بدانیم ، نفس ارتباط گیری با خداوند مطلوب است. در حدیث قدسی در بیان علت تفاوت های انسان ها آمده است: خداوند به این دلیل انسان ها را متفاوت آفریده (در خلق و مال و جمال و ... ) تا آنکس که در مرتبه بالاتری است خدارا به این واسطه شکر کند و آنکه در مرتبه پایین تری به لحاظ ظاهر قرار دارد در دعا ، از خداوند طلب کند که به او هم بدهد و به این واسطه هر دو گروه به خداوند متصل شوند و ارتباط برقرار کنند. البته این حدیث موارد دیگری هم دارد که به تناسب بحث ، فقط این قسمت را آوردم.

در مورد ادامه سئوالتان باید بگویم که این تصور اشتباه، ناشی از این است که ما هنوز نتوانسته ایم این تفکیک را در ذهنمان ایجاد کنیم که خیر و صلاح واقعی فرق دارد با آنچه که ما فکر می کنیم که به خیر و صلاحمان هست.

«عسی وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ » (سوره بقره آیه 216) ؛ چه بسا شما از چیزی کراهت داشته باشد در حالی که خیر شما در آن است و همین طور چه بسا چیزی را دوست می دارید در حالی که در حقیقت برای شما شر است و خدا می داند حقایق امور را و شما نمی دانید.

چه بسا کسی که در بیابان دارد از تشنگی می میرد و از خداوند مطالبه آب دارد کاملا مطمئن است که یافتن آب برای او نافع و به صلاح او است، ولی حتی همین شخص در حقیقت مطمئن نیست که رسیدن به آب به خیر و صلاحش است. شاید اگر الان از تشنگی بمیرد ، با وضع بهتری از دنیا برود و اگر به او آب برسد و زنده بماند و مثلا 30 سال دیگر زنده بماند ولی شرایطی در آینده زندگی اش پیش بیاید که عاقبت به شر از دنیا برود.

چه بسیار کسانی که صاحب فرزند نمی شوند و با هزار اصرار و دعا و نذر و نیاز به فرزند می رسند ولی بچه ای ناقص الخلقه به دنیا می آید یا فرزند ناخلفی می شود، که بعدا پشیمان می شوند از این همه اصراری که کرده اند بر اجابت دعایشان و خواهند گفت که ای کاش بی فرزند باقی می ماندیم.

مساله ای که از اهمیت زیادی برخوردار است، توجه به حقیقت دعا و پی بردن به ارزش دعا است؛ اینکه به دعا تنها به چشم وسیله ای برای گرفتن حاجت نگاه نکنیم؛ نه اینکه حاجات خود را از طریق دعا نخواهیم، خیر، بلکه مقصود این است که بدانیم نفس دعا کردن، عبادت است یعنی دعا از دعوت است و در دعا انسان از خداوند دعوت می کند تا در دل و جان او با صفات جمال و جلال اش تجلی کند و به دلی مومن که عرش خدا است بنشیند بنابراین دعا کننده چه حاجت بگیرد و چه نگیرد عبادت کرده و به خداوند نزدیک شده است.

چه بسا شما از چیزی کراهت داشته باشد در حالی که خیر شما در آن است و همین طور چه بسا چیزی را دوست می دارید در حالی که در حقیقت برای شما شر است و خدا می داند حقایق امور را و شما نمی دانید

امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: «افضل العبادة الدعا» (میزان الحکمه/ج4/ص1644) دعا برترین عبادت است. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده که: «دعا کن و مگو کار، گذشته است (و آنچه مقرر شده همان میشود) همانا نزد خداوند عزوجل مقام و منزلتی است که جز با درخواست به دست نمی آید.» (همان،ص1646)

در این روایات تنها بحث از فضیلت و عبادت بودن دعا و ارزش خود دعا است و هیچ بحثی از گرفتن حاجت و نگرفتن آن بمیان نیامده است، تا ما ارزش حقیقی دعا را درک کرده و با شوق و رغبت به سوی آن بشتابیم.
دعا

مسأله اجابت دعا از مسائل قطعى در همه ادیان الهى است. قرآن مجید مى‏فرماید: «اذا سئلک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان؛ هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند (بگو) من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى‏کنم» (بقره، آیه 186)

گاهی این سوال به ذهن انسان می رسد که اگر خداوند صدای ما را می شنود، به دعا و درخواست ما آگاه است، توانایی اجابت هم دارد و خودش فرموده: از من بخواهید تا اجابت کنم؛ پس چرا برخی اوقات شاهد اجابت سریع دعاهای خود نیستیم؟ آیا خدا ما را فراموش کرده است؟ می دانیم که فراموشی در خداوند راه ندارد. پس علت چیست؟

اولا هیچ دعایی خالی از نوعی اجابت نیست؛ زیرا همانطور که گفتیم، دعا نوعی عبادت و پرستش است و در هر عبادتی که با قصد قربت انجام می شود؛ یعنی عبادت کننده تصمیم دارد به خدای خود نزدیک شود و به کمالات ذات اقدس اله آراسته گردد، خالی از اثر قربی نیست.

