من یاد گرفتم هر عملی در این دنیا یک عکس والعملی داره پس مواظب باش !!!

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،


آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،


دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی

تابرای خوشبختی خودت دعا کنی؟

خیانت در عشق های خاکستری ؟

خیانت در عشق های خاکستری ؟

چند وقتی بود دیر به خانه می آمد. و اگر به بهانه شام انتظارم را اعلام می کردم از من می خواست که منتظرش نباشم. دیگر پیشنهادهای من رو برای رفتن به تفریح رد می کرد و حس می کردم ارتباطی را دنبال می کند

که باید از آن بی اطلاع باشم. ابراز محبتش به نصف رسیده بود و تماس های روزانه اش تقریباً قطع شده بود. او که اهل ارتباط هایی مثل پیامک نبود. مدام پیامک دریافت می کرد و خود را ملزم به پاسخ اونها می دونست. خدای من چه اتفاقی داره می افته. یعنی باید از این به بعد تنهایی رو تجربه کنم؟

بحث داغ خیانت به همسر است و بسیاری از افراد یا دچار این موضوع هستند و یا ترس آن را در دل دارند. هدف از تشکیل خانواده ایجاد آرامش و بالا بردن درصد سلامت روان در افراد است. پژوهش ها حکایت از افزایش میزان سلامت روان در افراد متأهل دارند. اما چه می شود که گاه همین عامل آرامش بخش می شود بلای جان و آرزوی خاتمه آن برای یکی از زن یاشوهر به رویا تبدیل می شود؟ چه می شود که گاه زن و شوهرها در یادآوری خاطرات روزهای اول آشنایی و ازدواج لبخند تمسخر می زنند و خود را نادان خطاب می کنند و چه می شود که توصیه بسیاری از افراد متأهل به مجردها تن ندادن به ازدواج است.


در آیات قرآنی آمده است که زن و شوهر باید لباس یکدیگر باشند. کارکرد اصلی لباس حفاظت و ایجاد پوشش است و انسان ها علاوه بر داشتن پوشش مناسب برای جسم خود به پوششی برای امنیت روانی نیز نیاز دارند .

ارتباط زناشویی و پیوندی که میان دو انسان با نام ازدواج صورت می گیرد یک ارتباط ساده صمیمانه نیست. شالوده این ارتباط بر مبنای علاقه پایه ریزی می شود اما برای استحکام و ادامه نیاز به شارژ و به اصطلاح آبدیت شدن دارد. خیال و پندار اینکه ما همیشه یکدیگر را دوست خواهیم داشت خیالی نه چندان واقعی است. لذا اگر مصالح این ساختمان عشق را تهیه نکنیم و آن را ضد ضربه نسازیم هر لحظه ممکن است فرو بریزد.

تعریفی که بسیاری از دختران و پسران از ازدواج دارند شکل گیری یک عشق آتشین است که آتشش تا همیشه پرشعله است و غافل از اینکه شعله ور شدن هر لحظه این عشق پس از ازدواج نیاز به هیزم های خشکی دارد که مهارت های ارتباطی میان زن و شوهر است و یادگیری آن باید از پیش از ازدواج آغاز شود. برخلاف تصور عامه این عشق آتشین نیست که پیش نیاز یک ازدواج موفق است بلکه مقدمات موفقیت در آموزش مهارت ها و دانسته های دختر و پسر مهیا می شود.

زندگی مشترک مانند هر رابطه دیگر و بلکه حساس تر از آنها به این فنون نیاز دارد و با عدم توجه به این روش ها و فن ها نمی توان عاقبت نیکی را برایش تصور نمود.


خیانت

در این مطلب قصد داریم علل و عواملی را بررسی کنیم که دوری احساسی و عاطفی را در میان زوجین ایجاد نموده و دل در گرو شخصی دیگر دادن را فراهم می کند.

مطمئناً در بسیاری اوقات هوسرانی و تنوع طلبی جنسی که ریشه در شخصیت های نامستحکم و متزلزل دارد عامل اصلی خیانت و بی وفایی است اما نمی توان این عامل را به همه شرایط مشابه تسری داد. چرا که عدم ارضای نیازهای روحی و جسمی علت اساسی این امر می تواند باشد .

در سلسله مراتب نیازهای انسانی نیازهای زیستی را اولین ها تعریف کرده اند. درست است که تنها هدف از ازدواج ارضای نیازهای جنسی نیست اما این بعد رفتاری نیز در آن باید مورد اهمیت واقع شود. لذا عدم آگاهی به مهارت های یک ارتباط جنسی موفق و آرامش بخش، عدم مهارت یابی در مورد نیازهای همسر ، اهمیت بیش از حد به روابط جنسی به طوریکه فرد مقابل چنین تلقی کند که تنها ابزاری برای رفع نیازهای غریزی همسرش است و در مقابل عدم توجه به این نیاز در همسر و طرد او و بی عفتی دانستن چنین ارتباط هایی به دلیل تربیت های جنسی نامناسب و ... می توانند از جمله علل بی وفایی همسر باشد و البته محیط ناسالم اجتماعی نیز سهم کمی را در این رابطه ایفا نمی کند !!!!

شالوده ازدواج بر مبنای علاقه پایه ریزی می شود اما برای استحکام و ادامه نیاز به شارژ و به اصطلاح آبدیت شدن دارد

در سطح بعدی نیاز به امنیت قرار دارد. زن و شوهر به محیطی آرام و سلامت نیاز دارند تا در نبود آنها کسی حافظ این محیط بوده و احتیاجات روانی و روحی خود را بتوانند در آن برطرف کنند .خانه ای که به هر دلیل برای همسران امن نباشد و آنها را حتی به لحاظ روحی در ترس از دست رفتن امنیت و عزت نفس نگه دارد نمی تواند جایگاه همیشگی آنها باشد. حفظ اسرار، ابراز محبت، توجه به خواسته های معقول لازمه یک رابطه سالم و پایدار است .

در آیات قرآنی آمده است که زن و شوهر باید لباس یکدیگر باشند. کارکرد اصلی لباس حفاظت و ایجاد پوشش است و انسان ها علاوه بر داشتن پوشش مناسب برای جسم خود به پوششی برای امنیت روانی نیز نیاز دارند . بدگویی در غیاب همسر ، نداشتن تلاش در جهت حمایت از خواسته ها و نظرات همسر ، برجسته نمودن عیوب شخصیتی که در هر فردی بدون استثنا وجود دارد و سرکوب نمودن همسر به دلیل دارا بودن نقاط ضعف او می تواند امنیت روانی را از بین ببرد. و از آنجا که نیاز امنیت از اولویت بالایی برخوردار است با احتمال بالاتری می تواند در سرد شدن روابط و از بین رفتن علاقه تاثیر داشته باشد.

در مقاله هفته آینده سعی داریم تاثیر نیاز های انسانی را در سطوح بالاتر بر روابط زن و شوهر بررسی کنیم. با ما همراه باشید.

شوهرم هميشه عصباني وبسيار دمدمي مزاج است ؟

شوهرم هميشه عصباني وبسيار دمدمي مزاج است ؟

سارا 44 ساله مادر پسرهای دوقلوی 19 ساله از زندگی خود سخن می گوید:

- بالاخره بعد از 20 سال زندگی به مهران گفتم که می خواهم از او جدا شوم و دیگر بیشتر از این نمی توانم با مردی که سر هر موضوعی سریع عصبانی می شود ، زندگی کنم.

با گذر زمان رفتار مهران روز به روز بدتر شده بود ، مثلاّ اگر من تصمیم بگیرم با دوستانم بیرون بروم یا وقتی مریض است به اندازه کافی به او توجه نکنم ، او عصبانی و بد اخلاق می شود و از من انتقاد می کند . یا اگر یک شب به رستوران برویم و گوشت کبابی آن زیاد سرخ شده باشد او گارسون را سرزنش میکند دعوا راه می اندازد و شبمان را خراب می کند.

مهران وقتی زیاد مشروب می خورد با ما بدرفتاری می کند و دائم طعنه و کنایه می زند. البته به من یا بچه ها صدمه نمی زند . او در هنگام عصبانیت به وسایل خانه و اتاق کارش لگد می زند و آنها را به اینطرف و آنطرف پرتاب می کند.

این روزها او قول داده که تغییر می کندو دوباره می خواهد مشروب را ترک کند او می گوید ما را دوست دارد و به خاطر بدرفتاری هایش پشیمان است. البته من این حرفها را قبلاّ بارها شنیده ام.

پسرهایم نمی توانند درک کنند که چرا من اینهمه سال او را تحمل کرده ام، ؟ جوابش آسان است : من او را دوست دارم. قبل ها مهران بسیار خوب و مهربان بود.

من درکرج بزرگ شده ام ، پدرم همیشه رئیس خانه بود ، ما بسیار از او می ترسیدیم ، البته او هیچ وقت ما را کتک نمی زد وقتی خشمگین می شد به ما ناسزا می گفت ، فحش می داد و داد و بیداد راه می انداخت. مادرم خانه دار بود و از پدرم بسیار حسلب می برد. موقع برگشتن پدر به خانه به من میگفت : خانه را جمع و جور کن پدرت الان از راه می رسد و عصبانی می شود.

من دانش آموز خوبی بودم ، ولی هیچکس برای رفتن به دانشگاه تشویقم نکرد. پس از دیپلم در شرکتی به عنوان متصدی مشغول کار شدم همین جایی که الان سرپرست بخش منابع انسانی آن هستم. مهران و من برای اولین بار در همین شرکت همدیگر را دیدیم . یک روز که مهران برای تعمیر دستگاهی به شرکت آمده بود ، با هم آشنا شدیم. ما با هم بسیار شاد و خوشحال بودیم البته یک خویشاوندی دور هم داشتیم ما تقریباّ شرایط اجتماعی یکسانی داشتیم و آدم های یکسانی را می شناختیم.

بعد از یکسال آشنایی با هم نامزد شدیم ولی من درباره ازدواج بسیار محتاط بودم. در این دوران بود که متوجه شدم مهران خیلی زود عصبانی می شود . مثلاّ یک روز صبح که داشت صبحانه درست می کرد ، تخم مرغها به ماهیتابه چسبیدند و سوختند او در پشتی خانه را باز کرد و کفگیر و ماهیتابه را به حیاط پرت کرد.

رفتارهای او یک جوری برای من هشدار و زنگ خطر بود ولی من همیشه آنها را توجیه می کردم. همه اتفاقات خیلی زود و پشت سر هم افتاد . ازدواج و بعد از مدت کوتاهی من باردار شدم که برایم شوک بزرگی بود وقتی فهمیدیم که من دوقلو باردار هستم بسیار هیجان زده شدیم. پس از فهمیدن بارداری من آن هم دوقلو مهران هر شب با دوستانش بیرون می رفت و مشروب می خورد.

من امیدوار بودم بعد از بدنیا آمدن بچه ها اوضاع بهتر شود ، برای مدتی هم همینطور بود . مهران احساس مسئولیت میکرد ، کهنه ی بچه ها را عوض می کرد ، در دادن شیشه شیر بچه ها همکاری می کرد، و وقتی بزرگتر شدند در حیاط پشتی با آنها فوتبال بازی می کرد. ولی رفتار عصبی و غیر منطقی او نیز همچنان ادامه داشت و گاهی بروز می کرد.

من همواره در زندگی می کوشیدم بفهمم چه کارهایی است که اگر انجام دهم او عصبانی می شود تا آنها را تکرار نکنم ولی زیاد موفق نمی شدم.

پسرها نیز از اخلاق بنسخت اذیت می شدند و از فریادهای دائمی او متنفر بودند: ( صدای موزیک را کم کنید ) ، ( وسایل ورزشی تان را جمع کنید ) و .........

بعضی روزها وقتی از سر کار به خانه می آمدم بچه ها با وحشت و چشمانی که انگار از خدقه درآمده بود نزد من می آمدند و می گفتند بهتر است به پدر نزدیک نشوی ، از او دوری کن او بسیار عصبانی است ، کار دستت می دهد.

می دانید من ازدواج نکرده ام که بدبخت شوم ، من ازدواج نکرده ام که طلاق بگیرم و جدا شوم. ولی مثل اینکه چاره ای ندارم.

مهران 44 ساله غمگین و افسرده از زندگی خود سخن می گوید:

من آدم سبک مغزی بودم. من پسرهایم را بسیار دوست داشتم و نمی خواستم آنها را از دست بدهم. خیلی ناراحتم که باسارااینقدر بد و ناشایست رفتار کردم.می خواهم ثابت کنم که می توانم تغییر کنم و عصبانیتم را برای همیشه کنار بگذارم. من قبلاّ مشروب خوردنم را ترک کرده ام ولی فکر نمی کنم فقط مشروب خوردن دلیل مشکلاتمان باشد. من می دانم که خیلی سریع عصبانی می شوم، توهین میکنم.خیلی زود جوش می آورم هر چیز کوچکی در یک چشم به هم زدن مرا از جا به در می کند ، مثلاّ وقتی تلویزیون مسلبقه قهرمانی والیبال را نشان نمی دهد یا پسرم کلیدها را در اتومبیل جا می گذارد ، طوری رفتار می کنم که انگار دنیا به آخر رسیده است.

پدر من یک مشروب خور عصبی بود . او بیشتر عمر خود را یا در خواب بود یا فریاد می زد. مادرم همیشه به من و خواهر کوچکترم سفارش می کرد که ساکت باشیم و مزاحم او نشویم تا ناراحت نشود. ما هیچوقت در خانه صحبت نمی کردیم ، نمی خندیدیم،هیچ کاری را به عنوان خانواده انجام نمی دادیم. من حتی یک خاطره خوشایند از دوران کودکی ام ندارم. وقتی دبیرستانی بودم پدرم به یک افسردگی جدی مبتلا شد، وبه مدت چند سال گاهی در خانه و گاهی در آسایشگاه به سر می برد. وقتی که 20 ساله بودم پدرم می خواست خودکشی کند که این واقعاّ برای من وحشتناک بودو اثر بسیار بدی روی من گذاشت. تنها نقطه ی مثبتی که پدرم داشت و من از او به ارث برده بودم توانایی فنی بود . زمانی که با سارا آشنا شدم او این مسئله را تشخیص داد که من به خوبی از پس کارهای فنی برمی آیم.سارا اولین زنی بود که مرا به طور جدی پذیرفت و باور کرد . کسی که به احساس من اهمیت داد. من خیلی سریع عاشق او شدم.

وقتی ساراحامله شد من هنوز آمادگی پدر شدن را نداشتم و وقتی فهمیدم که یک دوقلو در راه داریم واقعاّ گیج شدم و دچار نابسامانی فکری شدم. من حتی برای یک بچه هم نگران بودم چه برسد به دوتا !!!

ما پولدار نبودیم ولی زندگی آبرومندی داشتیم،ولی با این اتفاق دیگر زمانی نبود که من نگران پول نباشم. قبل از ازدواج من راحت می توانستم باسارا ارتباط برقرار کنم و حرف بزنم ولی پس از ازدواج حرف زدن با او خیلی سخت شده بود. او بیشتر سکوت می کرد. من احساس می کردم که او کمترین اولویت را برای عشق و دوست داشتن من قائل است، و چیزهای دیگر مثل پسرهایمان ، دوستانش ، شغلش و ...... را به من ترجیح می دهد .

وقتی بچه ها کوچک بودند من تلاش می کردم پدر خوبی باشم ولی ساراهمیشه از کمکهای من ایراد می گرفت . پوشک بچه را عوض می کردم ،سارا آنها را باز می کرد و دوباره خودش می بست ، و دائم مرا سرزنش می کرد که چرا کارها را درست انجام نمی دهم. من خیلی از این موضوع ناراحت و عصبانی می شدم ، زندگی ما به همین شکل ادامه داشته است تا اینکه سارا برای اولین بار تقاضای طلاق کرد و من نیز فکر می کردم طلاق بهترین چیزی بود که می توانست اتفاق بیفتد.

بر حسب تصادف یک روز در یک کتابخانه به کتابی به نام ازدواج برخوردم ، کتاب را برداشتم و فصل ( کمک به خود ) آنرا باز کردم ، نشستم و صفحه به صفحه آن را خواندم. این کتب به من این آگاهی و بینش را داد که پس از 20 سال زندگی من واقعاّ هنوز به آن تعهد دارم و نمی توانم به این راحتی آن را خراب کنم یا خود را از آن خلاص کنم.

سخنان مشاور:

با وجود شک و تردید سارا در مورد نجات ازدواجشان من یقیناّ احساس می کنم که جای امیدواری هست. درست است که مهران قبلاّ یکبار مشروب را ترک کرده بود و دوباره شروع کرده بود ، ولی الان احساس پشیمانی می کرد و به این نتیجه رسیده بود که چقدر برایش ضرر دارد. و آمادگی هر قدم مثبتی را داشت.

سارا و مهران مشکلات مشابهی داشتند ، نظیر : ناتوانی در بیان احساسات ، افکار ، نیازهایشان ، به عهده گرفتن اشتباهات همدیگر و تصمیم گیری بر اساس پیش فرض ها و گمان های خودشان.

سارا تلاش می کرد به خواسته های مهران توجه کند در حالیکه خودش و خواسته هایش نادیده گرفته می شد. او باید روی این موضوع کار کند که نه فقط بیشتر به خودش اهمیت بدهد بلکه خواسته هایش را بشناسد و آنها را طلب کند. این یک توصیه مهم است به تمام کسانی که در خانه ای بزرگ شده اند که توجه زیادی به آنها نمی شده و مادر همیشه از یک شوهر سرسخت و بداخلاق فرمانبرداری کرده و به بچه ها توجه زیادی نمی کرده است.

مهران نیز شرایط بهتری نداشت. پدر و مادرش الگوی بدی برای او بوده اند. رفتار مهران عمیقاّ متأثر از نحوه تربیتش در دوران کودکی بود. خودکشی پدرش در دوران نوجوانی وی ضربه روحی سختی به او زده بود، و با توجه به این فشارهای روحی او به توجه و عشق نیاز بسیار داشت. وقتی سارایه جای توجه به او به چیزهای دیگر می رسید مهران احساس می کرد که سارااو را طرد کرده است ، و مانند دوران کودکی اش برای کسی اهمیت ندارد.

من اعتقاد دارم که مهران مانند پدرش از افسردگی رنج می برد ، این بیماری در مردها اغلب خود را به صورت عصبانیت و زودرنجی نشان می دهد. من به او توصیه می کنم که حتماّ به یک روانپزشک مراجعه کرده و تحت درمان دارویی قرار گیرد تا شرایط روانی و خلقی اش تنظیم شود.

من یک برنامه ی درمانی تهیه کردم ، برای اینکه ساراو مهران بهتر خود را بشناسند ، با احساسات واقعی خود بیشتر آشنا شوند و این توانایی را داشته باشند که برای خود ارزش و احترام بیشتری قائل شوند.

هر کدام از آنها باید یک دفترچه یادداشت تهیه کند و تمام موضوعات ، بحث ها و مسائلی را که برایش اتفاق می افتد در آن یادداشت کند، احساسات و حالات و تغییرو تحولات جسمانی را که برایش لتفاق می افتد دقیق در آن بنویسد و با دقت آنها رابررسی کند و به آنهافکر کند.

آنها این برنامه را پذیرفتند و قول دادند که با دقت آن را انجام دهند.

یک روز سارا دچار معده درد شد ،آن را یادداشت کرد و با دقت به بررسی آن پرداخت و وقتی که دلیلش را فهمید آن را با ملایمت با مهران در میان گذاشت و به او گفت : من دوست ندارم تو عصبانیتت را به دیگران منتقل کنی ، این مرا هراسان ، ناامید و ناراحت می کند. لطفاّ اشتباهاتت را قبول کن و دست از تحقیر کردن من بردار. مهران با توجه به تمریناتی که انجام می داد و همچنین درمان دارویی ، خود را آماده کرده بود که هشدارها را بپذیرد. او نفسی کشید و به خود گفت : من این کار را انجام می دهم ، آری من تغییر می کنم. او پذیرفته بود که نوشیدن الکل به تفکراتش لطمه وارد کرده و قبول کرد که اشتباه کرده است و برای سارا و پسرانش دوران سختی را به وجود آورده است.

آنها هردو فهمیدند که وقتی اختلافی به وجود می آید باید کمی تاّمل کنند ، خود را آرام کرده و بیشتر فکر کنند تا عکس العمل نادرستی از آنها سر نزند. این استراتژی به طور شگفت انگیزی جواب داد.

سارا توانا شد که نیازهایش را به شوهرش بگوید ، مهران به اشتباهاتش پی برد و با توجه به درمان دارویی ، افسردگی اش روز به روز کاهش پیدا کرد. و با تلاش هر دوی آنها رابطه شان روز به روز به شرایط متعادل نزدیکتر می شد . مهران می گفت ما حالا مصالحه و مهربانی را یاد گرفته ایم. و هردو می گفتند : ما پشت و پناه هم هستیم نه رودررو و مقابل هم.

