مولاجان:
مولاجان:هر چندآمدنت حتمی است،
من اما در هراس نبودن خویشم ...
کاش نسیم،عطر نفسهایت را به غربتم برساند.
تو را ای گل همیشه بهار سلام میگویم
و باز چشم میدوزم به راه آمدنت ...
ولی شرمساریم از انتظار ...
__
____
_______
_____
__
برای آمدنت انتظار کافی نیست؟
دعا و اشک و دل بیقرار کافی نیست؟
خودت دعابکن ای نازنین که برگردی
دعای این همه چشم انتظار کافی نیست ؟
اللهم عجل لولیک الفرج
قرائتی: مزاحم آرایش حلال دختران جوان نشوید ؟
قرائتی: مزاحم آرایش حلال دختران جوان نشوید ؟
و
تصویر/ آن مرد از آسمان آمد و دیش را با خود برد !
حجت الاسلام قرائتی در جلسه درسهایی از قرآن که امشب در تلویزیون پخش میشود درباره آرایش دختران جوان در خانواده و در مواقعی است که اسلام آن را حلال دانسته سخنرانی کرده است.
آرایش دختران
آرایش زن چیست؟ زن ذاتاً دوست دارد آرایش كند. و این جزء ذات زن است. متأسفانه بعضی از این حاجخانمهای پیرزن در خانه تا میبیند دخترش آرایش میكند، یا عروسش، (خنده حضار) یك تعبیرات زشتی میكند. خانم! تو پیری؟
خجالت نمیكشند، طوری نیست خجالت نكشند. مگر میخواهد بیرون برود خودش را نشان جوانها بدهد. خودش را آرایش میكند. ما زن داریم دو لیتر گریه میكند برای امام حسین(ع). اما اگر بفهمد پسرش با عروسش یك بستنی خورده كودتا میكند. (خنده حضار) روضه هفتگی، ختم انعام، ختم قرآن، همهی دعاها و نمیدانم «امن یجیب» مهرش، جانمازش اندازه یك بقچهی حمام است. اما اگر بفهمد كه این مثلاً با عروسش رفته فرض كنید حالا بگردند، دری وری میگوید. زن نژادش این است.
شما یاد بگیرید از امیرالمؤمنین(ع)، با غلامش رفتند پیراهن بخرند، پیراهن قشنگ را داد به غلامش، گفت: آقا من قنبر غلام هستم. فرمود: مگر جوان نیستی؟ خوب جوان دوست دارد شیك بپوشد. سر به سر بچهها نگذارید. در آرایش حلال، وقتی به آرایش حلال گیر دادی، آنها سمت آرایش حرام میروند. خیلی از گیرهایی كه میدهند اینها ضررش به خودشان برمیگردد.
بعضی از جوانها تا حالا چند مورد آمدند، به من گفتند: حاج آقای قرائتی من به خاطر شما یك سیلی خوردم. گفتم: چرا؟ گفته: من میخواستم آن كانال فوتبال ببینم، پدرم گفت: آن كانال قرائتی را ببینیم. من هی زدم فوتبال، او هی زد قرائتی! آخرش یك سیلی به من زد. من از همه اینهایی كه از پدرشان یا پدر بزرگشان كتك خوردند، معذرت میخواهم.
(خنده حضار) آخر این قرائتی تحمیلی درست نیست. اسلام گفته آزادی، حتی اگر آمدی پشت سر این آقا نماز خواندی، ركعت دوم آزادی! قصد فرادی كن برو. اصلاً نماز مغرب را خواندی، نماز عشا را آزاد هستی، رها كن برو. اسلام به ما آزادی داده است. اگر ما به حلالها قناعت كنیم، همهی مردم مسلمان میشوند. گیر اینكه بعضیها اسلام به آنها سنگین است، در همین نماز جمعه دیروز، نماز جمعه گذشته رفتیم، به ما گفتند: بین دو نماز صحبت كن. گفتم: سخنرانی بین دو نماز گروگان گیری است. گفت: فرار میكنند. گفتم: خوب فرار كنند. مگر میخواهی مردم را اسیر كنی؟ كم حرف بزن، خوب حرف بزنی فرار نمیكنند، حالا فرار هم كردند، كردند.
توجه به دستورات دین، نه سلیقههای شخصی
ما مثل بت پرستها در بعضی كارها هستیم. بت پرستها با دست خودشان یك بت میتراشیدند، راستش گریه میكردند. قرآن میگوید: «أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ» (صافات/95) با دست خودت سنگ تراشیدی حالا راستش گریه میكنی؟ ماهم با دست خودمان آداب و رسوم را درست كردیم، خودمان در آداب و رسوم خودمان ماندیم.
آرایش یك ارزش است. دختر و پسرها در آرایش حلال نباید مزاحم داشته باشند. مثل اینكه یك كسی شوهرش مرده اسلام گفته چهار ماه و ده روز فاصله بگیرد. بعد از چهار ماه و ده روز، قرآن آیه دارد میگوید: اگر خانم خواست عقد كند، كسی حق ندارد جلوی او را بگیرد. آیه قرآن است. متن قرآن است. زن بیوه! خواهند گفت عجب زن بیحیایی بود. چه زود شوهر كرد. تو كه میگویی: فلان زن بیحیا است، قطعاً غیبت كردی و گناه كبیره كردی. تو گناه كبیره كردی كه گفتی فلانی بیحیا است. اما او ثواب كرد. این خانم به هوای... نه خواهند گفت: این به شوهر اولش وفادار نیست. چه كسی گفت: معنای وفا یعنی عقد نكن؟ چه كسی گفت: عقد نكن.
زنان بیوه یك چیز غلطی در سرشان است. میگوید: من میخواهم وفادار باشم. چون میخواهد وفادار باشد، ازدواج نمیكند. اصلاً قاطی كرده والله نمیدانم قاطی كرده، اینها جزء دین نیست. جزء لغت نیست. جزء قرآن نیست. بالاخره حالا من 50 سال است دیگر آخوند هستم. 15 سالگی آخوند شدم. حالا 65 سالم است. بعد از 50 سال آخوندی، 32 سال برای شما حرف میزنم.
وفا این نیست كه انسان ازدواج نكند. تقوا این نیست كه انسان برای شوهرش آرایش نكند. به خانم میگوییم: آخر این چه قیافهای است؟
یك مردی در كوچه میدوید. گفتند: كجا میدوی؟ گفت: میروم خانه زنم از عروسی میآید، چون تا از عروسی میآید، لباسهای خوبش را كنار میگذارد و آشغالهایش را خواهد پوشید. من میخواهم یك لحظهای كه لباسش را میكند، من هم یك نگاهی به این لباس بكنم. خوب این چه، كجایش مثلاً چرا چنین است؟ كه مرد باید بدود، آرزو، آه بكشد كه یكبار هم... هرچه آرایش دارید «وَ لا یبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِن» (نور/31) آرایش مخصوص زن است. بیرون خانه آرایش نباشد.
حدیث داریم پیغمبر برای خانمهایش آرایش میكرد. پولی كه پیغمبر برای عطر میداد بیش از پولی بود كه برای غذا میداد. زن و شوهر باید چطور باشد؟ قرآن میگوید: «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ» (بقره/187) در این «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ» چند تا نكته است، من برای شما بگویم.
آماری تکان دهنده از وضعیت زنان خیابانی + تصاویر تکان دهنده ؟
آماری تکان دهنده از وضعیت زنان خیابانی + تصاویر تکان دهنده ؟
در پي دستگيري بالغ بر دو هزار زن خياباني و بررسي وضعيت آنها، مشخص گرديده ۶۰۰ نفر از آنها روسپيگري را به عنوان شغل خود انتخاب كردهاند و ۱۴۰۰ نفرشان از طريق شبكههاي مجازي به اين دام افتاده و اقدام به ارتباطگيري با مردان هوسران ميكردهاند.
به گزارش ندای انقلاب اين درحالي است كه بر اساس آمارهاي موجود، هماكنون بالغ بر ۵/۱ ميليون نفر زن بيوه و مطلقه در كشور وجود دارد و روزانه نيز ۱۶۰ نفر به اين آمار اضافه ميشود. از سوي ديگر حدود ۵/۴ ميليون نفر دختر نيز وجود دارند كه هنوز ازدواج نكردهاند. نكته درخورد توجه اينكه بين سن بلوغ و ازدواج در كشور به شدت بالا رفته است، به طوري كه بين سن بلوغ با ازدواج دختران ۱۸ سال و پسران ۱۵ سال فاصله افتاده است.