بنابر این، همین که دعا و عبادت با خلوص نیت و شرایط لازم انجام می شود، در همان لحظه به اجابت می رسد و اثر معنوی خود را بر روح و جان انسان می گذارد و با استمرار این حالت است که آدمی به تدریج مظهر نورانیت و اسماء و صفات کمالیه حق تعالی شده، به کمال و سعادت شایسته خود می رسد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «شما را به دعا سفارش مى کنم؛ زیرا با هیچ عمل دیگرى همچون دعا، به خدا نزدیک نمى شوید.»

ثانیا در خصوص استجابت دعا، توجه به یک نکته لازم و ضروری است که رسیدن به هر خواسته ای راه خود را دارد و باید از مسیر طبیعی خودش بدان دست یافت. البته در کنار تلاش فردی و اجتماعی موضوع دعا هم سفارش شده است و باعث جلب عنایت و کمک خداوند می شود. به عبارت دیگر باید برخاست و دعا کرد؛ نه اینکه نشست و دعا کرد. دعا کردن نشستنی نیست. دعا برای کسی مفید است که در مسیر قرار دارد و عملا تلاش می کند و نهایت سعی خود را برای رسیدن به اهداف خود در زندگی انجام می دهد. چنین کسی بسیار موفق خواهد بود و برای او رسیدن به خواسته ها و استجابت دعاها دور از انتظار نیست.

دعاحتمامستجاب می شود ؟

دعاحتمامستجاب می شود ؟

این سخن که دعا مستجاب نشده است، درست نیست. دعا حتما مستجاب می شود و مستجاب شده است؛ ولی اینکه حاجت فرد برآورده شود این بحث دیگری است. تصور پزسشگر این است چون دعا برآورده نشده پس خاصیت نداشته است. دعا خواص خودش را دارد و حتی ممکن است خاصیتش از اینکه آن حاجت برآورده شود.حتی بهتر بوده است. طوری که وقتی در قیامت نگاه می کند می گوید: کاش هیج یک از دعاهای من مستجاب نمی شد، کاش همه آنها مستجاب نشده به روز قیامت آورده می شد.

دعا از سه حالت خارج نیست: یا همان حاجت داده می شود یا بلایی از انسان دفع می شود یا اجابتش به تأخیر می افتد.

تأخیر آن ممکن است در دنیا باشد و گاهی ممکن است به آن دنیا بیفتد، یعنی آخرت. ولی اینکه بگوییم دعا مستجاب نشده این طور نمی باشد. اما عوامل استجابت دعا دو دسته اند:

1. مقتضیاتی که انسان باید فراهم کند

2. موانع. که در سؤال به یکی از موانع اشاره شده است؛ گناه یکی از موانع استجابت دعا است. در دعای کمیل از حضرت علی (ع) داریم که «اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا». خدایا آن گناهانی که باعث می شود دعاهای من بالا نرود را بیامرز. گناه مطلقاً مانع است. بعضی گناهان مانع برخی امور می شوند مثلاً ضایع کردن حق، جلوی استجابت دعا را می گیرد.

بنابراین برخی از گناهان انسان باعث می شود دعا حبس شود و بالا نرود اما این تنها دلیل بالا نرفتن دعا نیست. خوانندگان عزیز می توانند برای مطالعه بیشتر به اصول کافی کتاب دعا، مراجعه کنند، آنجا به طور کامل درباره دعا توضیح داده شده است.

اما به هرحال یک سری از مقتضیات لازم است. اینکه انسان در دعا اصرار کند و استجابت دعای خود را در دم ببیند. وقتی که دعا می کند آن چنان اطمینان داشته باشد که بگوید استجابت دعای من دم در است؛ همینکه بگویم یا الله مستجاب می شود، نه اینکه با تردید و ترس دعا کند که حالا یا بشود یا نشود.

دعاهای مأثور، آن دعاهایی است که اهل بیت فرمودند یا در قرآن آمده؛ بخوانیم و خودمان دعا درست نکنیم؛ حالت رقت و خضوع و خشوع داشته باشیم؛ اگر اشکی هم از چشم انسان جاری شود خیلی بهتر می شود.

در زمانهای خاصی مثل نماز شب و بعد از نماز شب مخصوصاً در قنوت نماز وتر و زمانهای دیگر مثل شب جمعه، شب قدر و مکانهای خاصی اگر باشد مثلاً مسجد، یا جاهای دیگر مثل حرم اهل بیت (ع) مخصوصاً حرم حضرت اباعبدالله(ع) که دعا تحت قبه ایشان رد نمی شود.

اگر بتوانند دعا را دسته جمعی بخوانند خیلی خوب است اگر نه در دعای خود، مؤمنین را بر خودشان مقدم بدارند. یعنی ابتدا برای دیگران دعا کنند بعد حاجات خود را بخواهند.