چگونگی بدبيني همسران از هم ؟

چگونگی بدبيني همسران از هم ؟

بنابر آخرين آمار منتشر شده در تهران بزرگ و بسياري از شهرهاي ديگر كشورمان، روند طلاق رو به افزايش است. اين در حالي است كه وقتي نيم نگاهي به علل اين پديده ناهنجار در ميان زوجين مي‌اندازيم، مي‌بينيم كه خيانت از سوي طرفين يكي از مهم‌ترين دلايل اين نوع طلاق‌ها به شمار مي‌رود كه البته تنها دليل نيست اما همين يك نشانه كافي است كه شك و بدبيني را در ميان زوجين همچون بذري بكارد و اگر زوجين روش مقابله با اين نوع بدبيني‌ها و شك را ندانند، طبيعتا شالوده خانواده‌شان خيلي زود از هم خواهد پاشيد.

بدبيني به همسر اشكال متفاوتي دارد

خيلي از زوجين بدبيني‌هاي بيمارگونه خود را نوعي رفتار طبيعي تلقي مي‌كنند و آن‌را با عناويني همچون غيرت و تعصب ومراقبت توجيه مي‌كنند، حال آن‌كه واقعيت چيز ديگري است. اساسا بدبيني به همسر در3 حالت كلي بروز مي‌كند:

گروه اول افرادي هستند كه بدبيني در ذاتشان است. اين افراد را از همان ابتداي زندگي براحتي مي‌توان شناخت؛ آن زمان كه نسبت به هر موضوعي نيمه خالي ليوان را مي‌بينند و در رابطه با پيرامون خود نوعي نگاه منفي دارند.

گروه دوم افرادي هستند كه نوعي وسواس نيز در بدبيني‌هايشان نهفته است. اين دسته از زوجين نسبت به برخي رفتارها و واكنش‌هاي همسر خود به جنس مخالف، حال در محيط كاري باشد، نوعي وسواس فكري دارند كه در پاره‌اي اوقات همراه با بدبيني به وي است كه البته در اين فرم باز هم اختلاف بين زوجين خيلي پديدار نمي‌شود.

گروه سوم كه در حقيقت روزگاري جزو گروه‌هاي يك و دو بودند بشدت در معرض خطرند، چرا كه مبتلا به اختلالات پارانوئيدال مي‌شوند به اين معنا كه با كنار هم گذاشتن برخي پارامترهاي خيالي به اين نتيجه مي‌رسند كه همسرشان قطعا در حال خيانت به وي است و اين فكر همچون خوره جسم و روح فرد را نابود مي‌كند و اگر خوشبين باشيم كه اتفاق ناگواري در اين بين نيفتد، طلاق و جدايي بين زوجين مسالمت آميز ترين اتفاق است.

ريشه‌هاي بدبيني به همسر

ـ خيلي اوقات بدبيني و شك بين زوجين از علاقه و عشق زياد به يكديگر نشات مي‌گيرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود مي‌داند و طبيعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برايش سخت و غير قابل هضم است. بتدريج اين عشق و علاقه به نوعي احساس شكست از ديدگاه خودش تبديل مي‌شود و هر آن فكر مي‌كند كه زندگي اش در حال فروپاشي است.

ـ عدم شناخت كافي از همسر، اساس بدبيني و شك به وي است. وقتي مرد از همسر آينده‌اش تصويري ديگر را در ذهن مي‌پرورانده با ورود به زندگي مشترك متوجه مي‌شود كه درانتخابش اشتباه كرده و اين خود نوعي نفرت و انزجار را در وي نسبت به همسرش ايجاد مي‌كند و طبيعتا اين موضوع مهم‌ترين دليل مي‌شود براي پيدايش بهانه گيري‌ها و بدبيني‌هاي بيمار گونه.

ـ فرزندان والدين بدبين و شكاك در طول زندگي ياد مي‌گيرند كه در آينده نيز نسبت به همسرشان و اطرافيان خود بدبين و شكاك باشند. اين موضوع نقش تربيت خانواده را براحتي روشن مي‌كند، اين‌گونه كه فرزندتان از شما بدبيني و شك به همسرش را ياد مي‌گيرد.

ـ مراقبت از خانواده در مقابل سنگ اندازي و حسادت‌هاي دشمنان خانوادگي كه عموما به شكل يك دوست وارد زندگي مي‌شوند نيز اساس خيلي از بدبيني‌ها و سوءتفاهم‌هاست. دوست شما نسبت به زندگيتان حسادت مي‌كند و بر همين اساس پروژه‌اي را پياده مي‌كند كه اطمينان شما را نسبت به همسرتان سلب كند.

چه بايد كرد؟

1ـ هميشه سعي كنيد در هر موضوعي با همسر خود صادق باشيد. ريشه بسياري از بدبيني‌ها عدم صداقت در ابتداي زندگي است. زن يا مرد رازي را در زندگي دارد كه مي‌كوشد آن را از همسرش پنهان كند كه البته در بيشتر مواقع موفق نمي‌شود و خود اين پنهانكاري نقطه شروع بدبيني‌ها مي‌شود.

2ـ نسبت به قول و قرار خود با همسرتان خيلي حساس باشيد. اين موضوع براي مردها بايد بيشتر رعايت شود، چراكه خانم‌ها هر نوع تاخير را در رسيدن به قرار مثبت نگاه نمي‌كنند و طبيعتا افكار منفي در آنها شكل مي‌گيرد.

3- در مراودات اجتماعي خود خيلي مراقب باشيد بويژه اگر طرف شما جنس مخالف باشد. هر نوع صحبت غيركاري، تماس‌هاي بي‌مورد و روابط آزاد در محيط‌هاي كاري نتيجه‌اي شوم در بردارد كه اگر شما هم فكري در سر نداشته باشيد، همسرتان جور ديگري برداشت مي‌كند.

4- از غافلگيري‌هاي احساسي كه نيازمند پروژه‌اي پيچيده باشد، پرهيز كنيد. مثلا براي سالگرد ازدواجتان بخواهيد همسرتان را غافلگير كنيد و نوعي پنهانكاري داشته باشيد. ديده شده كه بسياري از زوجين به اين نوع كارها با بدبيني نگاه مي‌كنند كه اگر هم به خير و خوشي ختم شود، گمان مي‌كنند كه پايان خوش كار هم در حقيقت قسمتي از يك پروژه خطرناك براي خيانت به وي بوده است.

عواملی که باعث شده هنوز مجرد بمانید؟

عواملی که باعث شده هنوز مجرد بمانید؟

آیا مردی که به آن فکر می کنید از شما فرار می کند؟توجه داشته باشید که بعضی عادت ها و رفتاری بد شماست که رابطه تان را خراب کرده. حال باید ببینید چگونه می شود این عادات رفتاری را شکست و از بین برد؟

6 راه که ارتباط خانم ها را خراب می کند

آیا پسری که به آن فکر می کنید از شما فرار می کند؟ ناامید نباشید. موقعیتی که دارید ناامید کننده نیست. و فقط شما درگیر این موضوع نیستید. اما توجه داشته باشید که بعضی عادت ها و رفتاری بد شماست که رابطه تان را خراب کرده. حال باید ببینید چگونه می شود این عادات رفتاری را شکست و از بین برد؟

با وجود یک سری مسائل امیدوار کننده، شما هنوز شریک و یار همدیگر نشده اید. مطمئنا این موضوع می تواند رابطه شما را خراب کند.

بیشتر مواردی که خانمها به آن فکر می کنند این است: من پیر شدم، چاق شدم، و آنقدر ها که باید پولدار نیستم. اما فقط اینها نیست.

پس چیست؟ مقاله زیر را بخوانید تا با 9 نبایدهایی که رابطه عاشقانه شما را خراب می کند آشنا شوید.

1. لیست آیتم های شما برای انتخاب همسر زیاد است

از نظر خودتان مرد رویایی شما باید یک پزشک قدبلندی باشد که هرگز سالگرد ازدواجتان را فراموش نکند و از خرید رفتن با شما لذت ببرد. اگر مرد آینده تان این خصوصیات را داشت با آن مرد خوشبخت می شوید.

وقتی پتانسیل های همسر آینده تان را برآورد می کنید، تصور شما از مرد ایده ال می تواند چشمان شما را بر روی یک مرد خوب ببندد حتی اگر تمامی شرایط شما را نداشته باشد.

اشتباه رایج بین خانم ها این است که تصورات خیالی و غیر واقعی از مردآینده شان دارند.

وقتی شخصی انتظارات و گزینه های زیادی درباره همسرش درنظر بگیرد، این شخص مطمئنا تنها و مجرد می ماند.

شما نمی توانید با کسی که مواد مخدر استفاده می کند زندگی کنید؟ بسیار خب. این منطقی است اما اگر او قد مورد دلخواه شما را نداشت این مورد چیزی نیست که نتوان با ان زندگی کرد.

بر روی نکاتی تاکید کنید که غیرقابل معامله باشند. سپس در زندگی تان عشق بورزید و درمورد بقیه زندگی تان خیالتان راحت باشد.

2. شما هنوز نگران رابطه قبلی تان هستید

اگر هنوز فکر و خیال دوست قبلی تان در سرتان است در ازدواج تان و در ارتباط با همسرتان از همان ابتدا دچار مشکل می شوید.

عصبانیت و تندخویی ناشی از آن یک اشتباه بزرگ است و مانع شما از آمادگی برای ازدواج می شود.

اگر هنوز شخص دیگری فکرتان را مشغول کرده، بدانید که شما هنوز از لحاظ روانی با او ارتباط دارید.

حتی اگر به نامزد یا دوست قبلی تان فکر نمی کنید، در ابتدای آشنایی از صحبت کردن درمورد او با همسرتان پرهیز کنید و به موضوعات دیگری مانند ورزش، فیلم و... بپردازید.

بعد از آن، از دید آقایان به موقعیت نگاه کنید: این اشتباه او نیست که شما هنوز دست از سر رابطه قبلی تان برنداشته اید. او می خواهد با شما باشد نه اینکه وارد بازی سه نفره ای بین شما، دوست قبلی تان و خودش بشود.

3. خیلی زود سفره دلتان را برای طرف مقابل باز می کنید

درست است که کسی که بیشترین قسمت زندگی تان را تشکیل می دهد باید همه چیز شما شامل بیماری، مسائل کاری، و بچه دار شدن و... را بداند اما قبل از آنکه از رابطه تان مطمئن شوید فاش کردن اسرار زندگی تان و گفتن رمز و راز زندگی تان به او کار اشتباهی است.این یک نگرش اشتباه است و پسرها را از دخترها فراری می دهد. پس در اولین دیدار، سفره دلتان را باز نکنید.

اجازه دهید که طرف مقابل شما را به عنوان یک دختر احساساتی، شاد و پرهیجان بشناسد. هرچه بیشتر از شما بداند بیشتر از شما فاصله می گیرد.

4. معمولا عاشق پسرهایی می شوید که در دسترس نیستند و دست نیافتنی اند

دخترهایی که هنوز عاشق پسری هستند که رابطه شان با او تمام شده یا ازدواج کرده و غیرقابل دسترس است، بدانند که هیچ وقت این افراد باعث خوشحالی تان و برگرداندن شادی به زندگی تان نمی شوند.

جیل مرای، روان درمانگر، می گوید زن ها همیشه فکر می کنند که می توانند طرف مقابلشان را عوض کنند.

اگر پسرهایی که غیر قابل دسترس هستند یک الگو برایتان محسوب می شوند، این شما هستید که باید درگیر آن شوید نه همسر آینده تان.

اگر به غیر از او نمی توانید شخص دیگری را برای زندگی تان انتخاب کنید، شما واقعا نباید با شخص دیگری ازدواج کنید.از یک مشاور کمک بگیرید تا شما را راهنمایی کند.

5. مثل کنه به او می چسبید

اگر از آن دسته دخترهایی هستید که شما بیشتر به طرف مقابلتان زنگ می زنید یا به خاطر اینکه از او خبر نداشتید با او بحث می کنید حواستان باشد: مردها از این کار شما احساس ناامنی و ناامیدی می کنند.

اگر نسبت به احساس تنهایی حس خوبی ندارید و همین حس تنهایی شما باعث این رفتارهایتان شده بدانید که مردها نسبت به این رفتارهای شما حس ناامنی می کنند و رابطه تان را عاری از هرگونه جذابیت و کششی می بینند.

6. فکر می کنید که می توانید او را عوض کنید

شاید شما نیت خیری داشته باشید تا او را از سیگار کشیدن ترک دهید، رژیم غذایی برایش درنظر بگیرید، یا شغل بهتری برایش انتخاب کنید. اگر شما او را به سمت تغییر و تحول هل دهید و او را مجبور کنید، شما آسیب می بینید.

در این صورت او یا نسبت به کارهای شما متنفر می شود، منصرف می شود یا تسلیم می شود.

اگر او اظهار تنفر کرد، بدانید که پایان رابطه تان است.

اگر از آن کار صرف نظر کرد شما متعجب می شوید که چرا با شما مهربان نیست و ابراز عشق و علاقه نمی کند. و این به خاطر این است که شما او را مغلوب کردید.

حتی اگر او تسلیم شما شد، شما باید علاقه کم او را به موضوع متوجه شوید.

در اصل او در نقش عروسکی می شود که شما او را به بازی گرفته اید. شما روح او را کشته اید، و او را از خودتان متنفر می کنید.

با همسر آینده تان درمورد تغییراتی که دوست دارید در او انجام شود صحبت کنید مانند ترک سیگار و حالا نتیجه آن را ببینید.

به او فرصت بدهید تا درمورد راه و روشی که پیش گرفته و علت آن و همچنین علت تغییر آن صحبت کند. اما کمی زمان می برد.

اگر از شیوه ای که پیش گرفته راضی است و احساس خوشحالی می کند، درمورد چگونگی کنار آمدن با آن تصمیم گیری کنید. اگر می توانید از سرزنش کردن دست بردارید.

آیا طلاق گرفته اید یا به طلاق فکر می کنید؟ حتی اگر تصمیم شما تصمیم درستی باشد، این کار یکی از آسیب پذیرترین تجربیات زندگی تان می شود.

هرچیزی که در زندگی شما باید تغییر کند شامل رابطه شما با فرزندانتان و اعضای خانواده و حتی دوستانتان است. همچنین شما باید در حس امیدواری برای ازدواج تان هم تغییراتی ایجاد کنید. بنابراین، قبل از اینکه زندگی تان را بهتر کنید باید این تغییرات را اعمال کنید. طلاق یک راه حل ناخوشایند برای یک مشکل ناخوشایند است.

زنان شاغل و درآمد بیشتر از مردان ؟

زنان شاغل و درآمد بیشتر از مردان ؟

اگر شما درآمدی بیش از شوهر خود دارید و این مسئله مشکل ساز شده است، زمان یک گفتگوی صریح و صادقانه درباره نقش جنسی فرا رسیده است. گذشته از مسایل خصوصی زندگی زناشویی، پول دلیل اصلی مشاجرات همسران است.

اگر شما درآمدی بیش از شوهر خود دارید و این مسئله مشکل ساز شده است، زمان یک گفتگوی صریح و صادقانه درباره نقش جنسی فرا رسیده است. گذشته از مسایل خصوصی زندگی زناشویی، پول دلیل اصلی مشاجرات همسران است. اما این ماجرا در سالهای اخیر بسیار بیشتر موضوع اختلافات جدی میشود.


تا همین چند وقت پیش، اکثر شوهران بیش از همسران خود-که بیشتر به امور منزل و فرزندان رسیدگی میکردند- درآمد داشتند. حالا دیگر این موضوع صحت ندارد. زنان امروز تحصیلات عالی - یا حداقل دیپلم - دارند، و میتوانند مشاغلی پردرآمد داشته باشند. در نتیجه، زنان دیگر نگران اینکه از حمایت مالی همسر خود برخوردار باشند نیستند و توجه خود را بر پیشرفتهای شغلی خود متمرکز میکنند. گاهی اوقات این بدان معناست که زن، پول بیشتری از شوهر خود به خانه می آورد.

درآمد بیشتر زن، در زندگی بعضی زوجها، مشکلاتی حل نشدنی ایجاد میکند. بعضی از مردان احساس میکنند که این تغییر نقش به شکلی که عملا زن نان آور خانه باشد و مرد به انجام بعضی امور خانه و فرزندان بپردازد، مردانگی آنها را زیر سوال میرود. در طرف مقابل، زنان شاغل نیز از اینکه بسیاری از مخارج زندگی بر عهده آنان باشد و همچنین مسئولیت بخش بزرگتری از امور خانه نیز بر گردنشان باشد، نسبت به زندگی مشترک سرد میشوند.

و البته بسیاری از زنان و مردان در اعماق وجود خود با این "تغییر نقش" راحت نیستند. سازگار شدن با چنین شرایطی، برای کسی که در یک خانواده سنتی رشد یافته باشد و از نظر روانی به نقش سنتی زن و مرد در خانه عادت کرده و آن را قبول داشته باشد، کار ساده ای نیست. بیشتر مردان احساس میکنند که باید "سرپرست و روزی رسان" باشند و نگهداری از خانواده به این حس تحقق میبخشد. از طرفی زنان بسیاری نیز وجود دارند که مرد را "نان آور" خانه میدانند.

آنها به این عقیده وابسته شده اند که اگر مردی از آنها حمایت کند، جنبه زنانگی وجودشان قدرت بیشتری خواهد یافت. از نظر آنها شوهری که پول بیشتری به دست نیاورد - حتی اگر این کار عملا و منطقا غیر ممکن باشد - چندان شایسته احترام نیست.

اگر شما درآمدی بیش از شوهر خود دارید و این مسئله مشکل ساز شده است، زمان یک گفتگوی صریح و صادقانه درباره نقش جنسی فرا رسیده است. شاید مشکل اصلی این باشد که شما یا همسرتان به اطمینان بیشتر نیاز دارید. شاید شما نیاز دارید بیشتر "زن" باشید یا شوهرتان میل دارد در زندگی مشترک نقشی "مرانه تر" داشته باشد. اگر مشکل این باشد، باید به فکر راه حلهایی باشید که بدون دخالت دادن مسائل مال، هر دوی شما را در موقعیتی متناسب با جنسیتتان قرار دهد. برای مثال اگر شوهرتان بیشتر به امور فنی خانه بپردازد و تهیه شام به عهده شما باشد، هر دو میتوانید در نقشهای سنتی زن / مرد خود باقی بمانید.

در جامعه ما، پول معمولا به معنای قدرت است. در میان یک زوج، کسی که درآمد بیشتری داشته باشد ناخودآگاه احساس قدرت بیشتری میکند و در مقابل کسی که کم درآمدتر است، احساس ضعف خواهد داشت. اگر میخواهید این مسئله تعادل زندگی شما را برهم نزند، باید مسائل مالی را با یکدیگر مورد بررسی قرار دهید و مهم این است که پول ا به شکل واقعی آن ببینید:

"پول، پول است نه قدرت. در عوض پول را به عنوان جزء اصلی برنامه مالی خود درنظر بگیرید، شما باید وظایف و پول را با هم مورد مطالعه قرار دهید. هنگامی که درباره امور خانه صحبت میکنید باید خود و همسرتان را به عنوان یک تیم درنظر داشته باشید. به این ترتیب اگر شما بیشتر از همسر خود درآمد دارید، سهم شما در این کار تیمی حمایت مالی از امور خانه و سهم شوهرتان، کارهایی است که به واسطه مهارتهای خود انجام میدهد که میتواند شامل رسیدگی به امور فنی و نظارت و نگهداری از بچه ها باشد."

نکته آخر
به یاد داشته باشید که گفتگو و رابطه صحیح، کلید موفقیت است. قبل از اینکه رنجشهای کوچک رشد کرده و به کینه تبدیل شوند درباره آنها گفتگو کنید. مسئولیتها را طوری تقسیم کنید که هیچ یک از دو نفر احساس نکند باری بیش از حد توانش بر دوش دارد. تمام مسئولیتها را به تنهایی بر عهده نگیرید، چنین نقش فداکارانه ای نمیتواند موفق باشد و شما به زودی تبدیل به موجودی ایرادگیر خواهید شد. هدف اصلی این است که من و او را فراموش کرده و به "ما" تبدیل شوید.

5 تا از بزرگترین دروغ هایی که مردان می گویند ؟

5 تا از بزرگترین دروغ هایی که مردان می گویند ؟

در این مقاله برای اینکه به علت دروغ گفتن مردان پی ببریم با چند نفر از کارشناسان ارتباطات اجتماعی در بین مردان صحبت کردیم. پس با ما باشید.