خبر ديگري در اين زمينه حاكي است قبل از اجراي طرح جديد نيروي نتظامي تحت عنوان «امنيت اخلاقي» براي برخورد با پديده بحجابي و بدپوششي در كشور، طي يك دوره يكماهه تعدادي از زنان و دختران بدحجاب دستگير شدند كه وضعيت آنها در ابعاد مختلف بدين شرح است: ۱- از نظر گروه سني بالغ بر ۷۸/۹ درصد از يادشدگان زير ۱۵ سال. ۹/۴۶ درصد آنها بين ۱۶ تا ۲۰ سال، ۵/۳۱ درصدشان بين ۲۱ تا ۲۵ سال و ۸/۱۳ درصدشان ۲۶ تا ۳۰ سال سن داشتهاند.
۲- به لحاظ وضعيت تاهل بالغ بر ۶/۸۴ درصد از يادشدگان مجرد، ۱/۱۳ درصد از آنها متاهل و ۳/۲ درصدشان مطلقه بودهاند.
۳- از نظر ميزان تحصيلات بالغ بر ۹/۴۶ درصد از يادشدگان دارات تحصيلات متوسطه و ديپلم، ۷/۲۷ درصد آنها فوق ديپلم و ليسانس و ۴/۲۵ درصدشان بالاتر از ليسانس بودهاند.
۴- بله لحاظ داشتن شغل بالغ بر ۴/۲۵ درصد از يادشدگان محصل، ۳/۱۹ درصد از آنها دانشجو، ۴/۱۵ درصدشان دارات شغل آزاد، ۵ درصد كارمند بخش خصوصي، ۵/۱۱ درصدشان خانهدار و ۱۷ درصدكارگر يا بيكار بودهاند.
۵- از نظر نحوه زندگي بالغ بر ۵/۳۸ درصد از يادشدگان با والدينشان و ۷/۱۷ درصد از آنها با يكي از والدينشان زندگي ميكنند و ۸۸/۴۴ درصدشان از پاسخگويي به اين سوال خودداري كردهاند.
۶- به لحاظ سابقه دستگيري بالغ بر ۵/۸۷ درصد از يادشدگان سابقه دستگيري نداشته اند، ۵/۷ درصد از آنها براي بار دوم دستگير شدهاند و ۵/۵ درصدشان از پاسخگويي به اين سوال خودداري كردهاند.



















تکالیف شب قدر و شعر های زیبا شب قدر

«اعمال شبهای قدر»
إنا انزلناه فی لیله القدر
شب نوزدهم:
اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم میخورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل میشوند و به خدمت امام زمان علیهالسلام مشرف میشوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض میکنند.
اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام میشود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.
اعمالی که در هر سه شب مشترک است:
اعمال مشترک شب 19 ، 21 ، 23
?- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)
?- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.
?- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.
?- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:
اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.
ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله
ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِعلیٍّ
ده مرتبه: بِفاطِمَةَ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ
ده مرتبه: بِالحُسَین ِ
ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ
ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی
ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ
ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ
ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.
پس از این عمل هر حاجتی که داری طلب کن.
?- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.
?- احیا داشتن این شبها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها و وزن دریاها باشد.
?- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.
?- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ…
شب نوزدهم:
?- صد مرتبه “اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه”.
?- صد مرتبه ” اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ”.
?- دعای “یا ذَالَّذی کانَ…” خوانده شود .
?- دعای ” اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ…” خوانده شود.
شب بیست و یکم:
فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم.
شب بیست و سوم:
1- خواندن سوره عنکبوت و روم و دخان
2- تکرار دعای فرج
شب قدر
شبی است که «لیلة البراتش» خوانند:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند
مبادا لیله القدرت سرآید گنه بر ناله ام افزون تر آید
مبادا ماه تو پایان پذیرد ولی این بنده ات سامان نگیرد
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی
امشب تمام آینه ها را صدا کنید گاه اجابت است رو به سوی خدا کنید
ای دوستان آبرودار در نزد حق در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید
شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم توشه ی قبری ندارم
امشب ...
از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد ...
امشب چشمانم را با آب توبه می شویم
و کلام قرآن در دهانم می ریزم
تا خواب چشمانم را نیازارد ...
رسول خدا (ص)
هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال دیگر عذاب از او دور می گردد.
******
به پیامبر(ص) گفته شد:
اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را».
انیس قلب خود تنها خدا کن خدا را در دل شبها صدا کن
ز خوف حق چو اشکی را چکاندی به حال این رفیقت هم دعا کن
دراین شبها تو مهدی(عج) را صدا کن چو یوسف غایب است حیران چنانیم
دعای اول و آخر ظهور است که بیش از این در این هجران نمانیم
شب قدر، فصل نزول انوار رحمانی بر بوستان جانهای روحانی است.
******
شب قدر، آبستن سپیده فلاح و رستگاری انسانهای دل سپرده به مهر مهربانترین مهربانان است.
******
شب قدر، شب حضور روح و ملایک در محضر امام زمان (عج) است.
******
شب قدر، شبی است که در عرصه آن انسان، ره صد ساله را یک شبه طی می کند.
******
شب قدر، حاوی نهر نوری است که در زلال پر برکت آن جان مؤمنان از گناه تطهیر می شود.
******
شب قدر، طلایه دار فلاح و رستگاری عارفان عاشق و عاشقان بیدل در بین شبهای سال است.
******
شب قدر، آوای ایمان را در گوش جان مؤمنان به غیب نجوا می کند.
شب قدر
******
شب قدر شبی است که باید شکواییه هجران را درنوردید و به امید وصل و دیدار، بیدار نشست و از جام طهور «سلام» تا مطلع «فجر» سرمست بود.
******
شبی که باید در عاشقی ثابتقدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جست و احیا گرفت و به نیایش پرداخت و کار خیر کرد و صالحات به جا آورد و به نیازمندان رسید و دانایی طلبید و به دانشآموزی پرداخت.
******
شب قدر، شبی که باید به یاد روی محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، با دردمندیهای عاشقانه نالید و دیدار او را از خدای طلبید.
******
شب قدر، شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها.
******
شبی که در آن خطاب میآید: کجایند جوانمردان شبخیز که در آرزوی دیدار، بیخواب و بیآرام بودهاند و در راه عشق شربت بلا نوشیدهاند، تا خستگی ایشان را مرهم گذاریم و اندر این شب قدر ایشان را با قدر و منزلت گردانیم؛ که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران.
******
شب قدر، فصل نزول آیات رحمانی بر بوستان جانهای روحانی است.
******
شب قدر، گاه رویش جوانههای الغوث الغوث بر عرصه لبهای تائب است.
******
شب قدر، بهترین منزلگاه نیایشگران سرسپرده به مهر حق است.
******
شب قدر، وقت شناخت قدر خویش است.
******
شب قدر، بهترین گاه آرایش صحیفه دل مؤمنان به زیور ذکر خداست.
******
شب قدر، بزرگترین میدانگاه سبقت گرفتن اولاد آدم در خیرات است.
******
شب قدر، آوای ایمان را در گوش جان انسانها ترنم میکند.
******
شب قدر، فاصله مُلک و ملکوت را به حداقل ممکن میرساند.
******
شب قدر، گشاینده پنجره کشف و شهود بر منظر روح عارفان است.
******
شب قدر، لالهای شکفته در کویر شبهای عادی سال است.
******
آی فقیران غنی، کجایید که شبهای قدر آمده است؟!
******
تقدیری سراسر خیر، برکت، خرسندی، سلامت، خوشبختی، سعادت دنیا و آخرت، توشه شب قدرتان باد.
******
خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود.
شب قدر
******
کجایید خاکیان سدره نشین و زمینیان آسمانی که ملکوتیان امشب شیفته شمایند؟!
******
شب قدر، سرنوشت یکسال ما تعیین می شود. این شبها را از دست ندهیم. برای تعجیل در فرج مولایمان دعا کنیم.
******
فرشته ها برای آزادی انسان ها از دستان شیطان و بخشش معاصی و بردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده خدا هستند. (اللهم لبیک) مرا دعا کنید.
******
خدایا قدر ما را به قدر مولا علی(ع) نزدیک فرما.
******
الهی آن شب که همه قرآن به سر می کنند ما را توفیق بده قرآن را به دل کنیم.
******
از عرش صدای ربنا می آید
آوای خوش خدا خدا می آید
فریاد که درهای بهشت باز کنید
مهمان خدا سوی خدا می آید
******
آری ما را بر عظمت و شناسایی آن راهی نیست،
تنها می توان در زیر باران رحمت "لیله القدر" ایستاد تا بر ما ببارد
و جانهایمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد.
******
شب قدر، شبی است که در عرصه آن انسان، ره صد ساله را یک شبه طی می کند.
******
خدایا به حقیقت شب قدر قسمت می دهیم:
عافیت و سلامتی جسم و جان و دین و دنیا و اخلاق را نصیب همه ی ما بگردان.
******
خدایا! تقدیر ما را در شب قدر بگونه ای رقم بزن، که در دنیا و آخرت، بالاترین افتخار ما "شیعه بودن ما" باشد، "شیعه ی واقعی حضرت امیر" همین و بس.
******
موسی (ع)گفت:
خداوندا! میخواهم به تو نزدیک شوم، فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود،
گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را میخواهم،
فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند.
******
آری امشب، "چشم سر" را باید بیدار داشت
تا "چشم جان" بیداری و بینایی یابد و دل از بندها برهد؛
و ما چه زیانکاریم اگر از شب قدر
تنها بیداری چشم نصیبمان شود و راهی به ورای آن ، بر اقلیم جان نیابیم.
******
ز مردم دل بکن یاد خدا کن
خدا را وقت تنهایی صدا کن
در آن حالت که اشکت می چکد گرم
غنیمت دان و ما را هم دعا کن
تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی / شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم / سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی . . .
خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه
امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود . . .
1ـ غسل
مرحوم علامه مجلسى فرموده: غسل شبهاى قدر را مقارن غروب آفتاب انجام دهند که نماز مغرب را با غسل بخوانند.(1)
2ـ نماز
دو رکعت نماز بخواند; به این صورت که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید را تلاوت کند و بعد از پایان نماز، هفتاد مرتبه بگوید: اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ أَتُوبُ اِلَیْهِ.
در روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است: کسى که این عمل را بجا آورد، از جاى خویش بر نخیزد مگر اینکه خداوند متعال او و پدر و مادرش را بیامرزد و خداوند فرشتگان را مأمور مى کند تا سال آینده براى وى حسنات بنویسند.(2)
و صد رکعت نماز بجاى آورد (هر دو رکعت به یک سلام). که فضیلت بسیار دارد و بهتر آن است که اگر تواناى داشته باشد، در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره توحید را بخواند.(3)
3ـ مراسم قرآن بر سرگرفتن
امام باقر(علیه السلام) درباره ء عمل دیگر این شب فرمود: قرآن را بگشاید و در برابر خود قرار دهد و بگوید: اَللّهُمَّ إنّى أَسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَ ما فیهِ، وَ فیهِ اسْمُکَ الْأعْظَمُ الْأَکْبَرُ، وَأسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ ما یُخافُ وَ یُرْجى، اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ.(4) سپس حاجت خود را از خدا بخواهد.
به فرموده امام صادق(علیه السلام) قرآن مجید را بر سر بگذارد و بگوید: اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ، وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ، وَبِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِن مَدَحْتَهُ فیهِ، وَ بحِقِّک عَلَیْهِمْ، فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ.
آنگاه ده مرتبه بگوید: بِکَ یا اَللّهُ و ده مرتبه بِمُحَمَّد(صلى الله علیه وآله) و ده مرتبه بِعَلىٍّ(علیه السلام) و ده مرتبه بِفاطِمَةَ(علیها السلام) و ده مرتبه بِالْحَسَنِ(علیه السلام) و ده مرتبه بِالْحُسَیْنِ(علیه السلام) و ده مرتبه بِعَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ(علیه السلام) و ده مرتبه بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد(علیه السلام) و ده مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَر(علیه السلام) و ده مرتبه بِعَلىِّ بْنِ مُوسى(علیه السلام) و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلىٍّ(علیه السلام) و ده مرتبه بِعَلىِّ بْنِ مُحَمَّد(علیه السلام) و ده مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ(علیه السلام) و ده مرتبه بِالْحُجَّةِ(علیه السلام); در پیان هر حاجتى که دارد از خداوند طلب نماید و در تمام این اذکار، نهایت حضور قلب و توجه به درگاه خدا را حفظ کند.(5)
4ـ زیارت امام حسین(علیه السلام)
به فرموده علامه مجلسى، زیارت امام حسین(علیه السلام) در هر یک از شبهاى قدر، مستحب مؤکد است(6)
5ـ شب زنده دارى
احیا داشتن یعنى شب را تا صبح بیدار باشد و به عبادت و دعا و تلاوت قرآن و غیره سپرى کند(7)
6ـ دعا
مرحوم کفعمى در مصباح نقل کرده که امام زین العابدین(علیه السلام) دعایى را در شبهاى قدر در حالت ایستاده و نشسته و در رکوع و سجود مى خواندند: ابتداى آن دعا این چنین است:
اَللّهُمَ اِنّى اَمْسَیْتُ لَکَ عَبْداً داخِرَاً، لا اَمْلِکُ لِنَفْسى نَفْعاً وَ لا ضَرّاً، وَ لا اَصْرِفُ عَنْها سُوءاً..الخ.(8)
و نیز خواندن دعاى جوشن کبیر در این شب سفارش شده است.(9)
السلام علیک یا جده بزرگ گوار یا آقا موسي بن جعفر (ع)
السلام علیک یا جده بزرگ گوار یا آقا موسي بن جعفر (ع)
شب قدر و تعیین سرنوشت
از رویدادهای مهم شب قدر، تعیین سرنوشت آدمی است. در این شب، حوادث و امور نیک و بد سال آینده انسان، تعیین می شود و سرنوشت سال آینده او در آن شب رقم می خورد. او ابزاری در اختیار دارد که می تواند با استفاده از آن در این شب، چگونگی سرنوشت خود را تا حدّی تعیین کند و همین مسأله است که شناخت و بهره گیری از «شب قدر» را ضروری می سازد. بدون شک، آن ابزار چیزی جز دعا نیست.
شب قدر، فرصت آشتی با خدا
شب قدر، شب برکت، رحمت و مغفرت است. از طرفی یکی از مظاهر رحمت و مغفرت الهی، باب توبه و استغفار است که خداوند برای بندگانش گشوده است و این شب از فرصت های مناسب برای بازگشت به سوی خداوند است. هرگاه انسان، اندک تأمّلی در این معنی کند که با نافرمانی چه مزایایی را از دست داده و چه فرجامی در انتظار اوست خود به خود، به فکر بازگشت به سوی خدا و جبران گذشته می افتد و شب قدر بهترین فرصت برای این تأملات و آشتی با خداوند است.
حکمت شب قدر
کار بیهوده حتی از افراد عادی پسندیده نیست، چه رسد به خدای سبحان که هیچ کاری را بدون حکمت و مصلحت انجام نمی دهد. حکمت مصادف بودنِ شب قدر با شب نزول قرآن و شبی که مقدّرات در آن سامان داده می شود، این است که بنده، سرنوشت و مقدرات خویش را به قرآن پیوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه کردار و اندیشه اش سازد. اگر کردارش با قرآن موافق باشد، سعادتمند است وگرنه بدبخت و ناکام خواهد بود.
فرصت را غنیمت بشمریم
شب های قدر و نیز روزهای آن، شیرین ترین و ارزنده ترین روزها و شب های سال است و باید این فرصت را غنیمت بشماریم؛ به یاد گذشته های خود بیفتیم و از خداوند طلب آمرزش کنیم که این ماه، ماه آمرزش و مغفرت است. با قلب خاشع به دعا و مناجات با خدای خویش بپردازیم تا دعاهایمان مستجاب شود.
شب قدر، برتر از هشتاد سال
از ویژگی های برجسته ماه مبارک رمضان، وجود شب قدر است؛ شبی که در فضیلت و عظمت به دلیل رحمتی که از جانب پروردگار در آن نازل می شود، بر هزار ماه برتری دارد، و این مدت، هشتاد و اندی سال و مساوی با عمر طولانی یک انسان است. بنابراین، درک یک بارِ شب قدر و بهره برداری از برکات و فیوضات آن، بر عمر طولانیِ انسانی که به واسطه غفلت و بی خبری، از الطاف خاص الهی محروم باشد میان این شب و شب های معمولی تفاوتی نگذارد، ترجیح و برتری دارد.