دروغ پنجم: توی ترافیک گیر کرده بودم
جان آمادو، یک نویسنده معتقد است که مردان ترجیح می دهند که دلیل فوق را بیاورند تا دلیل واقعی تاخیرشان را. چون برایشان ساده تر است. به خاطر داشته باشید که ارتباط برقرار کردن با مردها به خوبی و سادگی رابطه برقرار کردن با خانمها نیست.


دروغ چهارم: این زیاد گران نیست
مردها دوست ندارند نارضایتی شما را ببینند حتی اگر شما حساب بانکی مشترکی با هم نداشته باشید. بارتن گلداسمیت یک نویسنده می گوید: مردها حاضرند دروغ بگویند تا ثابت کنند که درمقابل پولشان مسئولیت پذیر و جوابگو هستند. او نمی خواهد که شما فکر کنید که شوهرتان پولش را خرج خریدن یک تلویزیون پلاسما می کند. مطمئن شوید که هر دو در یک سطح هستید و بعد درمورد مسائل مالی از او بپرسید.


دروغ سوم: من تو راهم
مردها این جمله را وقتی می گویند که شما آنها را مجبور می کنید تا شما را در مراسمی ببینند که اصلا دوست ندارند در آنجا حاضر شوند. مثل مهمانی های خانوادگی شما. او از حاضر شدن در آنجا طفره می رود و راضی به انجام این کار نیست. او مستقیما نمی تواند به شما دلیل عدم حضورش را بگوید همچنین نمی تواند کج خلقی اش را مستقیما به شما نشان دهد. بنابراین، این جمله را می گوید تا تاخیرش را توجیه کند.

دروغ دوم: من زیاد سیگار مصرف نمی کنم
این دروغ به یک مشکل جدی اشاره دارد. اگر باوجود آنکه می دانید همسرتان زیاد سیگاراستفاده می کند، اما به شما گفت که کم مصرف می کند مطمئن باشید که یک مشکل جدی دارد.


دروغ اول: نه تو چاق نیستی
اگر شما درمورد چاقی تان از همسرتان سوال کرده اید، با این سوال از او خواسته اید که با یک جواب مورد علاقه تان آرامتان کند مثلا بگوید نه چاق نیستی. ممکن است اگر او بخواهد راستش را بگوید شما چندوقتی او را کنار بگذارید و به طرفش نروید. این یک جواب درست و خوبی است که او به شما داده. بنابراین با مطرح کردن این گونه سوالها از همسرتان او را در یک شرایط سخت قرار ندهید. اگر می خواهید راستش را بشنوید به سراغ یکی از دوستانتان بروید

چه کنم با قلب شکسته ؟

چه کنم با قلب شکسته ؟

اگر احساس می کنید دل شکسته اید، تنها نیستید. هر فرد به نوعی سوگ را تجربه می کند، سوگی که ما آن را دل شکستگی می نامیم. شاید برخی از شما به دفعات در سراسر زندگیتان دچار دل شکستگی شده اید. گاهی اوقات احساس می کنید همه ی ترانه هایی که درباره قلب های شکسته، سروده شده با موقعیت شما هماهنگی دارد. امور زیادی باعث دل شکستگی می شوند. ممکن است فرد هنگامی که دوست صمیمی اش از او دور می شود احساس دل شکستگی کند. با وجود این که علل ممکن است متفاوت باشد، احساس فقدان یکسان است. خواه این فقدان، از دست دادن چیزی واقعی باشد یا از دست دادن چیزی که امیدوار بودید آن را به دست آورید. افراد دل شکستگی را به صورت احساس سنگینی، پوچی و غمگینی وصف می کنند.

گرچه هزاران سال است که شاعران در مورد رنج دل شکستگی نوشته اند، وقتی این واقعه برای شما روی می دهد، احساس می کنید تا به حال هیچ کس دیگری در دنیا چنین احساسی نداشته است. اگر دچار این حالت هستید، راهکارهایی وجود دارند که می توانید برای کاهش این رنج و درد انجام دهید.

برخی پیشنهادهای زیر ممکن است به شما کمک کند:

* احساساتتان را بیان کنید

برخی افراد درمی یابند که صحبت کردن درباره احساساتشان با کسی که مورد اعتماد آن هاست و احساس آن ها را درک می کند برایشان مفید است. گاهی حتی گریه کردن بر شانه یکی از دوستان یا اعضای خانواده کمک کننده است. برخی دیگر با استراحت و انجام دادن کارهای لذت بخش احساس آرامش می کنند ، مثل تماشای یک فیلم یا رفتن به کنسرت. گاهی برخی افراد نمی توانند عمق درد و رنج شما را درک کنند و ممکن است سعی کنند با عباراتی شما را دلداری دهند

.
چه کنم با قلب شکست

این افراد احتمالا سعی می کنند با تنها روشی که به ذهن شان می رسد، به شما کمک کنند. اما اگر احساس می کنید این افراد نمی توانند وضع شما را درک کنند یا احساساتتان را جریحه می کنند، فرد دیگری را پیدا کنید که برای صحبت کردن همدلی بیشتری داشته باشد ، اما به هر حال احساستان را با کسی در میان بگذارید.

* از خودتان به خوبی مراقبت کنید

دل شکستگی می تواند بسیار پراسترس باشد، پس اجازه ندهید بدنتان نیز دچار شکستگی شود. خوب بخوابید، غذاهای سالم بخورید و به طور منظم ورزش کنید تا استرس و افسردگی را کاهش دهید و عزت نفس تان را بالا ببرید.

* نکات خوب و مثبت خودتان را یادآوری کنید

گاهی اوقات افرادی که دل شکسته اند، خود را سرزنش می کنند. ممکن است خودشان را آزار دهند و تقصیر و اشتباهشان را اغراق آمیز جلوه دهند و فکر کنند سزاوار این ناراحتی هستند. اگر این حالت برایتان اتفاق می افتد، فورا جلوی آن را بگیرید. ویژگی های خوبتان را به خود یادآوری کنید و اگر دل شکستگی نگرش شما به مسائل را تیره و تار کرده و نمی توانید به این ویژگی ها فکر کنید، از دوستانتان کمک بگیرید تا نکات مثبت شما را یادآوری کنند.

*خودتان را سرگرم کنید

گاهی اوقات مشغول نگه داشتن خود به هنگام مقابله با غمگینی و سوگ دشوار است، اما باید بدانید که مشغول بودن واقعا کمک کننده است. فرصت خوبی است که تزئینات اتاقتان را تغییر دهید و سرگرمی جدیدی را آغاز کنید. این بدان معنی نیست که نباید درباره آنچه برایتان اتفاق افتاده فکر کنید. اشتغال ذهنی با این موضوع، بخشی از فرآیند بهبودی است. این فقط بدان معنی است که باید روی امور دیگری نیز تمرکز کنید.

افراد دل شکستگی را به صورت احساس سنگینی، پوچی و غمگینی وصف می کنند

* به خودتان فرصت دهید

برای از بین رفتن غمگینی زمان لازم است. تقریبا همه فکر می کنند که دیگر به حال طبیعی باز نمی گردند، اما توانایی انسان شگفت انگیز است و تقریبا همیشه دل شکستگی بعد از مدتی التیام می یابد. اما چقدر طول می کشد؟ این امر بستگی به این دارد که چه چیزی باعث احساس دل شکستگی شده، چگونه با این فقدان مواجه شدید و تا چه حد تمایل دارید بر این مشکل چیره شوید. بهبود قلب شکسته ممکن است چند روز تا چند هفته و گاه حتی ماه ها طول بکشد.

برخی احساس می کنند هیچ چیزی آن ها را دوباره خوشحال نمی کند. عده ای دیگر احساس خشم می کنند و می خواهند به خودشان یا دیگری صدمه بزنند. این گونه افراد به خود آسیب می رسانند تا از واقعیت یک فقدان فرار کنند، آن ها تصور می کنند درد و رنجشان را کاهش می دهند، ولی این احساس صرفا موقتی است. فرد واقعا با این رنج مقابله نمی کند، بلکه روی آن سرپوش می گذارد و به این ترتیب احساساتش نهفته می ماند و احساس غمگینی مدت زیادی ادامه می یابد.

صبور باشید و اجازه دهید فرآیند التیام آغاز شود.

چگونه ذهن همسرم را بخوانم ؟

چگونه ذهن همسرم را بخوانم ؟

بعضي اوقات ما از حرفهاي فرد مورد نظرمان متوجه چيزي نمي شويم . پس ، ما بايد براي متوجه شدن منظور و نيات ديگران چكار كنيم؟ قبل از اينكه به حرفهاي آن فرد گوش كنيد بايد به زبان بدن (وضعيت و حركات) وي توجه كنيم.

معمولا ما در اغلب اوقات از حالت ، وضعیت ، حرکات و تن صدای طرف مقابل مان می توانیم افکار وی را بخوانیم. اما بعضی اوقات ما از حرفهای فرد مورد نظرمان متوجه چیزی نمی شویم . پس ، ما باید برای متوجه شدن منظور و نیات دیگران چکار کنیم؟ قبل از اینکه به حرفهای آن فرد گوش کنید باید به زبان بدن (وضعیت و حرکات) وی توجه کنیم. زمانیکه برای اولین بار وی را ملاقات می کنیداولین چیزی که در برخورد اول باید به آن دقت کنید ، نگاه و چشمان اوست. اگر به صورت مستقیم به شما نگاه می کند ، لبخند می زند ، و مجذوب حرفها و چشمان شما شده ، علامت خوبی است. شما به طرز خاصی توجه او را به خود جلب کرده اید. آیا او مرا به بازی گرفته است؟در یک جلسه خواستگاری یا ملاقات اولیه ، اگر مردی به شما به طور کافی نگاه نمی کند ، به حرفهای شما گوش نمی دهد یا مدام به اطراف نگاه می کند بدانید که این علامت خوبی نیست.اما اگر او با دقت به حرفهای شما گوش می دهد ، تماس چشمی با شما برقرار کرده است یعنی مستقیم به شما نگاه می کند ، او مردی است که شما می توانید با وی ارتباط درستی برقرار کنید.

آیا او عاشق من است؟بیشتر مردان سعی می کنند به نامزد یا همسرشان وانمود کنند دخترها و زنان دیگر به چشم آنها مثل خواهر یا دوستان عادی است. اما اگر می خواهید متوجه جواب سئوال تان شوید ببینید زمانیکه با هم بیرون می روید، وی با شما چگونه رفتار می کند. اگر زمانیکه با شماست چشمانش به سمت دخترها و زنان دیگر می چرخد ولی با زبان خود چیز دیگری می گوید شما به زبان بدن وی اعتماد کنید. شاید او با شما مودبانه رفتار کند اما با این رفتار نشان می دهد که برای شما احترامی قائل نیست.

زمانیکه با وی صحبت می کنیدزمانیکه شما نیاز دارید که با نامزد یا همسرتان صحبت کنید ، در حین مکالمه دقت کنید و ببینید او واقعا به شما گوش می دهد یا خیر ؛ از مشاهده زبان بدن وی ، می توانید به نتیجه برسید. اگر چشمان او به اطراف می چرخد ، یا دست و پاهایش را مدام تكان مي دهد ، اینها علائمی است که نشان می دهد او به صحبتهای شما گوش نمی کند.شاید او به زبان بگوید:" بله" ، اما زبان بدنش چیز دیگری می گوید ؛ سپس مسیر صحبت را عوض کنید او را به یک پیاده روی دعوت کنید ، دست به سینه می نشیند ،پاهایش را می بندد؛ (یعنی تمایلی به بیرون آمدن ندارد) ؛ زبان بدن براحتی به شما نشان می دهد که افکار او در چه وضعیتی قرار دارد.

تصمیم گیری شما برای قضاوت در مهمترین لحظات زندگی تان می توانید با کمک گرفتن از زبان بدن به راحتی متوجه افکار و عقاید طرف مقابل تان شوید. اگر زمانیکه همسرتان با شما صحبت می کند ، دست به سینه می ایستد ، صدایش نمی لرزد ، و مستقیما به چشمان شما نگاه می کند ، بازوهای شما را گرفته است علامت بسیار خوبی است و در این مواقع می توانید به طرف مقابل تان اعتماد کنید. اما برعکس آن نیز وجود دارد ، اگر وی در حین صحبت با شما شانه هایش افتاده ، مدام به اطراف می چرخد ، و از نگاه کردن به چشمان شما طفره می رود ، یا خود او از حرفهایش اطمینان کافی ندارد ، یا از ترس اینکه رد شود متوسل به دروغ شده ؛ که البته این رفتار نشانه خوبی نیست.

 

نحوه قضاوت مردان درمورد ظاهر زنان!!

نحوه قضاوت مردان درمورد ظاهر زنان !!

نتایج یک تحقیق نشان می‌دهد مردان در کسری از ثانیه می‌توانند تصمیم بگیرند که آیا نسبت به ظاهر یک زن علاقه مند هستند یا خیر. البته دانشمندان معتقدند این بدان دلیل است که مردان به طور ژنتیکی

برای این امر برنامه ریزی شده اند.
کارشناسان ادعا کردند که یک مرد تقریبا به طور آنی می‌تواند ظاهر یک زن را ارزیابی کند و این موضوع هم کاملا ژنتیکی است.
آخرین تحقیقات نشان می‌دهد مردان یک زن با ظاهری زیبا را دارای قدرت باروری زیاد و قادر به ادامه یک زندگی خانوادگی می‌دانند که می‌تواند به غریزه بقای مردان پاسخ دهد.
برعکس زنان مدت زمان بیش‌تری طول می‌کشد تا بتوانند در مورد احساسات خود درباره یک مرد تصمیم گیری کنند، چرا که آن‌ها باید اطمینان حاصل کنند که آیا یک مرد شریک متعهدی که بتواند زندگی خوبی برای آن‌ها فراهم کند هست یا خیر.
پروفسور مارک وان ووگت و دکتر جوآنا ون هوف از دانشگاه آمستردام این تحقیقات را انجام داده اند که قرار است نتایج آن توسط نشریه شناخت اجتماعی و عصب شناسی موثر در آکسفورد به چاپ برسد.
آن‌ها تحقیقی روی شیوه برخورد مردان و زنان در برابر چهره‌های گوناگون انجام دادند. در این تحقیق نزدیک به 20 مرد و 20 زن حضور داشتند و فعالیت‌های مغزی آن‌ها در حین انجام کارهای گوناگون مورد ارزیابی قرار گرفت.
در حالی که این افراد در حال انجام کارهای مختلفی بودند تصاویری از اشخاصی با جنس مخالف به آن‌ها نمایش داده می‌شد.
در این تحقیقات مشخص شد مردان به سادگی با دیدن یک چهره زیبا به سمت آن جذب می‌شوند، اما برعکس زنان به کار خود ادامه می‌دهند.
پروفسور ون ووگت در این باره گفت: مردان به این شکل تکامل پیدا کرده اند که به دنبال سرنخ‌هایی برای پیدا کردن زنان بارور برای زندگی خود باشند و داشتن چهره زیبا یکی از این سرنخ‌هاست.
این نکته را ما قبلا هم می‌دانستیم، اما چیزی که برای ما تازگی داشت این بود که یک مرد در مدت زمان بسیار کوتاهی می‌تواند در مورد ظاهر یک زن قضاوت کند. در حقیقت مردان در کسری از ثانیه می‌توانند تصمیم بگیرند که یک زن با معیارهای زیبایی شناسی آن‌ها تطابق دارد یا خیر.
در سوی مقابل زنان با دیدن چهره مردان زیبا این گونه واکنش نشان نمی‌دهند، بلکه آن‌ها به

دنبال پیدا کردن دلایل قوی‌تر برای اثبات خوب و مناسب بودن مرد می‌گردند. زنان بیش‌تر بر اساس رفتار یک مرد تصمیم گیری می‌کنند که آیا یک مرد می‌تواند متعهد و قابل اعتماد است یا خیر.

مردان شکننده تر از زنان هستند ؟

مردان شکننده تر از زنان هستند ؟

مردها علیرغم سرو صداهای مردسالارانه خود که به صورت ژنتیک و بد آموزی به جنس خشن معروف شده اند وجودهای شکننده و رو به انقراضی هستند که اگر چنین شود باید بیشتر مراقب آنان بود.

دلایل چندی بر این ادعا مطرح می شود که بعضی از آنهابه شرح زیر است :

1. تعداد مردها در کل همیشه کمتراز زنان بوده و هست.
2. نوزاد مذکر آسیب پذیرتر از نوزاد مونث است.
3. جنس نر دیرتر از جنس ماده بالغ می شود و زودتر از بلوغ خارج می شود.
4. نطفه اگر مذکر باشد به هنگام لقاح شکنندگی بیشتری نسبت به نطفه مونث دارد.
5. مرگ و میرمردان در اثر بیماریهای استرس زا (مانند سکته های قلبی و مغزی) بیشتر از زنان است.
6. پاره ای از متخصصین علم ژنتیک بر این باورند که در ترکیب کروموزوم های جنسی غلبه ایکس ها بر ایگرگ ها به نسبت دو به یک است. ( یک ایکس اززن و یک ایکس یا ایگرگ از مرد)
7. اصطکاک مردها با مشاغل زمخت موجب استهلاک بالاتر آنها نسبت به زنان می شود.

براین اساس شاید بتوان چنین نتیجه گیری کرد که اولا کمیت مردها کمتر از زنان است، ثانیا کیفیت مردان رو به ضعف ژنتیک دارد (یعنی مردها در حال ملوس شدن هستند) و لذا ملاحظه می شود که نه تنها تعداد دختران مجرد بیشتر از پسران مجرد است بلکه ازدواج ها با درصد طلاق رو به تزایدی رو به رشد است .

زن باید ناز داشته باشد اگر قبول کنیم که هرساختاری را رفتاری است متناسب با آن ساختار واگر بپذیریم که ساختار زن متفاوت با ساختار مرد است بدون آن که در مقام مقایسه بر آییم که کدام فراتر و کدام فروتر است باید به این نتیجه برسیم که زن باید زن باشد و مرد باید مرد. یعنی زن باید زنانگی کند و مرد هم مردانگی.

زنانگی یعنی صفات زنانه ، خصایل زنانه ، حالات و رفتار زنانه . و همین گونه است مردانگی، که عبارت است از صفات ،خصایل ، حالات و رفتار مردانه . و اما رفتار زنانه یعنی آنچه که معشوقیت ، معبودیت ، مقبولیت و نهایتا مطلوبیت را ایجاد می کند مانند: حال خوب، آرامش ، عفت ، شگفتی، غمزه حرکات موزون، صدای نرم و آغوش گرم که همه اینها مجموعه ناز را تشکیل می دهد.

در نقطه مقابل مرد باید مکمل ایزومر ، تکیه گاه ، با غیرت ، طالب ، آسایش آفرین ، خواهنده و در یک کلمه مجموعه نیاز را در قیاس با ناز تشکیل دهد.وجود این دوطرف عرضه و تقاضا ، کشش و کوششی را به ترتیب از طرف های زن و مرد به وجود می آورد که به آن عشق می گویند .

بدیهی است ازدواج به هر شکلی که صورت گیرد مطلوب نیست زیرا دوام و بقایی اگر در کار نباشد همان بهتر که آغازی نداشته نباشد ازدواج نکردن یک نقص و ازدواج بد کردن یک عیب است امید است موقعیت موجود یعنی باسوادتر شدن دختران از طرفی و بیکاری پسران از طرف دیگر به نوعی ساماندهی شود که به جای همتنی های رقابتی ، همسری های رفاقتی الگو شود.

شانس در خانه شما را زده!!

شانس در خانه شما را زده!!

زندگی من هر روزش شده یأس و ناامیدی. به هیچ چیز خوش بین نیستم و احساس می کنم هر اتفاقی می افته باید به ضرر من باشه. فکر می کنم هیچ وقت نمی تونم به آرزوهام برسم و هر روزم سیاه تر از روز قبل است. دیگر حتی زندگی کردن معمول هم برای من پوچ و بی معنی شده. دلیلی نمی بینم که درس بخونم، کار کنم و یا حتی رفتارهای معمول روزانه رو انجام دهم. انگار خورشید زندگیم کاملاً غروب کرده حتی خیال طلوعی دوباره هم نداره. احساس می کنم به بن بست رسیده ام و هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه نجاتم بده.

روان شناسان علت این همه احساس و تفکر منفی را درماندگی های آموخته شده می دانند. این نظریه توسط عده ای مطرح می شود که معتقدند جهت دهی و رهبری فعالیت ها و رویه های زندگی بر عهده افکار و شناخت و نحوه تفکر و پردازش اطلاعات ذهنی در افراد است. همه ما در قبال رویدادهای زندگی خودآگاه و ناخودآگاه فکر می کنیم و به تعبیر و تفسیر آنها می پردازیم. این تعبیر و تفسیرها می تواند حتی از دوران کودکی نیز به ما آموخته شود.


اتفاقات خوب و بد با هم ممزوج هستند و این بی انصافی است که چشمان ما تنها سختی ها و مشقات را ببیند و خوشی های آن را انکار کند.