توبه و طهارت باطنی در شب قدر
از عوامل مهمِ تطهیر باطن، توبه است که گناهان و موانع تقرب و پیوستن انسان به خداوند را از میان می برد و آیینه دل را برای تابش نور ایمان و محبت حق مستعد می کند. پس طهارت از گناه، با توبه و استغفار و بارش باران رحمت حق و مغفرت او حاصل می شود، مقدمه نزدیک شدن به خداوند است؛ زیرا با توبه و زدودن آلایش و ظلمت گناه است که انسان شایسته تقرب به حق می شود. به تحقیق شب قدر بهترین فرصت برای این کار است. قرآن کریم دراین باره می فرماید: «همانا خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست می دارد» و در جای دیگر می فرماید: «هر کس کار زشتی کند یا به خویش ستم روا دارد، آنگاه از خداوند طلب آمرزش کند، خدا را آمرزگار و مهربان می یابد»
چرا خانم ها آرایش می کنند؟
چرا خانم ها آرایش می کنند؟
پونه عزیز
منظور من شامل همه این موارد می شود. شما با ذکاوت به نکته بسیار مهمی اشاره نمودید "آرایش کردن تنها یک هدف بیشتر ندارد آنهم فقط جلب توجه بیشتر" به نظرم در مورد تمام کلمات جمله هم فکر نمودید. من هم در خصوص جملاتم کمی فکر کرده ام. آنجا که آورده ام در خارج خانه آرایش ایشان کمی فرق میکند ناظر بر هر دو حالت بیشتر یا کمتر شدن آرایش می باشد ولی در خصوص بودن آرایش سکوت کرده ام زیرا بر اساس برداشتم از جامعه کشورم که تقریبا همه اسما مسلمانند، تقریبا همه خانمهای جوان در شهرها در محیط خارج از خانه آرایش دارند.(جوامع روستایی به کنار)
اگر شما بخواهید مشخصات کارمند اداره ای که دوست شماست را به کس دیگری که برای کاری باید به آن اداره مراجعه کند، بدهید، احتمالا از این جملات استفاده نخواهید کرد، فلانی بسیار راستگو و درستکردار و مومن خانواده دوست است بلکه احتمالا خواهید گفت که حدودا 45 سال دارد، کمی چاق است و ....
پونه عزیز، اگر شما ازدواج کرده باشید، اطمینان دارم همسرتان به خاستگاری شما آمده نه شما به خاستگاری او رفته اید، این بدان معنی است که ابتدا همسرتان به لحاظ ظاهری شما را پسندیده و بعد در خصوص اخلاقیات شما به نتیجه رسیده است. یعنی شما در جلب توجه اولیه ایشان موفق بوده اید. این امر انکار ناپذیر است چون اخلاقیات را در چهره ننوشته اند. این بدان معنی است که شما در یک فرایند جلب توجه موفق بوده اید. بنابراین این جمله "در دین من اسلام این امر فقط برای همسر مجاز می باشد" حد اقل در قبل از ازدواج (اگر آرایش می کرده اید صادق نیست و اگر هم اکنون نیز در زمان خروج از خانه حتی اگر حداقل آرایش را داشته باشید باز هم صادق نیست)
این نسخه که برای خانمهای شاغل نوشته اید نیز نافی این قضیه نمی باشد چرا که می توانند به راحتی از موارد جایگزین استفاده نمایند، چون دقیقا سئوال من هم همین است که چرا وقتی خانه را ترک می کنند آرایش دارند چه برای کار یا خرید یا سینما یا ...؟ فرقی نمی کند، آفتاب برای خانم شاغل سوزنده تر از خانم خانه دار نیست بنا براین بنا به استدلال شما همه خانمها نیاز به آرایش دارند چون باید از پوست خود مراقبت نمایند. اینگونه شما دو پاسخ بسیار متناقض در در یک نوشتار و با فاصله چند خط داده اید.
گرد آفرید نوشته است:ریشه را فراموش کنید.پرسش بنیادین این است که:
**چرا زنان آرایش می کنند؟**
این تنها زنان نیستند که آرایش می کنند بلکه آقایان نیز از قدیم تا به حال آرایش می کنند.
و اگر برای سؤال بنیادین خود پاسخ بنیادین می طلبید باید بگویم به نظر من فقط برای جلب توجه بیشتر، چرا؟
چون زیبایی طلبی در فطرت انسان نهفته است حتی آفریننده انسان نیز طالب زیبایی است به همین خاطر این حس را در نهاد بشر قرار داده است.
هر چه زن بیشتر خود را بیاراید خواه ناخواه بیشتر مورد توجه دیگران(چه زن و چه مرد)قرار می گیرد ودیگران را جذب خویش می نماید و بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.
و شما خیلی راحت می توانید پی ببرید که زنانی که آرایش می کنند:
یا از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند.
یا به دنبال پیدا کردن زوجی مناسب تر می گردند.
یا می خواهند عقده ها و نابسامانیهای روحی خود را به نحوی تخلیه کنند.
لازم به یاد آوری است که این یک نظر شخصی است.
پرستو
اینا رو یادم رفت بگم.من وقتی جلوی آینه می ایستم و برای اینکه چه جوری می تونم زیباتر بنظر برسم فکر می کنم و وقت می گذارم حس خوبی دارم چون انگار این زمان رو دارم برای خودم وقت می گذارم.از اینکه می بینم با آرایش چهره ی متفاوتی پیدا کردم یا زیباتر شدم لذت می برم(همین نظرو از دوستامم شنیدم).اینکه آدم دوست داره در نظر آدمهای دیگه زیبا برسه دیگه فکر می کنم یه حس ذاتیه.مگه آقایون دوست ندارند زیبا و آراسته باشند؟البته که دوست دارند،اونا هم طبق سلیقه شون بهترین لباس و مدل مو و ریش و... رو انتخاب می کنند.اگه عرف باشه (که داره می شه) آرایش هم می کنند!شاید این حس در خانمها قویتره ولی در هر دو جنس هست.شاید اساس این میل در بشر همون جلب توجه جنس مخالف باشه ولی علاوه بر اون حس زیبایی دوستی انسانها هم تو این رفتار تاثیر زیادی داره.بهر حال میل طبیعیه ولی ممکنه بسته به شرایط در درجات و شکلهای مختلف بروز کنه.
چرا آرایش کردن خانمها رو موضوع قابل بحثی می دونید؟نکنه به نظر شما اینم جزو آسیبهای اجتماعیه؟!
اگه تو کشورهای خارجی خانمها کمتر آرایش می کنند بخاطر اینه که می تونند حس زیبایی طلبی یا عشوه گری یا جلب توجه دیگران یا هر چیزی که اسمشو می گذارید رو به طرق مختلف و طبیعی تری ارضا کنند.من نوعی که نمی تونم لباس مورد علاقه ام رو توی خیابون،محیط کار،تحصیل و امثال اون بپوشم(نه لباس خاصی حتی فکرشو بکنید یه پیراهن ساده ولی مورد علاقه)،نمی تونم موهامو به شکل مورد علاقه ام مرتب کنم تا ظاهرم مرتب بنظر برسه ، من که اینقدر برای حضور در جامعه باید خودمو تو قیدوبند بگذارم پس مجبورم تمام تمرکزمو بگذارم روی تنها عضوی از بدنم که پیداست پس تا می تونم آرایش می کنم.
آرایش کردن که بخودی خود چیز بدی نیست.چه اشکالی داره خانم یا آقایی که با دیگران معاشرت می کنه به خودش برسه تا زیبا و مرتب بنظر برسه؟
ما به سرووضعمون اهمیت نمی دیم و اسمشو می گذاریم اسلام.آقایونمون صورتشونو اصلاح نمی کنن می گن اسلام خانمهامون به سرووضعشون نمی رسن می گن اسلام.من به همه ی اینا می گم شلختگی و معتقدم عقاید انحرافی افراطی متحجرانه ما ،علاوه بر دردهای دیگه ما رو به شلختگی هم کشونده !!!!
شاید جوابم چیزی که هدف نویسنده موضوع هست نباشه اما اینکه مدام دارن از رفتار خانمها در جامعه انتقاد می کنن منو ناراحت می کنه
آیا می دانید که هفتاد سال عمرتان چگونه می گذرد؟
۲۵سال خواب ۸سال درس خواندن ۷سال تفریح ۶سال استراحت ۵سال صحبت با دیگران ۴سال غذا خوردن ۳سال رفت و آمد
باقیمانده فقط ۱۲سال!!! پس........
تا حالا فکر کردی چند سال مثل یک انسان زندگی کردی خدا به داد برسه شب اول قبر هیچ کسی نیست جزء توشه ای آخرتد البته اگر چیزی داشته باشیم........
گفتم خدای چقدر احساس تنهایی می کنم ؟
گفتم خدای چقدر احساس تنهایی می کنم ؟
گفتی : من که نزدیکم(بقره/۱۸۶)
گفتم : تو همیشه نزدیکی ـ من دورم..... کاش می شد بهت نزدیک شم
گفتی : هر صبح و عصر پروردگارت رو پیش خودت ـ با خوف و تضرع و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)
گفتم : اینم توفیق میخواد!