مادری که با چنین تکیه کلامی با کودک خود رفتار می کند « تو نمی تونی» و یا عنوان می کند «فایده نداره به این موضوع بپردازی» و یا این عقیده را القاء می کند که: "روزگار و زندگی سراسر سختی است و اصلاً خوشی به ما نیومده " در همه این رفتارهای خود پشتکار و امید و تلاش و خوش بینی را در کودک خود به هلاکت می رساند.

گاهی نیز شاید خانواده القائات منفی نداشته باشند اما در اثر عدم تشویق تلاش و پشتکار و عدم تنظیم متعادل انتظارات خود فرزند خود را امیدوار و مثبت اندیش تربیت نمی کنند. به عنوان مثال: زمانی که فردی برای رسیدن به یک خواسته تلاش مستمر دارد و به یک مشوق بیرونی هم نیازمند است، اگر در خانواده ای حضور یابد که هیچ حمایتی برای تلاش دریافت نمی کند و حرکتش برای خانواده با ارزش و مثبت قلمداد نشود می توان گفت با نوعی بی انگیزگی روبرو می شود که در بزرگسالی درماندگی درونی را ایجاد می کند.


درماندگی

اما همیشه مقصر خانواده نیست. ما به عنوان انسان هایی با اراده و دارای قوه تعقل و فکر می توانیم به فرایند زندگی پرتوهای انگیزه و امید و پشتکار را بیافشانیم. زندگی مملو از پستی و بلندی است. اتفاقات خوب و بد با هم ممزوج هستند و این بی انصافی است که چشمان ما تنها سختی ها و مشقات را ببیند و خوشی های آن را انکار کند. نوع پردازش ذهنی ما برای دیدن خوشی ها و سختی ها به همراه هم بسیار مهم است. با توجه به عوامل ذهنی که داریم می توانیم رویدادها را تفسیر کنیم و حتی می توانیم گاه خود را عادت دهیم که حتی از دل سختی ها هم موضوع های خوب و مثبت را بیرون به کشیم.

در مجموع می توان افراد با درماندگی آموخته شده را با توجه به علل ذهنیشان این گونه دید.

عده ای که سبک اسناد منفی دارند و وقایع خوشایند را به علل بیرونی و ناپایدار و وقایع ناخوشایند را به علل درونی، همیشگی، پایدار مثل توانایی و استعدادهای شخصی نسبت می دهند.

اگر بخواهیم در مورد منابع کنترل و سبک اسناد در اشخاص صحبت کنیم. جالب است بدانید که افراد تعبیر و تفسیر وقایع و علل رویدادها را براساس چهار سبک اسنادی در ذهن شکل می دهند.

1- درونی پایدار.............. توانایی شخصی

2- درونی ناپدار.............. تلاش

3- بیرونی پایدار.............. دشواری تکلیف

4- بیرونی ناپایدار............ شانس.

مسلماً اگر موفقیت های خود را به توانایی و تلاش خود یعنی منابع درونی نسبت دهیم انگیزه بیشتری برای کوشش بیشتر خواهیم داشت. اما اگر موفقیت را به شانس واگذار کنیم، پشتکار ما به دلیل وابستگی به یک عامل غیر قابل کنترل کاهش می یابد. همین طور است اگر شکست را به منابع بیرونی مثل دشواری تکلیف ارجاع دهیم در دفعه های بعد برای تلاش مجدد پرانگیزه تر رفتار می کنیم در حالی که برخی افراد شکست را ناشی از توانایی خود می بینند و دلیلی برای ادامه ندارند.
مسلماً اگر موفقیت های خود را به توانایی و تلاش خود یعنی منابع درونی نسبت دهیم انگیزه بیشتری برای کوشش بیشتر خواهیم داشت. اما اگر موفقیت را به شانس واگذار کنیم، پشتکار ما به دلیل وابستگی به یک عامل غیر قابل کنترل کاهش می یابد.

لذا وقتی در شخصی درماندگی آموخته شده شکل می گیرد الگوی فوق هر گونه امید و تلاش را سد می کند و نتیجه حرکت را در ذهن به شکست های مجدد ختم می کند.

بنابراین الگوهای ذهنی در نحوه تفکر و کیفیت زندگی بسیار موثر است. چه خوب است که به توانایی های شخصی و البته پیش از آن به رحمت و لطف خداوند تکیه کنیم و بدانیم با تغییرات مثبت درون خود می توانیم نتایج پربارتری در زندگی بدست آوریم. و شانس را به تلاش و حرکت خود منوط بدانیم نه عوامل ناشناخته و غیر قابل کنترل.

اگر دختری عاشق یک پسر است ؟

اگر دختری عاشق یک پسر است ؟

اگر دختری عاشق یک پسر است، باید چکار کند که پسر هم عاشق وی شود؟
اگر هدف این است که با جلب نظر پسر زمینه برای ازدواج فراهم شود، لازم است پیش از ابراز عشق و علاقه خویش، با دقت و حوصله کافی در مورد شایستگی‌های پسر تحقیق کنید تا خصوصیات اخلاقی، روحی و فکری، نیز میزان صداقت، امانتداری و پایبندی‌اش به وعده‌ها و ایمان و اعتقاداتش معلوم گردد.
همچنین از اصالت خانوادگی و اقوام نزدیک و دوستانش اطلاعاتی کسب کنید. بهتر است تحقیق به وسیله اعضای خانواده یا یکی از اقوام و آشنایان نزدیک انجام گیرد. پس از احراز صلاحیت و شایستگی وی برای تشکیل خانواده، می‌توانید به کمک یکی از اعضای خانواده یا اقوام و آشنایان خویش با خانواده یا دوستان یا با خود پسر رابطه برقرار کنید و با فراهم نمودن زمینه مناسب برای گفتگو، بحث ازدواج مطرح شود.
اگر قصد ازدواج دارد، ویژگی‌ها و خصوصیات دختری که می‌خواهد با او ازدواج کند، پرسیده شود. آن گاه پس از مقدمات لازم بدون ذکر نام شما، بگوید دختری را می‌شناسم که این ویژگی‌ها را دارد. اگر مایل است در مورد شما تحقیق کند آدرس داده شود و در غیر این صورت شخصیت شما تحقیر خواهد شد، زیرا ممکن است پسر فعلاً قصد ازدواج نداشته باشد، یا دوست دختری داشته باشد که بخواهد با او ازدواج کند و قصدش برای ارتباط صرفاً کامجوی و لذت و هوس باشد.

تست چگونه به ازدواج فکرمیکنید ؟

تست چگونه به ازدواج فکرمیکنید ؟

 

-پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات
دهید، کدام را انتخاب میکنید؟

الف : خرگوش
ب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب


2- به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار
میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را
انتخاب میکنید؟

الف : میمون
ب : شیر
پ : مار
ت : زرافه


3- فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم
گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد.
کدام را انتخاب میکنید؟

الف : سگ
ب : گربه
پ : اسب
ت : مار


4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین
نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟

الف : شیر
ب : مار
پ : تمساح
ت : کوسه


5- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان
صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟

الف : گوسفند
ب : اسب
پ : خرگوش
ت : پرنده


6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه
شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟

الف : انسان
ب : خوک
پ : گاو
ت : پرنده


7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از
حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟

الف : دایناسور
ب : ببر
پ : خرس قطبی
ت : پلنگ


8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید،
کدامیک را انتخاب میکردید؟

الف : شیر
ب : گربه
پ : اسب
ت : کبوتر

تحلیل جواب:

1- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید.

الف: خرگوش- کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما
به گرمی آتش در باطن

ب: گوسفند- مطیع و گرم

پ: گوزن- زیبا و آداب دان

ت: اسب- کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.


2- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما
خوشایندتر و موثرتر است.

الف: میمون- مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.

ب: شیر- سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.

پ: مار- دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد

ت: زرّافه- صبور، هرگز شما را رها نکند.


3- دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیدهای درباره شما داشته باشد.

الف: سگ- باوفا، صادق، ثابت قدم

ب: گربه- شیک و زیبا

پ: اسب- خوش بین

ت: مار- انعطافپذیر


4- چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطهتان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش
از همه نفرت دارید.

الف: شیر- متکبر و خودخواه، امر و نهی کن

ب: مار- هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.

پ: تمساح- خونسرد، بیرحم، سنگدل

ت: کوسه- ناامن


5- دوست دارید چه نوع رابطهای با او برقرار سازید.

الف: گوسفند- سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط
برقرار کردن از طریق قلبها.

ب: اسب- هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در
میان نباشد.

پ: خرگوش- رابطهای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.

ت: پرنده- رابطهای پایدار و طولانی و بالنده


6- آیا به او خیانت می کنید.

الف: انسان- شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ
کار خلافی نمیکنید.

ب: خوک- نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد
خیانت میکنید.

پ: گاو- خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.

ت: پرنده- شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای
ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.


7- درباره ازدواج چه فکر میکنید.

الف: دایناسور- شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج
سعادتمندانه وجود ندارد.

ب: ببر- شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که
ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی میدارید.

پ: خرس قطبی- شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما
خواهد گرفت.

ت: پلنگ- شما همیشه طالب ازدواج بودهاید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن
ندارید


8- در این لحظه، به عشق چگونه فکر میکنید.

الف: شیر- شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به
راحتی در دام عشق نمیافتید.

ب: گربه- شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که
میتوانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید.

پ: اسب- شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر
چمن که رسیدی گلی بچین و برو

ت: کبوتر- شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر میکنید.

سوال : من واقعاً عاشقم ؟

سوال : من واقعاً عاشقم ؟

عاشق چیست؟ آیا شکل شدیدتری از دوست داشتن است؟ یا چیز کاملا متفاوتی است؟ آیا انواع بسیاری از عشق وجود دارد؟ یا همه گونه عشق، اساساً یکسانند؟ با اینکه شعرا و فلاسفه طی اعصار، و اخیراً ، روان شناسان اجتماعی، این پرسش ها و پرسش های مشابهی را دربار? عشق مطرح کرده اند که هنوز نیاز به پاسخی دارند که همه بتوانند با آنها موافق باشند، چنین می نماید که مشکل تعریف عشق، دست کم تا اندازه ای، در این واقعیت نهفته است که عشق، یک حالت واحد و تک بعدی نیست، بلکه پدیده ای نسبتاً پیچیده و چند وجهی است که افراد، آن را در انواع روابط بسیار گسترده ای تجربه می کنند.البته ما واژه عشق را برای توصیف روابط ی چون همسران ،والدین و فرزندان و دوستان نزدیک به کار می بریم.

با توجه به این پیچیدگی، روان شناسان اجتماعی، رویکردهای گوناگونی را برای طبقه بندی و توصیف عشق در صور بسیار آن ایجاد کرده اند. برخی از روان شناسان عشق ورزی را به لحاظ مفهومی، متفاوت از دوست داشتن می دانند. بنابراین، عشق ورزی صرفاً مقدار بیشتری از دوست داشتن نیست، بلکه معمولاً مستلزم مجموعه ای از احساسات و نگرانی ها درباره معشوق است که از نظر کیفی متفاوتند. از این دیدگاه، دوست داشتن با تمجید و تحسین و محبت دوستانه، همراه است، آنچنان که با عناوینی از این قبیل منعکس می شود: « همان شخصی است که من دوست داشتم مانند او بودم ». بر عکس عشق ورزی، عموماً در بر دارنده احساسات نیرومند وابستگی، صمیمیت، و یک نگرانی عمیق برای بهروزی معشوق است. مثلاً، « اگر هرگز نتوانم با ............... باشم، بدبخت می شوم» (وابستگی) ، و«احساس می کنم که تقریباً در هر زمینه ای می توانم به ............... اعتماد کنم» (صمیمیت).


سه مولفه اصلی عشق : همدلی و صمیمیت، تعهد و پایبندی، شور و اشتیاق

بدیهی است که راه های بسیاری برای توصیف عشق وجود دارد. یک طبقه بندی به ویژه مفید ، مثلث عشق است که توسط استرنبرگ مطرح شده است. او عشق را با ترکیب سه مولفه اصلی ترسیم می کند:
باران

همدلی و صمیمیت، تعهد و پایبندی، شور و اشتیاق

صمیمیت به احساس نزدیکی و پیوستگی با معشوق اشاره دارد. اشتیاق به جنبه های گرم یک رابطه اطلاق می شود، یعنی هیجانی که نسبت به یار خود احساس می کنید، به انضمام کشش و جاذبه جنسی. تعهد متشکل از دو تصمیم است، تصمیم کوتاه مدت در جهت عشق ورزی با یار خود، و تصمیم بلند مدت برای حفظ و نگهداری آن عشق و باقی ماندن با یار« تا مرگ شما را از هم جدا کند ».

مثلث عشق استرنبرگ، تنها یک مدل برای بیان عشق تکامل یافته است. وی معتقد بود که عشق می تواند تنها متشکل از یکی از این مولفه ها یا ترکیبی از این سه جزء باشد. بدین ترتیب، از آنجا که سه مولفه تشکیل دهنده عشق شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد به هفت شکل می توانستند با همدیگر ترکیب شوند، جدول زیر توانست هفت نوع عشق را طبقه بندی کند.

هفت سبک عشق ورزی

- سبک دوستانه یا رابطه از روی علاقه: در این رابطه فقط مولفه صمیمیت وجود دارد و شما به طرف مقابل تنها بر اساس درک و فهم متقابل رابطه گرم و صمیمی برقرار می کنید. در این رابطه شور و اشتیاق و تعهد دراز مدت وجود ندارد.

- سبک شیفتگی یا شیدایی : که در واقع باعث یادآوری این ضرب المثل می شود که « در نگاه اول، نه یک دل بلکه صد دل عاشق شده است » می باشد و به آن عشق در نگاه اول هم گفته می شود. در این جا فقط مولفه شور و اشتیاق وجود دارد. فرد طرف مقابل را فقط به خاطر احساس خاصی که از لحاظ جذابیت ظاهری در او ایجاد شده است می خواهد و این رابطه تا به سرانجام نرسد، ادامه پیدا می کند.

- سبک بی احساس یا پوچ: یک رابطه بی روح و درازمدت می باشد که افراد پیوندهای عاطفی خود را از دست داده اند و بر اساس عادت در کنار هم باقی مانده اند.

- سبک رومانتیک: در این رابطه هم مولفه صمیمیت وجود دارد. نوعی عشق که هم بر اساس جذابیت ظاهری و هم بر اساس درک و فهم متقابل به وجود می آید و تعهد ضروری نیست.
دو نفر

- سبک مشارکتی یا رفاقتی: که به آن عشق افلاطونی هم گفته می شود. دو طرف، یک رابطه آگاهانه دوستی با هم برقرار می کنند و صمیمیت هنوز وجود دارد. اکثر دوستی هایی که دوام پیدا می کند به این سبک عشق تبدیل می شوند، البته نقش شور و اشتیاق کمرنگ می شود.

- سبک احمقانه یا ابلهانه: فرد فقط بر اساس شور و اشتیاق دست به چنین رابطه ای می زند و اسیر گردباد هوس می باشد. در این رابطه مولفه صمیمیت هیچ گاه شکل نمی گیرد و طرفین احساس یاس و نا امیدی می کنند.

- سبک تکامل یافته: افراد برای رسیدن به آن سخت تلاش می کنند. در این رابطه هر سه مولفه شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد همزمان با هم وجود دارد.

بدون عشق و علاقه و همچنین بدون برخورداری علاقه به دیگران، جسم و روح انسان پژمرده می شود و می میرد.اما امروزه زمانی که واژه ی عشق بکار برده می شود به اشتباه بیشتر دوست داشتن دو غیر همجنس به ذهن خطور می کند اما در حقیقت عشق همان دوست داشتن همنوعان و اطرافیان است و کمک و همراهی آنان برای زندگی بهتر.

در بحث علاقه مندی به جنس مخالف هم ، طبق نظر دین ما که برخواسته از شناخت صحیح از نیازهای انسان است باید کشش و علاقه بین دختر و پسری که قصد ازدواج دارند وجود داشته باشد اما در ضابطه و قانون مند.عشق واقعی در طول زمان و بعد از ازدواج بین آن دو شکل می گیرد و ماندگار است. 

7 نشانه‌ای که به دروغ نامزدتان پی خواهید برد ؟

7 نشانه‌ای که به دروغ نامزدتان پی خواهید برد ؟

آیا می‌دانستید تمام مردم جهان به طور میانگین روزی دو مرتبه دروغ می‌گویند؟ برخی افراد دروغگوهای خوبی نیستند و زود لو می‌روند اما برخی دیگر دروغگوهای قهاری هستند.آیا دوست دارید بدانید طرف مقابل‌تان در یک رابطه دروغ می‌گوید یا راست؟ به این 7 نشانه دقت کنید:
1- استرس و عرق کردنشناخته‌ترین نشانه‌هایی که می‌تواند یک فرد دروغگو را لو دهد، عرق کردن و استرس اوست. زمانی که ما دروغ می‌گوییم همیشه می‌ترسیم لو برویم. به همین دلیل دچار استرس می‌شویم و استرس با افزایش ضربان قلب و عرق کردن همراه است.اما این موضوع در رابطه با همه مردم صادق نیست. برخی افراد به دروغگویی عادت دارند و دچار استرس نمی‌شوند!
2- صدای خیلی زیر یا خیلی بم روان‌شناسان معتقدند صدا علامت خوبی برای شناسایی دروغگو است. چرا؟ در واقع این ما نیستیم که صدا را کنترل می‌کنیم. مغز براساس احساساتی که داریم آن را به شکل اتوماتیک تنظیم می‌کند. وقتی دروغ می‌گوییم، می‌ترسیم رسوا شویم. به همین علت معمولا تن صدا تغییر می‌کند و خیلی زیر یا خیلی بم می‌شود.
3- سخنان ضد و نقیض دروغگوها به دلیل ترس از رسوا و شرمگین شدن تعادل احساسی درستی ندانسته و حتی حرف‌های آنها کم و بیش ضد و نقیض است. برای آنکه مطمئن شوید یک فرد دروغ می‌گوید از او بخواهید دقیقا حرفی را که در یک موقعیت خاص زده برای شما در مواقع مختلف تکرار کند، حتی سوالات متفاوت و مدام در مورد همان مساله می‌تواند ثبات فکری دروغگو را بر هم بریزد.
4- میمیک‌های غیرمعمول پلک زدن‌های مداوم، مالیدن پلک، نگاه‌های مبهم... همگی اینها نشانه میمیک صورت یک فرد حین دروغ گفتن است. صورت دقیقا احساساتی را که داریم نشان می‌دهد و کنترل عمقی آنها کمی سخت است. اگر فردی میمیک غیرطبیعی و غیرمعمول دارد و حین صحبت با شما دچار تیک خاصی مثل مالیدن پلک می‌شود، می‌توانید به حرف‌های او شک کنید.
5- ژست‌های مخصوص سرفه کردن درون مشت، بالا بردن دست روی سر و عقب بردن بالاتنه موقع حرف زدن از جمله ژست‌های آدم‌های دروغگو است. البته باید مراقب هم بود. برخی دروغگوها برای آنکه احساسات‌شان نمایان نشود حین حرف زدن کاملا خنثی عمل می‌کنند.
6- حرف زدن غیر وسواسی دروغگوها معمولا در صحبت کردن وسواس به خرج نمی‌دهند و همه مسایل را رو نمی‌کنند. اگر شما حین صحبت‌ها از فردی بخواهید با دقت بیشتری مسایل را برای شما بیان کند و به عبارتی وسواسی‌تر از او سوال کنید، معمولا دروغگو چون حافظه خوبی ندارد و در دور بعد قادر به بیان همان جواب‌ها نیست. درنهایت می‌توانید از زبان او این جملات را بشنوید «به من اعتماد نداری؟» اگر فردی واقعا دروغگو نباشد، خیلی سریع از کوره درنمی‌رود و برای بار دوم هم به برخی سوالات شما پاسخ می‌دهد.
7- احساسات اغراق‌آمیز وقتی فردی فقط با دهان می‌خندد یعنی یا می‌خواهد رعایت ادب کرده باشد یا دروغگوی ماهری است. یک لبخند صادقانه همراه با عقب رفتن لب‌ها و چین خوردن پلک‌ها در سمت خارج همراه است. یک دروغگو معمولا تنها با دهان می‌خندد تا احساسات درونی خود را مخفی کند.