گفتی : دوست ندارید خدا ببخشدتون؟!(نور/۲۲)
گفتم : معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی : پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید(هود/۹۰)
گفتم : با این همه گناه....آخه چیکار می تونم بکنم؟
گفتی : مگه نمی دونید خداست که توبه رو از بنده هاش فبول می کنه؟!(توبه/۱۰۴)
گفتم : دیگه روی توبه ندارم
گفتی : (ولی) خدا عزیزه و دانا . او آمرزنده ی گناه هست و پذیرنده ی توبه(غافر/۳ـ۲)
گفتم : با این همه گناه برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی ک خدا همه ی گناه ها رو می بخشه(زمر/۵۳)
گفتم : یعنی بازم بیام ؟ بازم منو می بخشی ؟
گفتی : به جز خدا کیه که گناه ها رو ببخشه؟(آل عمران/۱۳۵)
گفتم : نمی دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می زنه ـ ذوبم می کنه ـ عاشق می شم!.... توبه می کنم
گفتی : خدا هم توبه کننده ها و هم اونایی که پاک هستن رو دوست داره(بقره/۲۲۲)
ناخواسته گفتم : الهی و ربی من لی غیرک
گفتی : خدا برای بنده اش کافی نیست؟(زمر/۳۶)
گفتم : در برابر این همه مهربونیت چیکار می تونم بکنم؟
گفتی : ای مومنین ! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح وشب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته هاش بر شما درود و رحمت می فرستن تا شما رو از تاریکی ها به سوی روشنایی ها بیرون بیارن . خدا نسبت به مومنین مهربونه(احزاب/۴۳ـ۴۱)
رها شدن از احساسات منفی بعد از طلاق ؟
رها شدن از احساسات منفی بعد از طلاق ؟

سرعت بهبودی بعد از طلاق بستگی به این دارد که با چه سرعتی بتوانید آن احساسات منفی که ازدواجتان را تحت تاثیر قرار داده بود و نهایتاً منجر به طلاق شد، رها کنید. خیلی ها هستند که خیلی راحت می توانند احساساتشان را رها کرده، گذشته را فراموش کنند و به زندگیشان ادامه دهند. اما کسانی هم هستند که قادر نیستند احساساتی که منجر به طلاقشان شده را کنار گذاشته و زندگی عادیشان را از سر بگیرند.
تا آنجا که ممکن است باید این احساساتی که طی طلاقتان تجربه کرده اید را آزاد کرده و بیرون بریزید وگرنه نابودتان میکند. آنوقت دیگر هیچوقت نمی توانید گذشته را فراموش کنید و حتی ممکن است بیماری های کشنده به سراغتان بیاید یا برای راست و ریست کردن اوضاع با همسر سابقتان وارد مشاجره و دعوا شوید.
در چنین موقعیتی هم مثل موقعیت های بد دیگر، اولین کاری که برای دور ریختن این احساسات باید انجام دهید این است که این واقعیت را قبول کنید که طلاق سرانجام اتفاق افتاده است. چه بخواهید و چه نخواهید شما هم بخشی از علت این طلاق هستید. شاید قبول این مسئله برای خیلی ها سخت باشد اما واقعیت این است که طلاق هیچوقت تقصیر یک نفر نیست. پس مسئولیت سرنوشتتان را بپذیرید و برای بهبودی قدم بردارید.
برای اینکه اطمینان یابید که بر احساساتتان فائق آمده اید، می توانید از متخصصین کمک بگیرید تا به شما در این روند کمک کنند. شاید هزینه برایتان در بر داشته باشد اما با در نظر گرفتن فواید و مزایایی که دارد مطمئن باشید که خیلی بهتر از تنها کنار آمدن با این قضیه است. روانشناسان می توانند به شما کمک کنند که چطور دوباره با انرژی و انگیزه زیاد زندگیتان را از سر بگیرید.
همه مشغله های خود را دارند و شما معمولاً با این احساسات منفی درونتان تنها هستید. اگر روانشناسی نباشد که گاه و بیگاه با او صحبت کنید تا راهنماییتان بکند و به حرفهایتان گوش کند، به دردسر می افتید و مجبورید که خودتان یکه و تنها با این افسردگی و درد جدایی مقابله کنید.
بخش صادقانه قضیه این است که باید یاد بگیرید خودتان و همسر سابقتان را ببخشید. شما و همسر سابقتان هر دو در شکست ازدواجتان مقصر بوده اید و نمی توانید که فقط او را در این زمینه متهم کنید. روانشناس می تواند به شما برای قبول تقصیر خودتان کمک کند.
اما یادتان باشد که بااینکه می توانید همسر سابقتان را ببخشید اما هیچوقت نمی توانید فراموش کنید. یعنی هیچوقت نمی توانید درس هایی را که از آن ازدواج گرفتید فراموش کنید. با این درس ها ازدواج بعدیتان مطمئناً موفق تر خواهد بود.
وقتتان را صرف انجام کارها و فعالیت هایی کنید که دوست دارید و از آن لذت می برید. تنها ماندن به این معنی نیست که باید بدبخت زندگی کنید و در به در دنبال کسی باشد که دوباره دوستش بدارید.
خودتان را جمع و جور کنید و پولتان را فقط خرچ خودتان کنید. خلاصه اینکه خودتان را بیشتر از هر چیز دیگری دوست داشته باشید. طی این سالها احتمالاً این عشق علاقه را نثار کسان دیگری کرده اید و الان دیگر وقتش رسیده که آن را به باارزشترین کسی که روی کره زمین میشناسید بدهید، یعنی خودتان.
خیلی هم دختر و پسر حرف گوش کنی نباشید!!
خیلی هم دختر و پسر حرف گوش کنی نباشید!!
کسانی به شما خواهند گفت اصلاً در برابر زور کوتاه نیایید و ضعیف نباشید و منت کشی نکنید و اگر دیدید طرف دارد بی محلی می کند. شما بدترش را انجام دهید.
این افراد یا کتک خوردن های خودشان یادشان رفته یا می خواهند شما را بدبخت نموده، بعداً مسخره تان کنند. اصلاً گوش نکنید فوق فوقش شوهر آینده تان قدری یا کمربند سیاه و کبودتان کرده یا خانم، ناخن هایش را کرده توی چشم هاتان یا … این ها نمک زندگی هستند بعداً بهتر از این هایش هم پیش می آید. یک آدم بالغ فهمیده که با این شوخی ها از میدان به در نمی رود و ناراحت نمی شود!!!
الان وقتش شده که خلاف جریان تاریخ شنا کنید
تمرین ضد دموکراسی و تحمل استبداد، تمرین منت کشی، عدم مقاومت و گریه کردن های ساکت شبانه زیر لحاف. این طوری می فهمید که ریش سفیدی بدون ریش چه مزه ای دارد. مردها با زن ها خیلی فرق دارند و همسرها با ایده آل ها، خیلی خیلی.
سقراط می گوید” ازدواج کنید، اگر زد و همسرتان خوب درآمد که خوشبخت می شوید و اگر بد بود هم عیبی ندارد، سرطان که نگرفته اید، عین من فیلسوف می شوید.” چون در تاریخ آمده که سقراط زن بسیار بد اخلاقی داشته است.
سعی کنید هر چه بیشتر هم را بشناسید
اگر همسرتان خصوصیت بدی دارد، حق تان است و اگر احیاناً و تصادفاً خصوصیت خوبی از وی سر زد، شانس آورده اید. خیلی تغییر خواهید کرد اما روی تغییر دادن طرف مقابل تان خیلی حساب نکنید. فوق فوقش اگر اوضاع خیلی غیر قابل تحمل بود و همسرتان نمی توانست حاصل ضرب 6358 در 3687 را ذهنی در سه ثانیه حساب کند هم که هنوز چیزی نشده. جدا می شوید و خودتان نتیجه را با دست حساب می کنید.
هیچ چیز مثل معاشرت در دوران نامزدی و رفت وآمد به خانه نامزدتان چشم و گوش شما را به عادات و خلقیات او باز نمی کند بنابراین به خود و او یک فرصت مناسب بدهید نه کم و نه خیلی زیاد…
طولانی کردن نامزدی بی دلیل ممنوع
کسانی به شما خواهند گفت باید طرفین همدیگر را خوب بشناسند؛ بنابراین لااقل چند سالی برای عروسی دست نگه دارید و هر روز با همسرتان بحث کنید، هر شب معماهای فلسفی لاینحل تان را تلفنی از ایشان بپرسید، هر هفته استخاره کنید، هر ماه به یک کانون مشاوره سر بزنید و هر سال یک عکس جدید دو نفره بگیرید، ببینید بالاخره به شما می آیند یا نه. این کسان ممکن است خدای نکرده عقده ای چیزی داشته باشند. این ها می خواهند شما را به خاک سیاه بنشانند ، و یا می خواهند ببنند کی پشیمان می شوید تا همسرتان را از چنگ تان در بیاورند.