حد و مرز گذشت در زندگی مشترک تا کجاست؟

حد و مرز گذشت در زندگی مشترک تا کجاست؟

بزرگواري و کرامت به عنوان يک خصيصه انساني ، زيباترين جلوه هاي اخلاقي را ترسيم مي کند . اين مسئله در مناسبات اجتماعي و بويژه در زندگي مشترک ، حضور موثر و نافذي دارد . زن و شوهر بيش از هر مجموعه انساني ديگر بايد نسبت به هم روحيه بزرگ منشي داشته باشند . يکي از نشانه هاي بزرگ منشي و کرامت ، عفو و گذشت و مدارا نسبت به هم است . زندگي مشترک ، به گونه اي است كه زن و شوهر به طور طبيعي در حالات و روحيات يکديگر دقيق مي شوند و به عيوب هم پي مي برند . اما نبايد اين مسئله به بازگو کردن عيوب هم و سرزنش يكديگر منجر شود . چراكه در اين صورت ، شادکامي از صحنه زندگي به بيرون رانده مي شود و جوي آکنده از بدبيني و خصومت بر فضاي زندگي حاکم مي شود . مدارا و گذشت ، ما را ملزم مي کند که درمورد همسرمان به جاي عيب جويي ، عيب پوشي را برگزينيم و در مواردي ، تغافل را سرلوحه مناسبات خود قرار دهيم . يعني وانمود کنيم كه از اشتباه طرف مقابل بي اطلاع هستيم .
اسلام به مسئله گذشت توجه خاص دارد و آن را از خصائل نيک انسانهاي مومن مي شمرد . سيره پيامبر اسلام (ص) و ساير معلمان بشريت نشان مي دهد که آن بزرگواران با شيوه گذشت و مدارا ، بسياري را به آئين متعالي اسلام جذب کردند و زمينه هدايت انسانهاي گمراه را فراهم آوردند . آموزه هاي اخلاقي اسلام ، مدارا در اجتماع و محيط خانواده را توصيه مي كند و همسران را به ايجاد فضايي آرام و به دور از تنش دعوت مي کند . زن و يا شوهر با چشم پوشي از خطاي همسر به نوعي شخصيت خويش را تکريم مي كنند و رشد مي دهند .
آقاي دکتر شرفي کارشناس علوم رفتاري دراين خصوص چنين مي گويد:
بايد توجه داشت که عدم گذشت و بازگويي مکرر اشتباه ديگران زمينه را براي اشتباهات بعدي هموار مي کند و خطاهايي بعد از خطاي اول به وقوع مي پيوندد . زيرا نپذيرفتن عذرخواهي ،فرد را از زندگي مايوس مي کند . ساختن بناي استوار خانواده ، نياز شديدي به گذشت و بزرگ منشي دارد . طولاني شدن قهر و ناسازگاري زن و شوهر به مصلحت هيچ کدام نيست . اين امر بازگشت پذيري آنها را به زندگي گرم و متعادل ، دشوار مي کند . عدم گذشت ، درواقع بي اعتمادي را به همسر نشان مي دهد . درنتيجه چگونه انتظار داريد که خطاي شما روزي توسط همسرتان بخشيده شود و مورد عفو قرار گيريد ؟
گاهي ما انسانها در مقايسه با ديگران ، جنبه هاي مثبت خويش را بيش از آنچه واقعيت دارد ، در نظر مي گيريم و عيوب خود را کمتر از آنچه که هست ، مي بينيم . در نتيجه به جنبه هاي مثبت ديگران کمتر توجه مي کنيم . اين مسئله روابط اجتماعي و بخصوص روابط خانوادگي ما را مخدوش مي كند .
روان شناسان درخصوص آثار و فوايد گذشت و مدارا در خانواده چنين مي گويند : با چشم پوشي از خطاي همسر ، فرصتي فراهم مي شود که وي به بهبود رفتار خود اقدام کند . زماني که ضربات ويرانگر انتقاد و نكوهش بر وي فرود آيد ، هرگونه اراده و جرأت جبران كاهش مي يابد . چشم پوشي از خطاي کم اهميت همسر ، زمينه را براي تفاهم در خانواده فراهم مي کند . اما نکته اي مهم در اينجا مطرح است و آن اينکه حد و مرز گذشت تا کجاست ؟ گاهي مدارا و گذشت مي تواند با آسيبهايي همراه باشد .

آقاي علي حسين زاده کارشناس مسائل تربيتي مي گويد : " گاهي مدارا مي تواند زمينه افزايش رفتارهاي خلاف را فراهم کند . براي مقابله با اين آسيب ، تدابير و تمهيداتي لازم است . مدارا دربرابر رفتار نامناسب ، راهکاري است که مي تواند به روابط خانوادگي آرامش بخشد . تداوم اين امر در دراز مدت نيز داراي آثاري سازنده است و زمينه رفتار مثبت را فراهم مي كند . بنابراين براي رسيدن به اين اهداف بايد تدابير لازم انديشيده شود . دربرابر رفتار منفي همسر ، عکس العمل تند و ناخوشايند از خود نشان ندهيم و بكوشيم زمينه تحقق رفتار مثبت را فراهم کنيم . بدين طريق با كنترل و ساماندهي رفتار خود ، به نوعي مخالفت خود را با رفتار نادرست او ابراز مي كنيم . البته گاهي ممکن است مداراي ما دربرابر همسر ، با سکوتي معنا دار از طرف ما همراه باشد که براي طرف مقابل گران است و موجب شود كه او در رفتار و كردارش تجديد نظر كند . به هرحال ، هرکس با توجه به تيپ شخصيتي و احساسات همسر خود ، مي تواند الگوي مناسبي را براي مقابله با خطاها پيدا کند ، مشروط براينکه اين شيوه رفتاري ، به تقويت رفتارهاي مثبت در همسر منجر شود .

با نیاز های مردتان آشنا شوید!

با نیاز های مردتان آشنا شوید!

نیاز مرد است که احساس کند قوی و قدرتمند است. او می خواهد حامی زنش باشد. مرد می خواهد که دد و دیو را بکشد و زن را نجات بدهد.

 مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.

مردها از زنان شان می خواهند به آنها احساس قدرتمند بودن بدهند. مردها می خواهند رئیس خانواده باشند. منظورم آن نوع ریاست مردان در دوران غارنشینی نیست که موی زنان را می گرفتند و آنان را با خود روی زمین می کشیدند. اما مرد احتیاج دارد که رهبر خانواده باشد.

 یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.

 مرد می خواهد در نظر زنش مهمترین شخص مورد علاقه ی او باشد.

 مرد به این نیاز دارد که زنش نشان دهد به قدرت او برای رسیدن به خواسته هایش در زندگی احتیاج دارد.

مرد باید نان آور اصلی خانواده باشد. هر مرد باید در نبرد و در جبهه ای پیروز شود تا به این باور برسد که می تواند اژدها را بکشد. مراقبت از خانواده و تامین افراد خانواده اش در حکم جبهه های نبرد مرد هستند.

 مرد به این احتیاج دارد که تایید شود، مورد قدردانی واقع گردد، زنش به او احترام بگذارد، آن هم به این دلیل که او مردی واجد شرایط است، شوهر و پدر واجد شرایط است.

یک مرد از زنش احترام، مهربانی، عشق و محبت می خواهد.

 مرد به این احتیاج دارد که زن به علائق او علاقه نشان بدهد.

 مرد به این احتیاج دارد که وقتی از سر کار به خانه می آید، زنش با روی خوش از او استقبال کند.

 مرد به این احتیاج دارد که زنش به روزی که او پشت سر گذاشته علاقه نشان دهد.

 مرد به تشویق های زنش احتیاج دارد تا یک مرد باشد.

مغزت را بزن به شارژ !

مغزت را بزن به شارژ !

با صرف‌ نظر از سن، جنسیت و ... اگر بخواهیم زندگی موفق‌تری داشته باشیم، باید از این گاو صندوق خاکستری استفاده بهتری کنیم. این توصیه‌های 20 گانه کمک ‌مان می کند قدر این گاو صندوق را بیشتر بدانیم.

مغز آدمیزاد فقط چند صد گرم است. اما با همین چند صد گرم، کلیدهای بسیاری از رازهای زندگی گشوده شده است و می‌شود؛ معماهایی که حتی تصور حل‌شدن‌شان سخت است. این جسم خاکستری می‌تواند بزر‌گ‌ترین موفقیت‌ها و توانایی‌ها را برای رویایی با سختی‌ها در ما ایجاد کند.

با این حال، خیلی از ما به این قدرت واقف نیستیم و از این پتانسیل فوق‌العاده استفاده مطلوبی نمی‌کنیم.
با این همه و صرف‌نظر از سن، جنسیت، مذهب و اعتقادتان، اگر بخواهیم زندگی موفق‌تری داشته باشیم، باید از این گاو صندوق خاکستری استفاده بهتری کنیم. این توصیه‌های 20 گانه قرار است کمک ‌مان کند قدر این گاوصندوق را بیش از پیش بدانیم.

1.نفس عمیق بکشید
هوای بیشتر یعنی اکسیژن بیشتر در خون و اکسیژن بیشتر در خون یعنی به کار افتادن موتور مغز. هوا به اندازه کافی در اطراف همه ما وجود دارد، کافی است بینی خود را باز کنید و شش‌های‌تان را پر از هوا کنید. چند نفس عمیق می‌تواند علاوه بر روشن کردن موتور مغز به شما آرامش ببخشد و کمک کند در فضای مناسب‌تری فکر کنید.

2.تمرکز را یاد بگیرید
فکر نکنید قرار است کار خیلی سختی انجام بدهید. کافی است همین الان چشم‌های‌تان را ببندید و تمام حواس‌تان را بدهید به تنفس‌تان. عضله‌های‌تان را در حالت انقباض قرار دهید و بعدش کم‌کم با بیرون دادن هوا، این عضله‌ها را از همدیگر باز کنید. وقتی ذهن شما بین مسایل مختلف سرگردان است، نمی‌تواند درست کار کند؛ در حالی که 5 یا 10 دقیقه تمرکز می‌تواند شما را آرام کند و ذهن شما را از گرد و غبارهای سرگردان پاک کند و شما را آماده کند برای تفکر کردن درست.
3.درست بنشینید و دل‌تان را بدهید به محاسبات ذهنی
این عمل را با چند بار در روز انجام دادن برای خودتان تبدیل به عادت کنید. وقتی که توی اتوبوس، محل کار و در صف انتظار بی‌کار هستید، شروع کنید به جمع، تفریق، ضرب و تقسیم اعداد. اگر جذر بلدید، جذر بگیرید یا روزی یک اتحاد ریاضی را برای خودتان دوره کنید. شاید بگویید من از ریاضی در زمان مدرسه هم متنفر بودم، حالا چه ‌طور این کار را بکنم؟ نمی‌دانم چه‌طور اما با این کار ذهن‌تان را ورزش می‌دهید و آماده تجزیه و تحلیل مسایل می‌کنید.
تا حالا شده احساس کنید ذهن‌تان قفل کرده و تبدیل به یک تکه سنگ شده که همه دارایی‌تان ( منظور دارایی ذهنی است ) را درون خودش ضبط کرده... خب! اگر زیاد دچار این حالت می‌شوید، خاطرات کودکی را کنار بگذارید و با درس ریاضی صلح کنید. می‌توانید از عملیات‌ ساده شروع کنید و بعد از مدتی از تاثیر این کار بر قوای فکری‌تان متحیر شوید!

4.فسفر و ویتامین B6 را به خاطر بسپارید
در تحقیقات آزمایشگاهی ثابت شده است که برای بالا بردن میزان هوشیاری، ویتامین B6 و فسفر نقش مهمی دارند. آنها ارتباط بین سلولی را فعال می‌کنند. بر میزان رشد سلول‌ها اثر می‌گذارند و سلول‌ها را برای فعالیت آماده می‌کنند. به زبان دیگر این دو می‌توانند به قدرت ذهن شما کمک کنند، در حالی که عوارض جانبی این دو تا به امروز ثابت نشده است.
5.به حل مساله عادت کنید
همه ما در زندگی‌‌مان مشکل داریم. این جمله به خودی خود خیلی زیبا و آرامش‌دهنده است اما خیلی هم احمقانه است، چرا که زندگی کردن با مشکلات مثل راه رفتن در یک ساحل سنگی با پای برهنه می‌ماند. وقتی مشکلی هست، یعنی باید راه‌حلی هم باشد و راه حل از ذهن شما زاییده می‌شود؛ ذهنی که قدرت حل کردن مسایل را دارد اما ما با تنبلی و فلسفه‌های پوچ و بیهوده ساختن -چیزی شبیه جمله بالا- از آن می‌گذریم. اگر می‌‌خواهید زندگی بهتری داشته باشید، روی حل مشکلات تمرکز کنید؛ نه زندگی با مشکلات.
6.اوقات مرده‌تان را احیا کنید
شاید بگویید این موضوع چه ربطی دارد به پرورش قوای ذهنی؟! خب، تصور کنید در یک اتاق انتظار هستید یا در حال جمع و جور کردن وسایل اتاق. آیا ذهن شما خاموش است؟ یعنی فقط به باز شدن در اتاق فردی می‌اندیشید که منتظرش هستید و یا تنها در ذهن‌تان لباس‌های‌تان را نظم و ترتیب می‌دهید؟ بدون شک این طور نیست. شما در حال فکر کردن هستید و متاسفانه خیلی وقت‌ها در حال مرور حرف‌های دیگران؛ و این یعنی اتلاف وقت! در حالی که با گوش کردن به یک نوار زبان یا یک کتاب صوتی می‌توانستید مغزتان را در جهت مثبت حرکت بدهید. شما در هر سال، حداقل 200 ساعت را در ماشین می‌گذرانید. فکر نمی‌کنید در این 200 ساعت می‌توانید حداقل چند آلبوم موسیقی، کتاب صوتی و... گوش کنید؟
7.زبان یاد بگیرید
تحقیق‌های مختلف نشان داده است که یادگیری یک زبان جدید می‌تواند عمر فعالیت ذهنی‌ را بالا ببرد؛ می‌تواند دریچه نگاه را عوض کند و این می‌تواند یک تمرین عالی برای ذهن به خواب رفته خیلی از ما باشد.

8.رز ماری استشمام کنید
استشمام بوی گیاه رزماری می‌تواند باعث تمرکز شود و این چیزی است که تجربه بسیاری از افراد به علاوه تحقیقات بر آن صحه گذاشته است. امتحان کنید! رزماری در قفسه ادویه آشپزخانه خیلی از خانه‌ها پیدا می‌شود.

9.آگاهی را تمرین کنید
کلمه و حالت مقابل تمرکز کردن، گیج زدن است. شما وقتی تمرکزتان را از دست می‌دهید گاهی قادر به انجام دادن کارهای خیلی عادی خود هم نیستید؛ مثلا یک روز برای پارک ماشین‌تان دچار مشکل می‌‌شوید و هر کاری می‌کنید نمی‌توانید یک پارک ساده را انجام بدهید. چرا؟ چون ذهن شما مغشوش است و نمی‌تواند تجزیه و تحلیل‌های درست داشته باشد.

باید یاد بگیرید چگونه ذهن شلوغ‌تان را که مدام به هر طرف سرکی می‌کشد، متوقف کنید. موضوعی را که باعث این به هم ریختگی شده است را پیدا کنید.
گاهی دلیل این اغتشاش ذهنی شما خیلی پیش پا افتاده است. شما در ذهن‌تان به دنبال یک شماره تلفن می‌گردید یا ذهن‌تان مشغول این قضیه شده که چک شما پاس شده یا نه؟ یا حقوق‌تان واریز شده؟ همین اغتشاش‌های کوچک گاه باعث مصیبت‌های بزرگ می‌شود چون جلوی دید درست مغزتان، یعنی همان گاوصندوق خاکستری ارزشمندتان، را می‌گیرد و آن را تیره و تار می‌کند.

10.نوشتن را جدی بگیرید
نوشتن به دلایل بسیاری برای فعالیت ذهنی شما مفید است. با نوشتن می‌توانید به ذهن‌تان بگویید چه چیزی مهم است، چه کاری را باید انجام بدهید، چه کاری را می‌توانید به آینده واگذار کنید و گاهی احساس واقعی‌تان را بروز بدهید. داشتن یک دفترچه کارهای روزانه خیلی مهم است. فرقی هم نمی‌کند شما اهل نوشتن حساب و کتاب ریاضی در آن باشید، شعر بنویسید، برنامه فردای‌تان را یادداشت کنید، داستانی را بنویسید یا نقل‌قولی را. نوشتن در هر شاخه‌ای که باشد می‌تواند ذهن شما را رشد دهد.

11.موتزارت گوش کنید
نتیجه تحقیقی در دانشگاه کالیفرنیا نشان داده است بچه‌هایی که در حال آموزش پیانو هستند و یا به هر حال، ساز دیگری دارند؛ در حل معما بهتر از بچه‌های دیگری هستند که کلا با موسیقی رابطه‌ای ندارند و هنگامی که تستی از آنها گرفته شده، بچه‌های گروه موسیقی درصد هوشی‌شان 80 درصد بالاتر از بچه‌های دیگری بود که به کل با موسیقی رابطه‌ای نداشتند.
در یک تحقیق و بررسی دیگر هم به 36 دانش‌آموز در سه مرحله تست‌های روان داده شد و قبل از اولین تست یکی از سونات موتزارت پخش شد. قبل از تست دوم یک موسیقی آرام و قبل از تست سوم هیچ موسیقی پخش نشد. نتیجه جالب بود. میانگین نمرات افراد در اولین تست: 119، دومین: 111 و سومین: 110 بود، یعنی گوش دادن به موسیقی موتزارت چیزی حدود 9 نمره روی بچه‌ها تاثیر گذاشته بود.

12.حس ششم‌تان را تقویت کنید
داشتن حس ششم یکی از مهم‌ترین قدرت‌های ذهنی است. آدم‌های بزرگ بسیاری دلیل موفقیت‌شان را در اعتماد کردن به این احساس می‌دانستند. افرادی مثل اینشتین که به این قدرت خود باور داشته‌اند. ساده از کنار این حس نگذرید. اگر فکر می‌کنید ذهن‌تان در حال گوشزد کردن مطلبی به شماست، آن را جدی بگیرید.

13.موذی‌های آلرژی‌زا را بشناسید
اطراف‌تان را به دقت زیر نظر داشته باشید و مواد غذایی‌ای را که برای شما مشکل ایجاد می‌کنند، بشناسید. بیماری‌های گوارشی می‌تواند تاثیر زیادی روی فعالیت مغزی شما داشته باشد و خلل در فعالیت مغز؛ یعنی آدمی که مدام گیج می‌زند و به در و دیوار می‌خورد و نمی‌تواند درست عمل کند.
14.قدرت خواب را دست‌کم نگیرید
مدت زمانی که باید در طول شبانه‌روز بخوابید به طور متوسط 7 ساعت است اما آنچه مهم‌تر از کمیت زمان خواب است، کیفیت خواب است. گاهی 10 ساعت خوابیده‌اید اما خسته و کسل هستید و گاهی تنها 3 ساعت خوابیده‌اید اما نه احساس خواب‌آلودگی دارید، ‌نه خستگی! اگر خواب راحتی ندارید، حتما به دنبال حل مشکل باشید چون خواب بد مساوی است با گریپاژ کردن موتور مغز.
نکته مهم دیگری هم که بسیاری از محققان به اهمیت آن اشاره می‌کنند، خواب کوتاه عصرگاهی است! یک چرت سبک می‌تواند مغز شما را برای ادامه روز شارژ کند. بهتر است کمی دور از چشم همکارها گاهی سرتان را روی میز بگذارید و...

15.تاثیر کافئین را روی خودتان آزمایش کنید

درباره کافئین و تاثیرات آن روی قدرت ذهن هم بررسی‌های زیادی انجام گرفته است. این بررسی‌ها دو گروه را کاملا از هم متمایز کرده‌اند؛ گروهی که کافئین باعث هوشیاری بیشترشان می‌شود و گروهی که کافئین، آنها را دچار کرختی و سردرد می‌کند.
شما با توجه به خصوصیات خودتان می‌توانید کافئین را مورد استفاده قرار بدهید اما بسیاری از تحقیق‌ها در این نقطه با هم موافق هستند که کافئین در زمان کوتاه مثبت‌ و در بلندمدت روی فعالیت ذهنی بی‌اثر است.

16.از مصرف قندها بکاهید
کربوهیدرات‌ها می‌توانند در فعالیت ذهنی شما اختلال ایجاد کنند تا جایی که به شکر صفت افسرده‌کننده داده‌اند؛ به طور مثال بررسی‌ها درباره انسولین نشان داده وقتی انسولین وارد رگ می‌شود، موجب انقباض ر‌گ‌ها و عدم خون‌رسانی درست می‌شود. این موارد را هم به شکر و اثرات منفی‌اش اضافه کنید: پاستا، نان سفید، چیپس‌های سیب‌زمینی!

17.تندخوانی را یاد بگیرید
برخلاف خیلی از باورها، بیشتر ذخیره‌های ذهنی ما همان‌هایی هستند که در زمان کوتاه‌تری خوانده شده‌اند. تلاش کردن برای کوتاه کردن زمان یادگیری - به نوعی تندخوانی و تندفهمی- سرعت ذهن را بالا می‌برد.