طول این دوره یک اندازه و فرمول خاصی دارد و عین دامن می ماند؛ کوتاهش عیب است و بلندش زیر دست و پا گیر می کند ولی به هر حال خیلی طولش ندهید که بگویید دارم فکر می کنم تا فرمولش دقیقاً یادم بیاید. نتیجه کار فرمایشی و طولانی مدت همیشه عینهو جنگ ویتنام افتضاح از آب در می آید.
از قدیم گفته اند دندانی که درد نمی کند، صدایش را در نیاورید؛ حالا شما بیکارید که می خواهید صدای نق نق خانواده همسرتان را در بیاورید؟ هر چه زودتر و در سن پایین تر زندگی را تشکیل دهید، بیشتر از عمرتان استفاده می کنید شما که دیگر زیر بار تعهد رفته اید؛ باور کنید خدا خیلی کریم تر از من و شما و صندوق وام ازدواج سر کوچه است.
باور داشته باشید اگر در انتخاب خود دقت بالایی به خرج داده باشید و درنهایت از طرفتان مطمئن باشید هر زمانی که به زیر یک سقف رفتید ،با خود می گویید ای کاش زود تر رفته بودیم. چون شما در دوران نامزدی و عقد ، پیش از آنکه نقش همسری را ایفا کنید، باید فرزند خوبی برای پدر ومادرتان باشید؛ و آقای داماد یا خانم عروس هم که در این دوران در پی تثبیت خودش به شما است خیلی جاها نمی تواند این دوم بودن را بپذیرد ، بنابر این در نهایت این شما هستید که بین همسر و خانواده تان نمی دانید چه بکنید.
امان از حس خودنمایی ؟
امان از حس خودنمایی
همه دوست دارند زیبا باشند چرا این دین اینقدر سخت می گیرد چه اشکالی دارد مرتب و منظم و زیبا باشیم ما دوست نداریم بد تیپ و بی ریخت بیرون بیاییم تا احساس کمبود کنیم و دیگران برای ما قیافه بگیرند مگر ما چه کم از آن ها داریم ؟!
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد ، انسان ها هم بر طبق فطرت خود به زیبایی علاقمند هستند و از زشتی و آلودگی گریزانند .
در ابتدا باید دید منظور از زیبایی چیست و چه چیز را زیبا می دانیم و چه چیز را زشت ؟ گاه تعبیر ها جابجا می شود و نازیبایی ها جای زیبایی واقعی را می گیرد و زشتی زیبا جلوه می کند و آن زیبایی واقعی که فطرت بشر به دنبال آن است در حاشیه قرار می گیرد و در این میان بدا به حال کسانی که زیبایی پاکی و معصومیت خود را به نازیبایی آلودگی ها و خودنمایی ها فروختند .
میل به زیبایی هر چه بیشتر در وجود همه افراد هست چه مرد و چه زن ولی با این حال این میل در خانم ها بیشتر است چرا که زن به تبع آفرینش لطیفش میل به تمجید شدن و تعریف دارد و تمایل دارد زیبایش را به رخ همگان بکشاند و از این رو به خودآرایی می پرازد که هر چه بیشتر تحسین دیگران را بر انگیزد ، البته باید توجه داشت که این میل در وجود آقایان هم هست و ایشان هم به روش خود به جلب توجه می پردازند ، با این حال باید مراقب بود که در این زمینه راه به افراط نپیمایند و در ازای به دست آوردن توجه این و آن توجه خداوند متعال را از دست ندهند و بکوشند که توجهی را جلب کنند که همیشگی باشد نه توجهی که هر دم به دیگری مشغول است.
بهتر است کمی خودمانی تر با هم صحبت کنیم ، در بین گفت و گوهای دوستانه معمولا چنین صحبت هایی رد و بدل میشود مثلا : همه دوست دارند زیبا باشند چرا این دین اینقدر سخت می گیرد چه اشکالی دارد مرتب و منظم و زیبا باشیم ما دوست نداریم بد تیپ و بی ریخت بیرون بیاییم تا احساس کمبود کنیم و دیگران برای ما قیافه بگیرند مگر ما چه کم از آن ها داریم ... !
و شاید بگویید من برای جلب توجه کسی آرایش نمی کنم و طرز خاصی لباس نمی پوشم این ها علایق شخصی من است به من ربطی ندارد که دیگران چگونه می بینند خوب اگر کسی می ترسد به گناه بیفتد نگاه نکند ما که مسؤل نگاه دیگران نیستیم و ... .
من نمی خواهم نصیحت کنم که وای بر شما این حرف ها چیست و چرا چنین است و چنان است فقط از شما می خواهم که کمی با هم روراست باشیم و بدون پیش داوری و تعصب با هم صحبت کنیم برای لحظاتی می خواهیم صادقانه و بر حسب تجربیاتی که هر کدام از ما بر حسب سنمان کسب کرده ایم صحبت کنیم و سعی می کنیم با هم به نتیجه برسیم.
خوب گفتیم که میل به زیبایی در وجود همه انسانها هست و همه ما در سنین خاصی این میل را که به صورت یک دغدغه برایمان مطرح بوده است تجربه کرده ایم .
و به مرور زمان این حس را تعدیل کرده ایم و یا اینکه از اهمیتش برایمان کاسته شده است و یا ممکن است برای بعضی از ما همچنان با اهمیت و مهم جلوه گر باشد با تمام این صحبت ها چیزی که باید دقیقا بررسی شود این میل به بر انگیختن توجه دیگران است اینجاست که کج روی ها شروع می شود.
قرار شد صادق باشیم با خودمان چه کسی گفته که نامرتب و کثیف باشید کجای دین ما از مرتب بودن و زیبا بودن نهی کرده است ؟ مثلا شما لباس مرتب بپوشید و سر و صورتتان هم مرتب و تمیز باشد دیگران هم از دیدن شما لذت میبرند اما گاه افراد به این حد راضی نیستند و ظاهر خود را در حدی نمی بینند که صرفا با مرتب بودن کنار بیایند و از انواع و اقسام وسایل آرایشی و کمک می گیرند و هر روز خود را به رنگی در می آورند و چون باز هم احساس رضایت نمیکنند هر روز بر شدت استفاده از این ها می افزایند تا زیباتر جلوه کنند تا جایی که ظاهر ایشان به کلی تغییر کرده و گویی شخص دیگری شده اند با این حال باز هم آرام و قرار ندارند چون در این میدان خودنمایی و چهره فروشی دست بالای دست بسیار است افراد زیباتر از ما همیشه هستند که ما با هر وسیله ای نمیتوانیم خود را در حد ایشان بالا ببریم و در این صورت سر خوردگی برای ما میماند و بس .
خالق زیبایی هدفی از این آفرینش داشته است و آن« وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)
بسیاری از دختران معصوم فقط به خاطر داشتن توجه دیگران خود را با هر زینت و رنگ و لعابی در می آورند و میشوند آلت دست مشتی هوس باز لاابالی همین افرادی که تا دیروز مدح و ثنا در ظاهر ایشان می سراییدند با دیدن چهره های زیبا تر و جدیدتر با بی مهری تمام این ها را پس میزنند و به دنبال دیگری روان می شوند.
من خودم به شخصه بسیاری از این تیپ شخصیت ها را سراغ دارم که بعد از سوء استفاده های فراوان از دیگران هنگام انتخاب همسر سراغ افراد پاک و نجیب می روند . این بدان دلیل است که زیبایی که روح بشر به دنبال آن است زیبایی رنگ ها نیست زیبایی باطن است زیبایی شخصیت است زیبایی خدایی بودن است. آیا شما هم چنین افرادی را سراغ دارید؟ آیا شما حاضرید با شخصی که تمام همّ و غمش ظاهرش میباشد و به هر قیمتی می خواهد مرکز توجه باشد زندگی کنید برایش وقت بگذارید و از بودن با وی لذت ببرید؟
و اما کسانی که می گویند ما برای راحتی خود و علاقه های شخصی هر طور که دلم می خواهد رفتار میکنم و به کسی هم مربوط نیست ؟ باز هم باید گفت خواهر عزیز و برادر گرامی آیا شما صرف راحت بودن چنین رفتار می کنید گفتیم که کسی با نظم و مرتب بودن مخالف نیست اما آیا این همه رنگ و لعاب و لباس های چسبان و ناجور به شما راحتی می دهد آیا واقعا شما در خلوت و تنهایی هم این همه را وبال گردن خود می کنید ؟ و نکته دیگر اینکه دل آدم خیلی کارها دوست دارد انجام دهد که هیچ کدامش به صلاح نیست اگر قرار باشد همه طبق خواست دلشان رفتار کنند آیا سنگ روی سنگ بند میشود شما دلتان می خواهد خود آرایی کنید و من هم دلم میخواهد زل بزنم و به شما نگاه کنم . پس حق نداریم از هم دلخور باشیم چون حکومت دلخواستن است .