18.ورزش کنید
بررسی‌ها نشان داده است که بعد از 10 دقیقه ورزش ایروبیک فعالیت ذهنی سرعت بیشتری می‌گیرد. اگر احساس می‌کنید ذهن‌تان خسته شده از جای‌تان بلند شوید و تنها 10 دقیقه پیاده‌روی کنید و یا حداقل درجا بزنید.

19.با دوست‌خیالی‌تان حرف بزنید
حتما با خواندن دو کلمه " دوست‌خیالی " خنده‌ای به لب‌تان آمده چون یاد کودکی و دوست‌های خیالی‌تان افتاده‌اید.

بعد از مرور این خاطره جالب است بدانید صحبت کردن و راه‌حل گرفتن از دوست خیالی می‌تواند راه خوبی باشد برای انتقال اطلاعات از ذهن ناخودآگاه به خودآگاه. برای رسیدن به این حالت - اگر این عادت را سال‌ها است ترک کرده‌اید- خودتان را در حالت مکالمه با فردی قرار دهید که بسیار باهوش و فهمیده است.
از او سوال بپرسید و خوب به راه‌حل‌هایش گوش کنید! تعجب نکنید؛ مغز شما در حال جواب دادن به شما است!

20.نکته‌برداری کنید
وقتی در حال یادگیری هستید،‌ یادداشت‌برداری کنید و بعد از تمام شدن برنامه در مقابل جمله‌هایی که نوشته‌اید یک " چرا؟ " بگذارید و سعی کنید به آنها جواب بدهید؛ آنها را رد کنید یا برای قبول کردن‌شان دلیل بیاورید. با این کار در درجه اول باعث ثابت شدن مطلب در ذهن‌تان و در درجه دوم باعث بالا رفتن قدرت تحلیل خودتان می‌شوید.

تست ازدواج ویژه دختر و پسر مجرد ؟

تست ازدواج ویژه دختر و پسر مجرد ؟

در بین ما افرادی وجود دارند که مجردند و ترجیح می دهند هر چه زودتر تشکیل خانواده بدهند، اما در این بین هستند اشخاصی که ترجیح می دهند همچنان مجرد بمانند و یا دیر تر ازدواج کنند. باید اشاره داشت در بیشتر افرادی که تشکیل خانواده می دهند میل به ازدواج احساس می شود، یعنی زمانی که این احساس در آنها به وجود آمد تشکیل خانواده می دهند… حال شاید شما بپرسید، این نیاز را چگونه باید در وجود خودمان بشناسیم تا ازدواج کنیم… آیا اصلاً چنین احساسی در ما به وجود می آید یا نه؟ تست های زیر را پاسخ دهید تا متوجه شوید که در وجودتان چنین میلی دارید یا خیر؟
۱- آیا زمانی که مادر و پدری را به همراه فرزند کوچکشان می بینید، غبطه می خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۲- آیا زمانی که یک زوج جوان را در حال خنده می بینید، افسوس می خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۳-آیا همچون گذشته از اوقات تنهایی تان لذت می برید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۴- زمانی که در جمع دوستان متاهل هستید،به خود می گویید که ای کاش من هم متاهل بودم؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۵-آیا شده که تا به حال حضور شخصی از جنس مخالف، شما را دگرگون کند؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۶- آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که تنهایی دیگر بس است؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۷-آیا تا کنون برایتان پیش آمده که شادی تان را بخواهید به کسی از جنس مخالف، انتقال دهید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۸- آیا شما موسیقی های آرام گوش می دهید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۹- آیا شده زمانی که پشت ویترین یک فروشگاه هستید، احساستان به شما بگوید برای کسی هدیه ای بخرید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۰- آیا رنگ زندگی برای شما تغییر کرده است؟ امیدواریم که حضور شخصی زندگی تان را دگرگون کند.

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۱- آیا شده در چند ماه اخیر، لبخند فردی، امید را در دلتان زنده کند و نگاه شما به زندگی تغییر کند؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۲- زمانی که پدر مادرتان می گویند، دیگر زمان ازدواج فرا رسیده است، اخم نمی کنید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۳- آیا به تازگی در خیالتان مراسم خواستگاری را مرور می کنید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۴- آیا اخیرا برایتان پیش آمده عاشق کسی شده باشید، اما حجب و حیا اجازه ندهد، آن را با او در میان بگذارید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات نتیجه:

اگر از ۱۴ پرسش بالا به ده گزینه پاسخ بلی داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج در وجودتان احساس شده است.

اگر به ده گزینه پاسخ خیر داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج هنوز در وجودتان احساس نشده است .

اگر به هفت گزینه پاسخ گاهی اوقات داده اید به این معنی است که هنوز سر در گم هستید و نمی دانید که باید ازدواج کنید یا نه، همچنان مجرد بمانید.

 

چرا و چه وقت گریه می‌کنیم؟

چرا و چه وقت گریه می‌کنیم؟

وقتی که احساسی همچون غم یا شادی مفرط داریم، اشکهایمان ناخودآگاه جاری می‌شود، اما این اشکها چرا و به چه هدفی جاری می‌شوند؟
یکی از دانشمندان و پژوهشگران زیست شناسی تکاملی در دانشگاه تل آویو اسرائیل به نام ارن هاسن، نظریه ی جدیدی در مورد ایجاد اشک و گریه کردن، ارائه کرده است. وی عنوان می‌کند : “اشکها می‌توانند به عنوان علائمی جهت نشان دادن اینکه قدرت تحمل فرد پایین آمده، عمل کنند.”
ارن هاسن چنین می‌گوید “گریه کردن یکی از بزرگترین رفتارهاییست که افکار شما را نمایان می‌کند. تحلیل ها و بررسی های وی نشان می‌دهد که اشکها همزمان با تیره کردن بینائی، میزان تحمل و عملکردهای وابسته را کاهش می‌دهند. برای مثال تسلیم شدن، گریه برای درخواست کمک، و حتی در ابراز وابستگی متقابل.
اشکهایی که از روی احساسات جاری شوند تنها منحصر به انسان هستند. در گذشته، محققان می‌پنداشتند که گریه کردن مواد شیمیایی استرس زا را از بدن دور کرده یا احساس آرامش به انسان دست می‌دهد و همچنین باعث می‌شود نوزادان و کودکان مشکلات سلامتی خود را از این طریق بروز دهند.

اخیرا پروفسور هاسن متذکر شده است که وقتی اشکها بینائی را تیره می‌کنند، می‌توانند از بروز رفتارهای خشونت آمیز جلوگیری کنند. به عنوان مثال: اشکها آسیب پذیری فرد را نشان می‌دهند، یک استراتژی که دیگران را از لحاظ احساسی نسبت به شما صمیمی تر می‌کند.
پروفسور هاسن به اضافه می‌نماید “بوسیله گریه کردن و بویژه جاری شدن اشک می‌توان روابط شخصی را ساخت یا قوی تر نمود. برای مثال: شما می‌توانید نشان دهید که در برابر یک مهاجم تسلیم هستید بنابراین به طور بالقوه رحم و عطوفت را در یک فرد ظالم ایجاد می‌کنید یا می‌توانید از دیگران همدردی را جذب کرده یا شاید بتوانید مساعدت و یاری آنها را طلب کنید.
همچنین پروفسور هاسن معتقد است به وسیله بروز اشکهایتان در مقابل دیگران می‌توانید ابراز متقابلی از مقاومت های کاهش یافته داشته باشید و این بدین معنیست که با داشتن احساسات مشترک، از لحاظ عاطفی به یکدیگر پیوند خورده و صمیمیت خود را نشان دهید که این شیوه فقط مختص انسانهاست”.
البته پروفسور هاسن افزوده است که اثر این رفتار تکاملی همیشه بستگی به فردی دارد که هنگام گریه کردن در کنار شماست و معمولاً در مکان هایی مانند کار که باید به دور از احساسات بود، مؤثر نخواهد بود.

چگونه مهره مار داشته باشیم؟

چگونه مهره مار داشته باشیم؟

درك و قبول شریك زندگی مانع دلسردی، ناامیدی، بغض و كینه می‌‌شود به علاوه این تفاهم و درك مطلوب، باعث می‌‌شود نیازهای طرف مقابل نیز كاملا تامین شود.

با علم به این موضوع زن می‌‌داند كه اگر همسرش همه حواس خود را به او ندهد، بدین معنا نیست كه به او اهمیت نمی‌‌دهد بلكه علتش این است كه توجه او قبلا به جای دیگری معطوف شده است؛ مثلا اگر مرد در حال تماشای برنامه اخبار تلویزیون است، هرگز عاقلانه نیست كه در همان زمان، انجام كاری را از او بخواهید. در این زمان می‌‌توانید از او بپرسید: «كی می‌‌توانیم با هم حرف بزنیم؟» اگر جواب بدهد كه همین حالا و در ضمن تلویزیون را خاموش نكند، معلوم می‌‌شود كه او به اشتباه گمان می‌‌كند كه می‌تواند دو كار را به طور همزمان انجام بدهد. بی‌جهت فریب نخورید و بعدا او را به خوب گوش ندادن متهم نكنید.

زن‌ها نیاز به احساس امنیت دارند
یكی از اساسی‌ترین نیاز زن‌ها در روابط صمیمی‌ این است كه احساس امنیت كنند. احساس عمیق و درونی از این‌كه رابطه‌ محكم و استوار و ماندگار است و این‌كه نامزد یا همسرشان در عشق خود جدی و ثابت‌قدم است و به او نیز متعهد و پایبند. به طوری كه به عشق او اعتماد كنند و بنابراین بتوانند به خود نیز اجازه دهند تا تمام و كمال عشق بورزند و جز عشق پاسخ نگیرند. این امنیت عاطفی كلید گشایش دل و جان زن محسوب می‌‌شود. هنگامی كه زنان احساس امنیت می‌‌كند می‌‌تواندآرامش خاطر داشته باشد.

همسرتان را بپذیرید!
طی چند سال گذشته، طرز تفكر زنان و مردان بسیار عوض شده است. در بسیاری از موارد، زن و مرد تمایل دارند كارها و رفتارهایشان شبیه طرف مقابل باشد. این امر را بزرگ‌ترین علت شكست روابط زناشویی در دنیای امروز می‌‌دانند.

در واقع می‌‌بایست همسرمان را همان‌گونه كه هست، بپذیریم نه این‌كه قصد داشته باشیم او را به طور كامل تغییر دهیم. زن مرد آنقدر با هم تفاوت دارند كه گویی هركدام متعلق به یك سیاره دیگر هستند. روش‌های برقراری ارتباط، تفكر، ابراز علاقه و... در زنان و مردان كاملا متفاوت است. مردان، موفقیت، استقلال، سود، كارآیی و قدرت را تحسین می‌‌كنند و بیشتر به هدف و نتیجه می‌اندیشند تا روابط افراد، در حالی كه زنان طالب تغییر و تنوع، ابراز احساسات، هدیه و روابط صمیمانه هستند. زنان بیش از هر چیز شیفته توجه، گوش كردن، تفاهم، احترام، محبت و علاقه، قدردانی، پذیرش احساسات و تغییرات رفتاری‌شان از طرف مقابل هستند. تمایلات مردان نیز به گونه‌ای دیگر است؛ آنها بیشتر تمایل دارند مورد تعریف و تمجید قرار گیرند، همسرشان به آنها اعتماد كند و او را همان‌طور كه هست، بپذیرد بدون اینكه قصد تغییر او را داشته باشد. در این صورت شانس زندگی زناشویی را بالا برده‌ایم.

مردان، موفقیت، استقلال، سود، كارآیی و قدرت را تحسین می‌‌كنند و بیشتر به هدف و نتیجه می‌اندیشند تا روابط افراد، در حالی كه زنان طالب تغییر و تنوع، ابراز احساسات، هدیه و روابط صمیمانه هستند.

درك و قبول شریك زندگی مانع دلسردی، ناامیدی، بغض و كینه می‌‌شود به علاوه این تفاهم و درك مطلوب، باعث می‌‌شود نیازهای طرف مقابل نیز كاملا تامین شود. در سایه چنین ارتباطات متقابلی، زن و شوهر یك گام به جلو برمی‌دارند، در نتیجه خود را برای پیشرفت زندگی آماده می‌‌كنند و كوچك‌ترین فرصت‌ها را برای ایجاد روابطی رضایت‌بخش و كاملا استوار غنیمت می‌‌شمارند.

روانشناسي لباس ؟

روانشناسي لباس ؟

لباس های تنگ: افرادی که لباس های تنگ میپوشند عموما افرادی مغرور و زود رنج اند. همچنین افرادی بسیار جذاب هستند.افرادی شایسته و معقول اند.

لباس های گشاد: افرادی که لباس های گشاد میپوشند افرادی بخشنده هستند به هیچ وجه حسود نبوده و دوستان زیادی دارند. فداکار و صادق نیز هستند.

لباس های تیره: افرادی که لباس های تیره میپوشند عموما افرادی خودخواه بود و بسیار خونسرد هستند به ندرت عصبانی می شوند و و سلیقه ی خوبی در انتخاب لباس دارند.

لباس های روشن: افرادی که لباس های روشن میپوشند افرادی فداکار و صادق هستند. افرادی مهربان و شوخ طبع هستند عاشق صلح و صفا و ارامش اند

سبز

انتخاب رنگ سبز برای لباس معمولا نشان دهنده آن است که صاحبان آن ,شخصیتی قوی واراده ای بالا دارند .در تصمیم گیری ها خیلی محکم عمل کرده وتا حدی خود رای ومغرورند .این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند ودر کمک به دیگران پیشقدم می شوند.

آبی

اکثر آبی پوشها دارای نگاهی عمیق بوده وشخصیتی حساس وشفاف دارند .این افراد به راحتی فکر ونظر خود را به دیگران منتقل می کنند وبه همین نسبت شجاعت وجرات ویژه ای هم از خودشان نشان می دهند . آنها زندگی را زیبا دیده وبیشترین تلاش را برای استفاده بهینه از آن می کنند.

مشکی

بیشتر اوقات انتخاب رنگ مشکی نشان دهنده آن است که این افراد انسانهایی رویایی هستند که در فضایی شاعرانه ز ندگی می کنندودر عین حال بسیار دست ودلبازند وتلاش میکنند با هر آنچه دارند به کمک دیگران رفته وگرهی از مشکلات آنها باز کنند.آنها بسیار اجتماعی ظریف وساده پسند هستند.

قهوه ای

این افراد سمبل مهربانی ومحبت هستند.برخی روان شناسان می گویند رنگ قهوه ای هر چه تیره تر باشد مهر ومحبت صاحبش بیشتر است.این افراد بسیار خونسردند وتقریبا هر چه را می خواهند به راحتی تصاحب می کنندآنها دربدترین شرایط می توانند بهترین تصمیم ها را اتخاذ کنند.

خاکستری

انتخاب رنگ خاکستری نشان دهنده این نکته است که این افراد معمولا شخصییتی آرام وبا اعتماد به نفس دارند .هر چند روان شناسان میگویند افرادی که دل در گرو رنگ خاکستری دارند , دو دسته هستند : یا از شخصیتی عصبی وانقلابی دارند وهمیشه به دنبادل آرامش

می گردند . آنها در مجموع انسانهایی سر سخت وسنگین دل هستند .نفوذ کردی برای همیشه در دلشان جای خواهی داشت.

سفید

افرادی که لباسهای سفید را دوست دارند انسانهای خوش قلبی هستند وهمیشه به دنبال دوست می گرند.این افراد معمولا از کودکی روی پای خود بزرگ شده ودوست ندارند به دیگران تکیه کنند . در موقعیت های کاری , همیشه در حال ساختن نردبانی برای بالا رفتن از آن هستند , چرا که معتقدند از هر فرصتی باید استفاده کرد.

رنگهای روشن

انتخاب این نوع رنگها ,نشان دهنده این است که این افراد بشدت سر شار از انرژی مثبت بوده وعشق و بالندگی را به اطراف خود پخش میکنند . دیدار با این افراد ,اگر چه ممکن است همیشه خوشایند نباشد,اما بازگیری انرژی مثبت وسازنده از آنها می تواند بقیه روز را برای شما زیباتر ,دلچسب تر وقابل تحمل تر سازد.

بررسی جالب افکار بعد از یک مشاجره ؟

بررسی جالب افکار بعد از یک مشاجره  ؟

می‌توانید بگویید، شما بعد از یک مشاجره یا جرو بحث جانانه با یک دوست، همکار،
همسر، فرزند و... چه افکاری دارید؟

 

آمار حاضر نشان می‌دهد که من و شما بعد از یک مشاجره و جرو بحث داغ، چگونه
فکر می‌کنیم؟ یا بهتر است بگوییم، چگونه آن مشاجره را ارزیابی و درباره آن قضاوت
می‌کنیم؟


 

دانشمندان با بررسی وضعیت میلیون‌ها نفر در این زمینه به  آمار جالبی دست یافتند
که خواندن آن تامل برانگیز است. افکاری که بعد از یک جر و بحث در ذهن ما حرکت می
کنند طبق این شکل به شرح زیر است:


 


بعد از مشاجره


 

رنگ سبز  نشان
دهنده افکار شما در زمینه "عذر خواهی" است.

رنگ آبی نشان دهنده
افکار شما در میزان  پذیرش "ضعف هایتان" در آن مشاجره است.

رنگ نارنجی نشان
دهنده افکار شما در  پذیرش " پیروزی" در عرصه مشاجره است.


 

 و رنگ قرمز نشان
دهنده افکار و تمرکز شما است برروی موارد هوشمندانه‌ای که باید می‌گفتید و
نگفته‌اید.


 

در داخل این رنگ قرمز
چراهای بسیاری از مسائل و کلمات ناگفته وجود دارد. به همین دلیل ذهن شما  میزان
قابل توجه و عجیبی از افکار شما را به سمت آنها کشانده است.


 

دوست داشتن خود و دیگران اصل یک زندگی سالم است. بنابراین، بیایید زیبا اندیشی،
گذشت و انصاف را هنگام مشاجره به خاطر بسپاریم.

چرا یک مرد از عشق همسرش بی خبر است ؟

چرا یک مرد از عشق همسرش بی خبر است ؟

یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد . به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند .


یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد . به زبان آوردن دوستت دارم موجب می شود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند .
-یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل ، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار ، عشق می ورزد .

-زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم می کند و یا یادداشت های عاشقانه اش را نثارش می دارد ، به آن زن اجازه می دهد تا بداند تا چه اندازه منحصر به فرد است .

-وقتی زنی عاشق می شود ، احساس زیبایی و زنانگی در او به چندین برابر می رسد .

-نوازش یک زن به او قدرت و انگیزه برای زندگی کردن می بخشاید .

-یک زن همیشه دوست دارد از عشق همسرش نسبت به خودش مطمئن شود .

-پیش از اینکه زنی قادر به احساس عمیق برقراری رابطه جسمانی باشد ، به احساس عشق ، نوازش و ملاطفت نیاز دارد .

-زنان ابتدا کیمیای روح و عاطفه را احساس می کنند و بعد به کیمیای جسم پی می برند .

-لحظاتی که مرد ، دستهای زنی را در دست می گیرد و او را لمس می کند ، لحظاتی هستند که زن به آنها عشق می ورزد .

-هدف یک زن در برقراری رابطه جسمانی ، شور شهوانی نیست. بلکه مقصود او لذت بردن از صمیمیت ، عشق و ملاطفت در کنار شور جسمانی است .

-هنگامی که زنی بداند فقط اوست که راه به قلب شریک زندگیش دارد ، در عرش سیر خواهد کرد .

-یک زن هرگز مشکلاتش را دسته بندی نمی کند ، در صورتی که زمانی که غمگین و ناراحت باشد ، تمامی مشکلاتش از کوچک و بزرگ به دلش هجوم می آورند .

-یک زن هنگامی سکوت می کند که دردهای نهفته در دلش بسیار عمیق است و یا اینکه به مرد مقابلش آنقدر اعتماد ندارد که سخن دل با او بگوید .

-وقتی مردی با دلسوزی و توجه به مشکلات زن گوش می سپارد و از ارائه راه حل می پرهیزد ، احساس عشق و بلوغ را در او دو چندان می کند .

-مردان و زنان در برابر فشارهای عصبی واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند . دراینگونه مواقع زن نیازمند نزدیکی و درک طرف مقابلش می باشد ، در صورتی که مرد به تنهایی احتیاج دارد .

-هنگامی که اظهارات و اعمال زنی بیهوده تلقی می گردد ، او برای مطرح شدن شروع به ابراز نظریات مخالف و عدم توافق می کند .

-به جرات می توان گفت به جز در موارد انگشت شماری ، هیچ چیز بیش از سخن گفتن بر علیه یک زن به او آسیب نمی رساند .