و یا خیلی از خانم ها به این اعتراض دارند که چرا ما باید اینقدر پوشیده باشیم از دست این آقایان چرا این ها خود را نمی پوشانند ؟ با کمی دقت می بینیم آن که زیبایی و لطافت دارد زن است آن که جذابیت بیشتری دارد زن است آقایان چیزی برای نمایاندن ندارند .
در ازای این همه بهانه گیری بهتر است نگاهی هم به درون خود و به ماهیت دنیا بیندازیم ببینیم ما برای چه آفریده شده ایم ؟باید واقعیت ها را قبول کنیم ما دیر یا زود باید رخت بربندیم و راهی مسکن گور شویم دیگر نه لباس هایمان به دردمان میخورد نه آن همه رنگ و لعابی که به سر و صورت زدیم .

از برون بر ظاهرش نقش و نگار و ز درون ز اندیشهها او زار زار
خالق زیبایی هدفی از این آفرینش داشته است و آن« وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)(ذاریات/56).
از این رو برای این که از خود خواهی رها شویم و مانند شیطان که خود خواهی او را خوار و درمانده کرد، آزاد گردیم باید فرامین الهی او را پیروی کنیم تا لشگر زیبایی ها در درون ما حاکم و فرمان روایی کنند. در غیر این صورت، صورت زیبا اما باطن آشوب زده خواهیم داشت.
اگر طاعت را مقابل خود قرار ندهیم و بر اساس دل خواه خود عمل کنیم سر از تکبر، غرور، درماندگی و واماندگی در خواهیم آورد. چرا که خود خواهی همان وارد شدن در لشگر شیطان و عامل ورود یاران او در دل و جان ما خواهد بود. در این زمان وجود ما چه آلوده و نکبت بار خواهد شد!! چرا که شیطان و لشگرش سرپرست ما خواهند شد و ما را از نور به ظلمت راهنما می شوند « وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» ؛کسانى که کافر شدند، اولیاى آنها طاغوت ها هستند که آنها را از نور، به سوى ظلمت ها بیرون مىبرند آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند» (بقره/257).
امام صادق - علیه السّلام- نقل مىنمایند که رسول خدا - صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمودند:«هر زنى که عطر بزند و از خانهاش خارج شود، تا هر زمانى که به خانهاش بازگردد لعنت مىشود»

«حجاب»
بسیاری از مشکلات از قبیل طلاق ها، تشنج بین زن و شوهر و نیز ازدواج دیر هنگام آیا می دانید به خاطر بدحجابی برخی از خانم ها است؟ به راستی چرا برخی خانه را با بیرون یک طور می نگرند؟
اسلام می خواهد کانون خانواده ها حفظ، دل نگرانی ها و دل بستگی های بیرون از خانواده از بین برود، و هم چنین انسان ها به وسیله ی رعایت حجاب بندگی خدا را در خود ایجاد کنند. اما متأسفانه برخی از خانم ها به این مسائل بی توجه هستند.
اسلام می خواهد آزادی ما مانع آزادی دیگران نباشد. بسیاری از جوانان می خواهند خود را از آلودگی ها حفظ کنند، اما برخی که فضای داخل خانه را به بیرون خانه می کشانند، عاملی برای انحراف آنها می شوند. از این رو است که اسلام از این رفتارها شدیداً منع می کنند.
یکی عمده مضرات این گونه رفتارها ازدواج های دیر هنگام است. چرا که جوانان با برخورد در فضاهای که این گونه است، برخی از نیازهای خود را بدون ازدواج تأمین شده می یابند، و دل به ازدواج نمی دهند. اسلام که می گوید داخل خانه با بیرون خانه باید فرق داشته باشد به همین جهت است. حال به نظر شما عدم رعایت حجاب گناه دارد یا نه؟!
امام صادق - علیه السّلام- نقل مىنمایند که رسول خدا - صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمودند:«هر زنى که عطر بزند و از خانهاش خارج شود، تا هر زمانى که به خانهاش بازگردد لعنت مىشود».(ثواب الاعمال- ترجمه بندرریگى/ ص 561). اگر عطر زدن چنین اثر جانکاهی دارد، بدحجابی به چه صورت خواهد بود؟
چرا ما باید سنگی در مقابل رشد و حرکت جامعه باشیم؟ چرا باید زیبایی های خود را به حراج بگذاریم؟ در این صورت ارزشی برای زن نمی ماند، می دانید چرا. طلا، طلا است به این خاطر که کمیاب است. اما آهن چون زیاد است ارزش چندانی ندارد. اگر فضای جامعه را این نوع رفتارها فرا بگیرد، دیگر به زن نگاه طلا نخواهد شد، بلکه او را مانند آهن می پندارند، بی ارزش و بی توجه!! بیشترین ضرر را از این منظر زنها خواهند داشت.
مدت پایداری مردان بعد از طلاق ؟
مدت پایداری مردان بعد از طلاق ؟
فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مانند اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشی، انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد و داشتن فرزند، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان است.
مدت مدیدی بود از شهاب خبری نداشتم، تا اینکه هفته گذشته بعد از هشت ماه بی خبری با من تماس گرفت، صدایش می لرزید و مثل گذشته سرحال نبود، هرچه علت را از او پرسیدم چیزی نگفت و از من خواست همان روز در پاتوقی که دوران دانشجوییمان را در آن سپری می کردیم مرا ببیند.
در سه ساعت مانده به موعد قرار، خاطرات گذشته ام را با شهاب مرور می کنم، من و شهاب بعد از دبیرستان در دانشکده فنی قبول شدیم و دوران دانشجویی خود را با هم گذراندیم، سال دوم شهاب پس از کش و قوس فراوان با مریم که یکی از هم دانشگاهی هایمان بود ازدواج کرد.
زیباترین خاطره من روزی بود که به عنوان شاهد ازدواج بر برگه ای از جنس عشق خطی به یادگار نوشتم. در آن روزها گویی دنیا، تنها شهاب را شاد و خندان می خواست و چنین نیز بود، دیگر شهاب را کمتر در تجمعات دوستانه می دیدم، هرازگاهی او را بعد از دانشگاه و اتفاقی در خیابان دیدم و چهره اش را به شکل لبخندی ماندگار در ذهن خود حک کرده بودم، شهاب زندگی آرام و بی دردسری داشت.
اما آن روز پاتوق دوران دانشجوییمان شاهد اتفاق تلخی بود که نه من آن را باور می کردم و نه شهاب، شهاب خسته و رنجور، با چهره ای رنگ پریده، و سیگاری در دست خبر جدایی خود از مریم را به من داد و گفت که این اتفاق بعد از گذشت 8 ماه روزهای آخر صدور حکم را انتظار می کشد، و از من می خواست که به عنوان شاهد برای شهادت به دادسرا بروم.
سه سال پیش شاد و خندان شاهد اتفاقی دو نفره بودم و زیر برگه ای را که خبر از وصال می داد به یادگار پر کردم و امروز غمگین و ناراحت شاهد اتفاقی دو نفره هستم و می بایست برگه ای را امضا کنم که جدایی دو نفر را فریاد می زند. آنقدر وضعیت جسمانی و روحی شهاب بد است که نمی دانم از علت جداییشان بپرسم یا آشفتگی جسمی و روحی دور از انتظارش.
مردان قربانی تاثیرات زیانبار طلاق
دکتر پرویز مظاهری دبیر انجمن روان پزشکان ایران، تاثیرات زیانبار طلاق در خانواده را به ترتیب بر دوش فرزندان، سپس مردان و در انتها زنان دانست و اظهار داشت: از آنجاییکه مردان توانایی برخورد یا کنار آمدن با مشکلات را ندارند و توانایی روانی زنان در این گونه مسایل بیشتر می باشد و علت آن نیز ترشحات هورمون «استروژن» است ، هنگام متارکه مردان به دلیل وابستگی به همسر از نظر مسایل تربیتی و مسایل حاکم بر زندگی ضربه بیشتری را متحمل می شوند.
دکتر مظاهری افزود: از آنجاییکه مردان بخاطر مشغله کاری خارج از محیط خانواده نمی توانند همانند زنان زندگی را اداره کنند و عدم آشنایی با مشکلات محیط خانواده اعم از تربیت فرزندان و مسایل حاکم بر خانه، دچار شکست روحی روانی می شوند.