-زن درست مثل یک موج است ، به هنگامی که عشق در قلبش به ظهور می نشیند ، اعتماد به نفسش در حرکتی مواج به اوج می رسد .

-هنگامی که موج احساسات یک زن به اوج می رسد ، به هیچ عنوان محدودیتی در ارائه عشق نمی بیند .

-مردها همواره باید بدانند که هر گاه زنی رنج و عصبانیت خود را بیرون بریزد و آشکار نماید ، احساس آسایش و آرامش بیشتری می کند .

-این نکته را به خاطر بسپارید که هر گاه زنی در اوج فوران خشم و غم قرار گرفته باشد ، به هیچ عنوان تقصیری را به گردن نمی گیرد .

-وقتی زنی از موضوعی می رنجد ، مرد باید ضمن همدردی با او نشان دهد که برای غم او نگران است ، سپس سکوت اختیار کند تا آن زن بتواند احساس همدردی اش را حس کند .

-دردناک ترین مسائل برای بعضی از زنان ، عدم پذیرش ، قضاوت نادرست و ترک شدن است ، چراکه امکان دارد این باورها در عمق ضمیر ناخودآگاهشان آنان را به سوی این تصور نادرست سوق دهد که لیاقتشان بیش از این نیست .

-ماهیت یک زن ، درخواست تایید امور است .


-در صورتی که مردی در مقابل پیشنهادات یک زن از خود مقاومت نشان دهد ، زن با این حال که مفهوم این مقاومت را درک می کند ، اما هیچ گونه توجهی به آن نشان نمی دهد . ولی در این زمان احساس می کند که مرد به او احترام نمی گذارد .

-بسیاری از زنان به این علت که نمی خواهند کسی ایشان را نیازمند بداند ، نیازهایشان را انکار می کنند .

-حتی در صورتی که زنی بپندارد نیازها و خواسته هایش برآورده نخواهند شد ، اجتناب از بیان آنها و قصد انجام دادن تمام کارها به تنهایی ، اشتباه بزرگی است .

-یک زن باید بیاموزد که چطور نیازها و تمایلات خود را بدون نکوهش و یا تزلزل ابراز دارد و این نکته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است .

-امروزه بسیاری از زنان از اینکه عشق می ورزند ، اما در عوض چیزی دریافت نمی کنند ، رنج می کشند ، آنان به دنبال وقفه ای می گردند تا در این زمان تنها به خود بیندیشند و توجه کنند و در خلال آن وجودشان را بهتر کنکاش و کشف کنند .

-یک زن جوان در اوج جوانی مایل است برای برآوردن تمایلات شریک زندگیش خودش را فدا کند .

-یک زن بطور ذاتی از توانایی نامحدودی در شاداب ساختن دیگران برخوردار است .اما وقتی آن زن لبخند می‌زند ، لبخندش به این معنا نیست که در اوج شادابی و خوشحالی قرار دارد .

-همیشه زنان به همان اندازه ای که در توان دارند . بخشش می کنند و در این زمان به خاطر می آورند هنگامی که آنان به بخشش نیاز داشتند ، تا حدودی کمتر از این اندازه ، به ایشان بخشیده شده است.
-اغلب زنان با آنچه همسرشان می خواهد به راحتی موافقت می کنند ، اما این کار به این معنا نیست که خواسته همسرشان دقیقا همان باشد که آنان می خواهند .

-یک زن ، هرگز به کارهای خودش و همسرش امتیاز نمی دهد ، بلکه شوهرش را آزاد می گذارد و تصور می‌کند او نیز به همین ترتبیب آزادش گذاشته است .

-وقتی زنی به ثبت امتیازات می پردازد ، ممکن است موضوع بسیار کوچکی در نظرش به اندازه امری بسیار بزرگ به شمار آید . پس امکان دارد یک شاخه گل سرخ بتواند برای شما امتیازات فراوانی به همراه داشته باشد.

-یک احساس پنهان در درون زن به او می گوید نمی خواهم خواسته هایم را برایش بگویم ، اگر عشق او به من واقعی باشد ، خودش از نیازهایم مطلع می گردد .
-مردان و زنان باید به خاطر داشته باشند که همسرشان به هیچ عنوان خود بخود از نیازهایشان ، مطلع نیست .
-زنان نمی پسندند که شوهرانشان ، برآورده ساختن نیازهایشان را به دست فراموشی بسپارند . به همین علت ، دست از نق زدن بر می دارند و به حمایت شوهرانشان می پردازند .

-یک زن باید احساس کند که مورد احترام قرار گرفته و به بهترین وجه در خاطرها می ماند . در این صورت نادیده گرفته شدن برایش همچون امری است که دربخش انتهایی فهرست شخصیتش قرار می گیرد .

سخترین کلماتی که یک مرد نمی تواند بگوید ؟

سخترین کلماتی که یک مرد نمی تواند بگوید ؟

. لطفا کمکم کن

یکی از سخترین کارها برای یک مرد این هستش که اعتراف کنه که همدردی احساسی نیاز داره . همه اونها فکر می کنند که باید محکم باشند پول درآر باشند بی احساس و همه این کلیشه ها ... اعتراف کردن یک مرد به این که من کمک لازم دارم فکر می کنه که اینجوری ضعیف میشه ... خانومها وقتی احساس می کنید آقایون کمی افسرده هستند یا مشکلی دارند، به آرامی و ملایمت بگید که در کنارشون هستید. فقط دونستن این کلمات برای آقایون ارزش زیادی داره.

2. میتونی ... اون شلوار گل گلی رو دیگه نپوشی یا کمتر بپوشی؟Confused

خب تصور کنید از سرکار برمی گردید و صاف میرید دنبال راحتترین لباس تو خونه ای تون و اون رو می پوشید. خیلی راحته ولی قیافه ای نداره. خب برای یک مرد خیلی سخته که بگه این رو دوست نداره چون باعث میشه شما منفجر بشید!

3. من احتیاج دارم با رفقام باشم

برخی اوقات آقایون مثل خانمها احتیاج دارند دور از شما باشند البته این به احساسشون در مورد شما ربطی نداره. البته مطمئن باشید نیم ساعتی از وقت فوتبال رو به این فکر می کنیم که شما چقدر بزرگوار هستید.

4. دوستت افتضاحه

خب فرض کنید آقایون از دوستتون سارا، دختری با جوکهای مسخره، لباسهای مسخره تر و ... بدش میاد. اون این رو نمیگه . اما خب وقتی یه شب مسته ... یا وقتی دعوا می کنید یهو بهتون میگه من نمیتونم دوستت سارا رو تحمل کنم. تعجب نکنید آقایون هستند دیگه! البته ایرادی نداره چون خانمها هم از اکثر دوستای اقایون خوششون نمیاد پس با هم برابر هستند.

5. دوستت دارم.

خب ... هزارتا دلیل هم بیاریم کافی نیست آقایون اینجوری هستند دیگه ... فقط بهتره خانومها این شکاف رو پر کنند و مطمئن باشند که آقایون پشتشون هستند و به فکرشون.

عاداتی که آقایون از آن متنفرند و بعضی از خانم ها انجام می دهند ؟

عاداتی که آقایون از آن متنفرند و بعضی از خانم ها انجام می دهند ؟

خانم ها وانمود می کنند که پاک و معصوم هستند
چیزی که در تعداد بسیار زیادی از خانم ها دیده می شود این است که قصد دارند تا وانمود کنند در زیر یک نور الهی هستند و همیشه از شما خیلی پاک تر هستند . هیچ وقت حاضر نیستند تا اعتراف کنند که به خیابان گردی می روند و تعداد دوست پسرهایشان از ۵ نفر هم بیشتر است . البته آن دسته از خانمهایی که واقعا پاک و معصوم می باشند قابل تحسین هستند اما بقیه باید از سرپوش گذاشتن روی کارهایشان دست بردارند . این حق مسلم خانم هاست که به اندازه آقایون سرگرمی داشته باشند و از زندگی خود لذت ببرند و نهایتا هم مردی را برای زندگی آینده خود پیدا کنند که قادر به درک تمام این موارد باشد.

از سایر خانم ها انتقاد می کنند
برای چه هیچ خانمی نمی تواند از خانم دیگر تعریف کن د؟ اونها دوست دارند از تمام مسائل مربوط به خانم های دیگر ایراد بگیرند حال از وزن و مدل مو گرفته تا ... تنها یک خانم می تواند تشخیص دهد که آفش خانم دیگری با کیفش ست نیست و با همین مطلب می تواند او را به خاک سیاه بنشاند. البته عده بسیار معدودی از خانم ها می توانند جذابیت خانم های دیگر را بپذیرند (و خوشبختانه او را به جمع دوستانه شان دعو ت کنند ) اما بسیاری از آنها دوست ندارند همسرانشان جذب زیبایی و محبوبیت خانم های دیگر شوند . اما با وجود تمام این حرف ها آقایون به طور ناخودآگاه خانم های زیبا و جذاب را خواهند دید.

حسودی می کنند
بیشتر اوقات تنها اشاره به اسم یک خانم دیگر می تواند برای شما مرگ را به همراه داشته باشد . حال تصور کنید چگونه می خواهید در جنگی که به دلیل رفتن شما به کلاب رقص شبانه به وجود آمده آست پیروز شوید؟!

خود را نیازمند نشان می دهند
بعضی از خانمها همیشه چند خط مشی بسیار سری را دنبال می کنند . آنها از همسرانشان انتظار دارند که تمام توجهشان را به آنها معطوف کنند، آنها را تر و خشک کنند و به آنها بگویند که تا چه حد وجودشان استثنایی و ویژه است. آنها می خواهند مردها را به یک صندوقچه احساسات تبدیل کنند و از آ نها انتظار پشتیبانی اخلاقی، ذهنی و عاطفی دارند.
در این قسمت یک تضاد جدی بین آن دسته از خانم ها که ذکر شد و دسته دیگری که به بیرون از خانه رفته، کار می کنند و خود را مستقل نشان می دهند وجود دارد . دسته دوم ج زء گروهی هستند که هنگام عاشقی واقعا متزلزل می شوند. البته شاید دانستن این مطلب برای شما خالی از لطف هم نباشد که آقایون خانم های سرسخت را ترجیح می دهند زیرا حداقل در این حالت می توانند اندکی آرامش ذهنی خود را حفظ کنند.

رمزی صحبت میكنند
جمله قدیمی " نظر تو چیه؟ " یکی از مثال هایی است که خانم ها برای تست کردن احساسات و روحیات آقایون به کار می برند . آنها می خواهند به این طریق متوجه احساسات واقعی مردها نسبت به خودشان شوند . آنها در مورد نقاط ابهام سوال می کنند و بر اساس طرز تفکر آنها ما باید پاسخ سوالات را درست مطابق آنچه در ذهن آنهاست بدهیم در غیر این صورت جزئی از روح آنها به شمار نخواهیم رفت و به عبارتی نیمه گمشده آنها نخواهیم بود.
می توانید این منظره رقت آور را تصور کنید : مردی که آماده پردازش س والات همسر خود است، او به دنبال پاسخ مناسب می گردد ، ولی هیچ چیز به ذهنش نمی رسد، همسرش دست به کمر در جلوی او ایستاده و از فاصله نسبتا زیادی به او خیره شده و و پای خود را مرتبا به زمین می زند . آقایون عزیز هیچ راه فراری جز ارائه جواب ندارید فقط باید امیدوار باشید که سرانجام کارتان به بیرون از خانه در کنار زباله ها کشیده نشود!

تجاوز به حریم شخصی
همه خانم ها این تمایل غریزی و نا خودآگاه را دارند که هر طور می خواهند با مردها رفتار می کنند و تمام وسایل شخصی آنها را مال خود می کنند.
به عنوان مثال هنگامیک ه لباسی را دوست ندارند، به راحتی به خود اجازه می دهند که بر سر کشوی لباسهای ما رفته و آن را زیر و رو کنند تا چیزی را که مناسب حالشان است پیدا کنند و مثلا ژاکت جدید مورد علاقه ما را بر میدارند و می پوشند. حال تصور کنید که شما به متعلقات شخصی آنها نزدیک شوید و یا نه، فقط در مورد مدل مویشان نظر بدهید، آنچنان جهنمی برپا خواهد شد که شعله های آن همه جا را فرا می گیرد . بنابراین شما فکر نمی کنید که زندگی یک زمین بازی جوانمردانه است؟

بیش از اندازه احساساتی می شوند
آنها به خاطر هر چیزی گریه می کنند: یک فیلم غم انگیز ( و یا حتی شاد)، شکستن ناخنشان، خراب شدن مدل موها و ... و بدتر از همه اینها زمانی است که از ما انتظار همدردی دارند، تنها کاری که باید انجام دهید سرو کله زدن با خانمی است که به شما چسبیده و گریه و زاری راه انداخته است.
البته منظور من این نیست که آقایون بی عاطفه هستند و هیچ گونه احساسی ندارند اما مشکل اینجاست که خانم ها بیش از اندازه "مامانی" هستند و متاسفانه بسیاری از آقایون کوچکترین نکته ای در مورد تسلی خاطر به خانم ها نمی دانند. البته این حقیقت که خانم ها اندکی ظریف و آسیب پذیر هستند نکته جالبی است زیرا شما به راحتی می توانید آنها را دلداری دهید تا موضوع را فراموش کنند. شما که نمی خواهید سیلی از اشکهای او در خانه شما جاری شود؟

آنقدر خرید می کنند تا از حال بروند
هنگامی که زمان خرید فرا می رسد در طول روز زمان کافی برای خانم ها وجود ندارد . حال از گشت و گذار در مراکز خرید و تماشای ویترین مغازه ها گرفته تا خرج کر دن تمام موجودی همسرانشان . آنها می توانند ساعت های طولانی را در پشت ویترین یک مغازه کفش فروشی صرف کنند و اصلا هم به آب و غذا و دیگر مسئولیت هایی که در زندگی بر دوش آنهاست فکر نکنند. اما تا اینجا همه چیز قابل تحمل است فقط دعا کنید آنروز فرا نرسد که آنها تصم یم بگیرند تا شما را نیز به همراه خود ببرند. ما همراهشان می رویم از این مغازه به آن مغازه، سرگردانی های بی هدف، چند قدم به جلو و دوباره به عقب تا زمانیکه تمام جزئیات البته بجز برچسب قیمت مورد بررسی قرار گیرد.

پیوسته صحبت می کنند
متاسفانه "کریس را ک" نیز این تجربه تلخ را داشته است . روزی در یک مصاحبه تلویزیونی یک سوال از خانمی پرسید که او برای ۴۵ دقیقه در مورد آن توضیح داد ! بیشتر خانمها عاشق صحبت کردن هستند و هنگامیکه به آنها میدان دهید بدون توقف پیش خواهند رفت . البته تصور نکنید که گفته های آنها برای ما اهمیت ندارد ما فقط نمی خواهیم گزارش ثانیه به ثانیه تمام جزئیات را بدانیم.

از روابط جنسی به عنوان یک سلاح استفاده می کنند
در جدال جنسی همه چیز بر سر کسی خراب می شود که شلوار بر تن دارد . اغلب خانمها برای نشان دادن برتری خود نسبت به مردها به آنها از موضع روابط جنسی حمله می کنند.
البته من به نوبه خود به کارگیری این روش موذیانه را تحسین می کنم ولی این واقعا منصفانه نیست که آنها از ابتدایی ترین نیازهای انسانی اینطور سوء استفاده کنند. یاد بگیرید آنها را تحمل کنید
اگر با کفایت و تدبیر کافی با مسائل مربوط به خانم ها برخورد کنید رفتارهای آزاردهنده آنها چندان هم غیرقابل تحمل به نظر نمی رسد . تنها شانس شما این است که خود را با آنها وفق دهید شما هم رفتارهای رنجش آور و آزار دهنده مخصوص به خود را دارید، هیچ انسانی کامل نیست، و من فکر می کنم این مطلب تنها چیز ی است که هم خانم ها و هم آقایون می توانند بر سر آن به توافق رسند.

وقتی عشق حلال ، گناه می شود!!

وقتی عشق حلال ، گناه می شود !!

علل کم رنگ شدن روابط عاطفی بین همسران
روزهای اول آشنایی برای بسیاری از همسران ، سرشار از لحظات گرم و به یاد ماندنی است. روزهایی که انتظار کشیدن برای باهم بودن بسیارلذت بخش است و زن وشوهر گمان می کنند ، عشقشان هرگز پایان نخواهد گرفت.

حرف ها قشنگ است و آرزوها رویایی . هر چقدر هم که منطقی انتخاب کرده باشید باز هم با شروع باهم بودن و محرمیت ، اوج احساسات طرفین روز های شیرینی را می سازد که هرچند با « زیر یک سقف » رفتن کم کم مشکلات و اختلاف نظرها نمایان می شود اما به دلیل جاذبه ی خاصی که همسران برای هم دارند ، این اختلافات تحت الشعاع قرار می گیرد.

اگر همسران در کنار داشتن لحظاتی عاشقانه به فکر نزدیکی بیشتر افکار و روش زندگی شان نباشند ،بعد از مدتی که احساسات و نیازهایشان فروکش کرد ، و جنبه ی منطقی بیشتری گرفت ، مشکلات نمایان تر می شوند.
متاسفانه خیلی از ازدواج ها این سیر را ادامه می دهند و به جایی می رسند که بعد از گذشت سال ها و داشت فرزند یا فرزندان دیگر دو نفر کاملا از هم دور شده و چون دو هم خانه ی کمی آشنا زندگی می کنند.یگر برای دیدن هم انتظار نمی کشند وگاهی از دیدن هم فرار هم می کنند.
مامان بچه ها و بابای بچه ها ، بجای اینکه باز هم با هم از دنیا یشان ،فکرهاو آرزوهای شان صحبت کنند ،اگر فرصتی برای با هم بودن داشته باشند ،آنرا به مدرسه ی فرزند و خرید لوازم خانه و شکایت از خانواده ی هم و در مواقع حاد تر افسوس آرزوهای بر باد رفته می گذرانند.


البته اگر بخواهیم واقع بین باشیم باید بگوئیم که حفظ ارتباط عاشقانه در طول سالیان و با توجه به مشکلات و رویدادهایی که در طول زندگی اجتناب ناپذیر است ،کارساده ای نیست و نیاز به توجه و همراهی طرفین دارد.اما اگر نتیجه بدهد بسیار لذت بخش است . تصور کنید سال های سال زندگی مشترک در کنار کسی که با تمام وجود دوستش دارید ، بسیار شیرین خواهد بود.اصلا تعبیر زیبای «به پای هم پیر شین» که در روز های اول آشنایی خیلی ها به زوج های جوان می گویند، به این معنی نیست که همدیگر را تحمل کنید تا مو هایتان سفید شود بلکه آرزویی است که در پشت کلمات ظاهری اش معنی زیبای عشقی جاودانه را به همراه دارد.

عوامل سرد شدن روابط همسران بعد از گذشت سال ها:
- تغییر در طول زمان .
بین دونفرکه تصمیم به ازدواج می گیرند ، نقاط مشترک زیادی وجود دارد ولی از آنجا که انسان ها در طول زمان تغییر می کنند.هر کدام از همسران هم در طول سالیان تغییر کرده اما با هم و به یک سمت تغییر نمی کنند . به همین دلیل بعد از ده سال هر کدام کیلومتر ها از نقطه ی آغاز فاصله گرفتند ، آن هم در مسیر های مختلف.


-صاحب فرزند شدن.
ورود فرزندان به زندگی همانقدر که علتی است برای امکان بیشتر باهم بودن ، در اثر غفلت زن وشوهر بخصوص زن ،می تواند خود علتی برای فراموش کردن و کم رنگ شدن طرف مقابل باشد.

- ادامه ی تحصیل و علایق شغلی.
هر کدام از همسران ممکن است در طول زندگی مشترک به فکر ادامه ی تحصیل بیافتند و یا در شغلشان پیشرفت کرده و وقت بیشتری را صرف آن کنند و یا حتی در زمانی در کارشان دچار بحران شده و هم وقت بیشتری را بیرون از خانه صرف کنند و هم از لحاظ روحی تحت فشار باشند ، هرکدام از این عوامل اگر درست مدیریت نشود ، ممکن است به ارتباط زن وشوهر لطمه وارد کند.


- از بین رفتن جاذبه های زن وشوهری.
خیلی از همسران بعداز بچه دار شدن و گذشت چند سال ،احساس می کنند دیگر از آن ها گذشته است. حلال خداوند را بر خود حرام کرده و از هر گونه ابراز محبت نسبت به همسر ابا می کنند در صورتی که نیاز ها به قوت خود باقی است وهمین دوری کردن از نیاز طبیعی باعث بد خلقی و بهانه گیری طرفین می شود.

- حل نکردن اختلافات در زمان مناسب.
زن و شوهر هر چقدر هم که زندگی خوبی داشته باشند بالاخره گاهی اختلاف پیدا کرده و ممکن است در حین بگومگو حرف هایی را که نباید ،بگویند. بعضی از همسران کدورت ها را از بین نمی برند ، راجع به آن با یکدیگر حرف نمی زنند و بدین صورت گره های کوچک را تبدیل به گره ای کور می کنند که به این سادگی ها قابل گشودن نیست و همین باعث می شود تا هر گاه به زندگی مشترک شان فکر می کنند ، یاد ناملایمات و خاطرات تلخشان می افتند.

- عدم تلاش برای جذب یکدیگر.
دختر و پسری که برای جای شدن در دل یکدیگر ، هر کاری می کردند و زیباترین واژه ها را بکار می بردند ، دیگر اهمیتی به احساس همسرشان در قبال عملکرد خود نمی دهند و برایشان دیگران (فامیل،همکار،همسایه و..)مهم تر از شریک زندگی شان است.

اگر به زندگی اطرافیان و خودمان توجه کنیم دلایل دیگری را که باعث از بین رفتن احساس روزهای اول آشنایی می شود
را پیدا می کنیم که می تواند به زندگی مان کمک کند . یادمان باشد حفظ رابطه به بهترین وجه ،ارزشمند ترین هدیه ای است که به خود ،همسر و فرزندانمان می دهیم.
خوشبخت و عاشق بمانید...

قبل ازسخن گفتن حرف های خود را از 3 صافی رد کنید ؟

قبل ازسخن گفتن حرف های خود را از 3 صافی رد کنید ؟

قبل ازسخن گفتن حرف های خود را از 3 صافی رد کنید
همسايه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اينکه تعريف کني، بگو آيا حرفت را از ميان سه صافي گذرانده‎اي يا نه؟

سه صافي‌ براي سخن گفتن


پيش از سخن گفتن، حرف‌هاي خود را از سه صافي واقعيت، خوشحالي و فايده رد كنيم.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگ‌هاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در وبلاگي به نشاني http://kelozup.blogfa.com آمده است: شخصي نزد همسايه‎اش رفت و گفت: گوش کن، مي‎خواهم چيزي برايت تعريف کنم. دوستي به تازگي در مورد تو مي‎گفت...
همسايه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اينکه تعريف کني، بگو آيا حرفت را از ميان سه صافي گذرانده‎اي يا نه؟

گفت: کدام سه صافي؟


اول از ميان صافي واقعيت. آيا مطمئني چيزي که تعريف مي‎کني واقعيت دارد؟ گفت نه. من فقط آن را شنيده‌ام. شخصي آن را برايم تعريف کرده است.


سري تکان داد و گفت: پس حتما آن را از ميان صافي دوم يعني خوشحالي گذرانده‎اي. يعني چيزي را که مي‎خواهي تعريف کني، حتي اگر واقعيت نداشته باشد، باعث خوشحالي‎ام مي‌شود.


گفت: دوست عزيز، فکر نکنم تو را خوشحال کند. بسيار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمي‎کند، حتما از صافي سوم، يعني فايده، رد شده است. آيا چيزي که مي‎خواهي تعريف کني، برايم مفيد است و به دردم مي‌خورد؟ نه، به هيچ وجه!


همسايه گفت: پس اگر اين حرف، نه واقعيت دارد، نه خوشحال‌کننده است و نه مفيد، آن را پيش خود نگهدار و سعي کن خودت هم زود فراموشش کني.

راه های جلوگیری از خیانت درازدواج ؟

راه های جلوگیری از خیانت درازدواج ؟

مي توان گفت خيانت در ازدواج يكي از دردناكترين كارهايي است كه يكنفر مي تواند با نيمه ديگر زندگي خود بكند. چيزي كه تنها دردناك نيست و مي تواند باعث شود يك نفر دچار احساس عدم اعتماد بنفس و نا مطمئني از شخصيت خود و ديگران شود.

اگر شما نمي خواهيد كه زني كه با شماست ، حال چه اين زن فقط دوست دختر شما باشد و حال اينكه همسر شما باشد ، در بازوان مرد ديگري خود را قرار دهد ، اطمينان از خود حاصل كنيد كه هيچكدام از كارهاي زير را انجام نمي دهيد.

مي توان گفت خيانت در ازدواج يكي از دردناكترين كارهايي است كه يكنفر مي تواند با نيمه ديگر زندگي خود بكند. چيزي كه تنها دردناك نيست و مي تواند باعث شود يك نفر دچار احساس عدم اعتماد بنفس و نا مطمئني از شخصيت خود و ديگران شود. اگرچه كه هميشه يكسري از دلايل باعث مي گردند كه زني احساس كند لازم است داراي روابط جنسي خارج از چهارچوب همسر خود باشد ، اما عموما خيانت به همسر نتيجه يكسري نارضايتي ها در يكسري مسائل مي باشد.


هميشه زنان بدلايل مختلفي دست به خيانت ميزنند اما در مورد زنان اينگونه نيست كه به مانند مردان اگر شرايط لازم شد بلافاصله اقدام به خيانت نمايند! آنها از قبل آماده اين عمل مي گردند و بندرت به جايي مي رسند كه حال به هر دليلي كه صلاح مي دانند خيانت كنند. اما اينكه به چه دليلي خيانت مي كنند با اينكه دلايلي كه خيانت در ذهن آنها شكل گرفته چيست زمين تا آسمان فرق مي كند .در مورد خيانت زنان و دلايل انجام آن زياد نوشته شده اما در مورد اينكه چگونه اين مسئله در ذهن آنها تشكيل مي گردد بندرت نوشته شده و اينبار تصميم به توضيح پاره اي از اين دلايل دارم .من اعتقاد دارم كه هيچ زني خيانت نخواهد كرد مگر به سمت آن كشيده شود. اعتقاد دارم كه زنها مثل كامپيوتر هاي امروزي هستند كه براي هك كردن و بدست گرفتن اختيار آنها بايد به نوبت پورتهاي آنها را باز كنيد تا در نهايت بتوانيد به آن دست يابيد! نفوذ به كامپيوتري كه پورتهاي آن بسته باشد به آساني صورت نخواهد گرفت. زني كه اقدام به خيانت مي كند از مدتها قبل پورتهاي خود را بدلايل يكسري اتفاقات باز كرده است. چراكه در حالت معمولي اين پورتها توسط شما اشغال شده و بسته اند. و اعتقاد دارم مردان هميشه احتمال خيانتي را براي خود قائل هستند . بنظر من اگر زني بخواهد مردي را به دام بياندازد حتي خدا هم نمي تواند بداد آن مرد برسد! در نهايت وي به دام مي افتد. اما زنان بصورت معمول اينگونه نيستند و نمي توان هميشه آنها را برنده شد. اگرچه كه همه ماها معتقد هستيم كه هيچ عذري براي خيانت جائز نيست اما خود مردان هم هميشه عقيده دارند كه اين در ژنتيك آنها نهفته است كه با زنان مختلف باشند. من بشخصه فكر مي كنم اين براي زنان هم صادق است و امروزه اين حس در آنان در حال بيدار شدن است.بخاطر داشته باشيد كه هيچكدام از دلايل زير دليل خيانت نيست بلكه تنها چيزي است كه ذهن وي را براي خيانت آماده مي سازد.

براي خيانت خيلي ها درجات مختلف قائل مي گردند.از خود ارضايي گرفته تا ديدن تصاوير جنسي يا حتي خيالات شخصي و يا فانتزي ذهني يكنفر مبني بر داشتن سكس با فرد ديگري براي بعضي ها خيانت به حساب مي آيد.من كاري ندارم كه ديگران چه فكر خواهند كرد و اعلام مي كنم منظور از خيانت در اين مقاله همان تعريف قديمي مبني بر داشتن روابط جنسي با يك مرد غريبه منظور مي باشد. از طرف ديگر همانطور كه خيلي وقتها نوشته بودم بعضي ها چه زن و چه مرد ، فقط يك توريست در دنيا هستند.اگر همسر شما چنين فردي مي باشد و عادت به ديچ كردن و خيانت كردن داشته باشد و يا دوست دختر شما عادت داشته باشد كه مدتي را با هركسي بگذراند اين سطور براي شما دردي را دوا نخواهد كرد چراكه وي به هر حال با شما نخواهد ماند.
زنان بسمت خيانت كشيده مي شوند چون توجه شما قطع شده است و ديگران بيشتر متوجه شده اند!
سعي نمي كنم خيلي پيچيده كنم. در ساده ترين حالت شما بر خلاف روزهاي نخستين كه مدام به وي توجه داشتيد و همه رفتار وي را زير نظر مي گرفتيد و حتي از نفس كشيدن وي تعريف مي كرديد ، ديگر اينكار را نمي كنيد.آقايان معمولا قبل از بدست آوردن فردي تمام زور خود را مي زنند و از انواع و اقسام ترفندها استفاده مي كنند.گاهي هم مجبورند توجه بيش از اندازه و غير واقعي نشان دهند. در نتيجه ظرف زنان را بزرگتر خواهند ساخت.پس از بدست آوردن فرد شروع به دم جنباندن مي كنند و بازي در مي آورند و ديگر خيالشان هم نيست.در بهترين حالت اگر حتي خواهان شديد وي باشند قدرت پاسخگويي به ظرفي را كه ساخته اند ندارند و هميشه زنان مي نالنند كه چرا به ما كم توجه مي كنيد.در مثال ساده اگر همسر شما رنگ موي سر خود را عوض كرده ، هرچند يك درجه روشنتر و شما نفهميديد يا چيزي نگفته ايد مطمئن باشيد كه اولين پورت را براي ورود هكر باز كرده ايد. بايد بخاطر بسپاريد كه قابليت چرب زباني شما بايد بعد از تشكيل رابطه بجاي اينكه ذخيره گردد يا در انتظار به تور انداختن زن ديگر گردد يا صرف جمع آوري گند هايي شود كه زده ايد يا دروغ هايي كه خواهيد بافت بهتر است صرف خود رابطه شما گردد! براي شما يك جمله يك خطي كه چقدر فوق العاده شدي ، حتي اگر هيچ تغييري هم نكرده باشد ، مي تواند خيلي به شما در رابطه كمك كند. اگر در مبناي سكس بخواهيم حرف بزنيم اينكه شما شروع كرده ايد به توجه كردن به خود ، مدام تكرار يكسري حركات ، سكوت در رابطه ، سكسهاي كوتاه مدت و سريع ، ارگاسمهاي شخصي ، حركات ثابت و يكنواخت و مسائل اينچنين اولين چيزي كه باعث مي گرديد اين است كه وي ممكن است از رايحه بدن فرد ديگري كه از كنارش رد شده بيشتر از شما خوشش بيايد! حالا شما هي اين مسائل را شديدتر كنيد تا وي هم درجه خوش آمدنش را بيشتر كند! ببينيم كي آخر سر مي بازد!
بياموزيم:
در ابتدا اولين چيزي كه به زن مي فهماند رابطه دارد كمرنگ مي گردد و از حالت شيرين آن خارج مي گردد و وي را آسيب پذير و نفوذ پذير در برابر ديگران مي كند اين است كه شما كم توجه شده ايد.
زنان بسمت خيانت كشيده مي شوند چون كينه دارند .چون شما با آنها صادق نيستيد.
باز هم پيچيده نمي كنم. همه جور صداقت.همه جا از انواع آن خوانده ايد و من آنها را دوباره نمي گويم .بلكه مدل ديگري را عرض مي كنم. عدم صداقت شما از زمان ازدواج و زماني كه به خواستگاري وي مي رفتيد گرفته تا زماني كه مال شما شد. در مورد دوست دختر شما از زماني كه مي خواستيد وي را بدست آوريد تا زمانيكه بدست آورديد. منظورم عدم صداقت شما با ذهنتان است. يعني اگر دوست دختر شما يا همسر شما ، فرقي نمي كند ، دلش مي خواسته كه با شما اندكي در خيابان راه برود و شما بر عكس فشار وارد مي كنيد كه زود به خانه برويد كه سكس راه بياندازيد! شما چيزهايي گفته ايد كه بعدا حاضر به انجام آنها نشده ايد.شما وعده هايي داده ايد كه نخواستيد به آن عمل كنيد.شما حتي حرف از ازدواج هم زده ايد شما همه كار كرده ايد و در نهايت مدام فلسفه بافي كرده ايد تا دروغ هايتان را توجيه كنيد. اين در خوش بينانه ترين حالت (دوست دختر ) به شما بعد از جدايي ضربه نخواهد زد و ماليات آن را نفر بعدي پس خواهد داد! در ساده ترين حالت شما نفر بعدي هستيد كه با اين دختر دوست مي شويد! و در بدترين حالت شما صادقانه ازدواج نكرده ايد.شما زن گرفته ايد چون سكس مي خواستيد ، چون طرف خوشگل بوده ، چون طرف موقعيت داشته ، چون سن شما سن ازدواج بوده و هر چيز ديگري.شما صادقانه زن نگرفته ايد و در طول زندگي اين مسئله مدام به چشم خواهد خورد.زنان چيزي به شما نخواهند گفت اما اين نيز دليلي مي گردد براي كشش به سمت باز كردن پورت ديگري براي نفوذ پذير شدن در برابر كساني كه در موقع مناسب حرفها و برخوردهاي مناسبي كنند!!
زنان بسمت خيانت لبخند خواهند زد چون شما آدم روز اول نيستيد.
بله.شما الان زن داريد.يا دوست دختر داريد.شما الان مثل روز اول كه نداشتيد و تمام زورتان را ميزديد كه بدست بياوريد نيستيد! شما ديگر به خود نميرسيد.اصلاح گه گاه مي كنيد.حمام كرده نيستيد.ورزش نمي كنيد.مسواك تك و توك مي زنيد.لباسهاي شما ديگر اهميتي ندارد كه چه ماركي است. شما خيلي با حوصله بوديد.شوخ طبع بوديد.وقت داشتيد اما اكنون به نظر مي آيد كه همه چيز دارد حوصله شما را سر مي برد و يا شما را عصبي مي كند.شما قبلا جك هاي ركيك نمي گفتيد. شما مودب بوديد.قاه قاه بلند نمي خنديديد.آرام و مطمئن بنظر ميرسيديد. اين را هم بگم شما قبلا كه مخ ميزديد خيلي بچه پولدار بوديد!! لاف ميزديد نه؟ بسيار مشخص است.هزينه بي خود ندهيد.چيزي از خود نسازيد كه نيستيد. زماني كه آشنا مي گرديد هزينه زياد ندهيد توضيح بي خود ندهيد.نقش كسي كه نيستيد را بازي نكنيد.بعد از بودن و يا بدست آوردن حال چه در غالب ازدواج چه دوستي، لطفا خودتان باقي بمانيد! آيا چون ديگر قرار نيست كسي را تحت تاثير بگذاريد به خود نميرسيد؟ آيا ماجرا " همينه كه هست " مي باشد؟ آيا ديگر اهميتي ندارد؟ آيا شما زنان را نمي شناسيد؟ كه چقدر به نمايش همسر خود حساس هستند؟ چقدر مهم است كه چه هستيد؟ حال اگر ديگر آنچه كه آنها مي خواهند نيستيد بدانيد كه :
زنان پورتي هميشه باز ، براي تحت تاثير قرار گرفتن توسط افراد جنتلمن و خوش تيپ در خود دارند.تنها چيزي كه باعث نمي شود در ابتدا از آن چيزي رد شود اين است كه شما در حال ارتباط با آن هستيد و پورت قبلا مشغول شده ولي اگرشما جايگاهتان را فراموش كنيد ديگر پورت را آزاد گذاشته ايد براي كساني كه بدنبال ماجرا مي گردند!
زنان به سمت خيانت مي روند چون يك نفر به آنها مي فهماند كه با وي تحت فشار نيست!
سعي نكنيد آقاي باحال باشيد! سعي نكنيد آقاي همه چيز دان باشيد و يا كسي را مدام به خاطر عقيده اش بكوبيد (قابل توجه خودم!) سعي نكنيد مدام كسي را براي بودن با شما تحت فشار بگذاريد.زنان گاهي شديدا پورتهاي خود را OPEN مي گذارند چرا كه از مشغول بودن آنها توسط شما خسته شده اند! آنها حوصله شان سر رفته ازاينكه نمي توانند راحت باشند . با شما چرت بگويند و يا حرفهاي ساده بزنند.هر چيزي در مقابل شما خسته كننده شده. اين شرايط خطرناكي است و براحتي فرد ديگري مي تواند وارد شده و كنترل پورت را بعهده بگيرد.هميشه خيلي ساده است كه دوست دختر فردي كه دو سال است با يكنفر بوده را گلابي كنيد تا اينكه فردي را كه 3 ماه است با كسي دوست شده.هميشه زناني كه بالاي پنج سال از زندگي مشتركشان مي گذرد آسانتر از كساني كه تازه عروس هستند فريب مي خورند. زنان حسي براي هيجان دارند.اينكار يك هيجان براي آنها به حساب مي آيد .هيجاني براي فرار از روزمرگي شما ! اگر روزي وي بشما بگويد كه مورد توجه فردي با لياقت قرار گرفته بوده ولي به شما خيانت نكرده چون شما را دوست داشته شما اينبار بدانيد كه چه سعادتي داشتيد كه خطر رفع شده . چه سعادتي كه به شما اعلام كرده و چه سعادتي كه اكنون مي دانيد دليل آن چيست!
آنها خيانت را مي پذيرند چون شما اينكار را كرده ايد يا نشان داده ايد اينكاره ايد!
ديگر از اين واضحتر؟ دليل نميشود بگوييم كه هر مردي خيانت كرد زنش به وي خيانت خواهد كرد! اما اينكه زن بداند شما كلا آدم مطمئني نيستيد و يا خيانت كرده ايد باعث مي شود كه وي نيز در مراقبت از پورتهاي خود آن شكيبايي لازم را بخرج ندهد و اگر در شرايطي قرارا گرفت كه مورد نفوذ توسط بيگانه اي قرار گرفت آن استقامت لازم را نشان ندهد. نكته ديگر مي تواند حتي انتقام باشد.وي مي خواهد انتقام بگيرد و از همانجا بشما ضربه بزند.آنها سريعا تصميم نمي گيرند.بلكه صبر مي كنند و شايد به زبان شما را هم ببخشند.شايد تا حدي ذهني هم شما را ببخشند.اما اينبار نرم افزاري را در حافظه خود نصب كرده اند كه منتظر سيگنالهاي لازمه است! وي احتمالا نزديكترينهاي شما را انتخاب خواهد كرد.عموما به دو دليل.يكي اينكه در اصل نمي خواهد در لحظه كاري انجام دهد و نزديكان شما با وي هستند و موردي هم نيست.ناگهان يكي از نزديكان بازي را نا خواسته يا خواسته انجام مي دهد و اينبار اين حركت بجاي اينكه مثل هميشه دفع گردد جذب مي گردد و مراحل بعدي و در نهايت خيانت! دوم اينكه وي مي خواهد بيشترين ضربه را به شما بزند! در نتيجه بهتر است خيانت نكنيد و يا اگر قبلا اينكار را كرده ايد بايد تمام حواس وي را به خود معطوف كنيد و به وي اطمينان بدهيد كه ديگر اين مسئله تكرار نخواهد شد.نه با زبان بلكه با عمل. از هرگونه كاري كه حتي نزديك به اين باشد كه وي حس كند ممكن است شما كاري كنيد نيز بپرهيزيد.زندگي سختي خواهيد داشت!
زنان به خيانت مي انديشند چون هميشه دنبال بهترينند!
اين پورت هيچگاه توسط شما نه استفاده ميشود و نه توسط آنها بسته! اين يعني زنان هميشه مردان را يك مشت خوك خيانتكار مي پندارند اما خود هميشه در شرايط لازم، هميشه زندگي خود را به مرد بهتري خواهند فروخت! كاري كه شما مي كنيد اين است كه شناسايي كنيد كه چقدر طرف مورد نظر شما از اين پورت استفاده مي كند.اكثر دختران نفوذ از اين پورت را چندان جذاب نمي دانند.آنرا نمي بندند اما به نفوذهاي آن نيز توجهي نمي كنند.اينگونه افراد نگراني خاصي را نبايد برايشان قائل شد.آنها با داشتن يك وضعيت ساده عملا هرگونه ديتا و يا استفاده از پورت را مهم نخواهند دانست.اما گروهي از دختران هستند كه بدنبال صعود به قله هاي بالا هستند.اينها مانند گرگدن فقط به سمت جلو مي دوند و همه چيز را جلويشان خراب مي كنند.اينها نگران چيزي نيستند.اينها از همه چيز استفاده مي كنند . هدف وسيله را برايشان توجيه مي كند.انها پول و موقعيت و همه چيز مي خواهند.فقط يه توصيه.اگر سر قرار بوديد و ديديد فرد مورد نظر شما اينگونه است به آرامي محل را ترك كنيد.اين افراد شما را براحتي خواهند فروخت