دکتر فربد فدایی، روانپزشک معتقد است بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر مردان، یک دورهی تضاد، دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید پیدا میشود. تضاد از این جهت که مرد طلاقگرفته، در این که کاری که انجام داده درست بوده یا نه مردد است و همیشه با این سوال که آیا میتوانسته کار بهتری انجام دهد یا نه مواجه است.
مرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمیآید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبههای وجود او را که در گذشته دوست داشته، هنوز هم دوست داشته باشد.
پس از جدایی گاهی اوقات، مرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در یکی از نهادهای مهم اجتماعی که ازدواج و تشکیل خانواده است، شکست خورده است.
طلاق؛ فرایندی با ابتدا و بی انتها
دکتر محمد مهاجری جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی بر این باور است که فرآیند طلاق بر اساس مطالعات جامعه شناختی فرایندی است که ابتدا دارد، اما انتهایی ندارد، به این معنا که طلاق صد در صد اتفاق نمی افتد و صرفا این مساله به شکل حقوقی پایان می پذیرد، اما مسایل عاطفی ناخودآگاه در ذهن طرفین می ماند.
سوختن و ساختن یا سوختن و سوزاندن
دکتر مهاجری در تشریح این نظریه گفت: فرآیند طلاق در بررسیهای جامعه شناسان 13 مرحله است، هفتمین مرحله آن طلاق پنهان است که با رنگ باختن عش و علاقه در محیط خانواده بین زوجین اتفاق می افتد، و از آنجاییکه ساختار سنتی بر جامعه حاکم است، زنان به جمله «می سوزم و می سازم» اکتفا می کنند، در این مرحله زن معتقد به سوختن و ساختن برای نگاهداری از پیوند خود است، این در حالیست که هر چه بسوزد می سوزاند، و قربانی این تفکرزنان، مردان می باشند، در این مرحله که به ظاهر بر اساس ایثار زن صورت گرفته است و مرد برنده آن است، آثار مخرب روحی و روانی و زیانبار آن بیشتر متوجه مرد می شود.
دکتر مظاهری با اشاره به فرهنگ حاکم بر جامعه که از کودکی به دختران اجازه گریستن در صورت بروز مشکل را می دهد، افزود: جامعه ما به زن اجازه گریه کردن را می دهد، از دوران کودکی دختر بچه حق گریستن دارد در صورتی که اگر پسر بچه ای گریه کند همه او را سرزنش می کنند، این تلقین از دوران کودکی مدام در ذهن مرد شکل می گیرد و از آنجاییکه عادتا مردان غرور مردانه ای دارند از گریستن و یا بیان مشکلات خود سرباز می زنند، که این مساله باعث رفتارهای ناهنجاری در مردان پس از متارکه ، مانند پرخاشگری ، افسردگی و... می شود.
افسردگی رایج ترین بحران مردان بعد از طلاق
دکتر امیرحسین توکلی روانپزشک، در تشریح پیامدهای طلاق بر روی مردان گفت: غالبا احساساتی نظیر ناامیدی، یاس، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، کاهش پذیرش شخصیت فردی، زیر سوال بردن زیباییهای شخصی و زیر سوال بردن تواناییهای شخصی و فردی بعد از متارکه به شکل گسترده و پنهان در مردان شکل می گیرد.
دکتر توکلی افسردگی را رایج ترین بحران مردان بعد از متارکه دانست و گفت: افسردگی در این دوران بسیار شایع است؛ زیرا مردان نمیداند چه وضعیتی در انتظار آنهاست. به طور کلی در دورهی پس از طلاق، خشم و تاسف و عشق و نفرت در هم میآمیزند. ممکن است بعضی اوقات، مرد احساس راحتی کند؛ زیرا بر این باور است که دیگر فشارها و دخالتها تمام شده؛ اما ترس از آیندهی نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین میبرد. در این دوران، مردان با یادآوریهای مکرر گذشته و بررسی رابطهی ازهمگسیختهی خودشان، دچار اختلال تمرکز میشوند و نمیتوانند به هیچچیزی به طور طبیعی فکر کنند.
دکتر مظاهری درمورد پیامدهای جسمی و روحی طلاق برای مردان تصریح کرد: متارکه می تواند استرس مضاعفی را برای مردان ایجاد کند، در کنار افسردگی حاصل از این اتفاق، مرد دچار اضطراب می شود، اضطرابی که در مردان بعد از متارکه شکل می گیر بسته به نوع شخصیت مردان باعث بروز ناراحتیهای قلب و عروق، بیماریهای ریوی، ناراحتیهای گوارشی، ریزش مو و یا سفید شدن موی سر می شود.
دکتر مهاجری اعتقاد دارد آثار مخرب طلاق ضربه روحی سنگین تری را بر مردان وارد می کند و می افزاید: حوزه آسیب ها و کارکرد های منفی طلاق بر روی مردان شبیه زنان نیست و به مراتب بیشتر است، اما جلوه دادن و تجلی دادن آثار منفی نزد زنان بیشتر است که آن هم به مکانیزم دفاعی زنان باز می گردد.
زنان مکانیزم دفاعی بسیار خوبی دارند و آن مکانیزم برون ریزی اتفاقات تلخ و بیان مشکلات و تجلی آن است که باعث ایجاد تعادل در زنان می شود، اما مردان از آنجاییکه از این مکانیزم برخوردار نیستند و آثار روانی و اجتماعی طلاق و مشکلات ناشی از آن را نهفته و پنهان در خود دارند که این مساله باعث اختلال در مکانیزم دفاعی مردان می شود.
دکتر مهاجری پیامدهای منفی اقتصادی بعد از طلاق را در دو دهه اخیر پر رنگ تر دانست و گفت: یکی از پیامدهای منفی طلاق برای مردان که در دو دهه گذشته رواج پیدا کرده است مسایل اقتصادی ناشی از مهریه های سنگین است.
متاسفانه بخاطر رسم و عرف اشتباه حاکم بر جامعه مردانی که توان مالی کمتری دارند براساس هیجان، احساسات، چشم و همچشمی و بیان عشق و علاقه خود مهریه های سنگینی را که دور از عقل و منطق است تقبل می کنند و دلیل برخورد خود را جمله بی معنای « کی داده ، کی گرفته » می دانند.
این مساله باعث ضررهای سنگین اقتصادی، روانی و اجتماعی برای مرد می شود و سپس مرد را دچار عقده های نهفته برای بازپرداخت مهریه می کند، و در صورت عدم توان پرداخت مرد دچار فرایند قضایی تازه ایی می شود که تبعات روانی منفی در پی خواهد داشت.
مدت پایداری مردان بعد از طلاق
دکتر مظاهری درباره مدت پایداری مردان نسبت به همسر سابق خود پس از طلاق خاطر نشان کرد: عادتا مدت پایداری مردان پس از متارکه یا فوت همسر بسته به میزان علاقه و وابستگی متغیر است، در بعضی اوقات علاقه و وابستگی به همسر سابق مدت پایداری مردان را بالا می برد، و در شرایطی دیگر سرخوردگی از ازدواج اول باعث بالا رفتن مدت تجرد مردان بعد از متارکه می شود.
دکتر مظاهری افزود: تجربه نشان می دهد مدت پایداری مردان به سه دلیل نیاز فردی مردان به یک شریک، وجود کودک در محیط خانواده و فشار اطرافیان، درصد بسیاری از مردان در دو سال ابتدایی بعد از متارکه اقدام به ازدواج مجدد می کنند.
مردان بعد از طلاق غمگین تر از زنان
مردان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از زنان ضعیف تر هستند و طی چند سال اول پس از طلاق، روابط کمتری با دوستانشان
برقرارمی کنند. روانشناسان و محققان معتقدند زنان در مقایسه با مردان در مواجهه با بحران ناگهانی مثل طلاق، با شرایط بهتر کنار می آیند.
بنابر یک تحقیق در یورکشایر انگلستان ، 61 درصد از زنان طی 2 سال اول بعد از طلاق، بسیار خوشحالتر از موقعی هستند که هنوز در حال زندگی مشترک بودند در حالی که این رضایتمندی تنها در 51 درصد از مردان وجود داشته است.
براساس این تحقیقات زنان در مقابله با تمامی مراحل مختلف قطع رابطه از مردان قویتر هستند و طی چند سال اول پس از طلاق، این روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری را صرف خانوادهشان می کنند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان هستند در حالی که مردان غالبا بهدنبال لذتهای موقتی اند.
با از بین رفتن قبح فرآیند طلاق و افزایش آمار روبه رشد آن، روزانه افراد بسیاری را در قالب دوست یا آشنا مشاهده می کنیم که خواسته یا ناخواسته درگیر این اتفاق شوم شده اند. اما در این بین تأثیر طلاق بر روی مردان به صورت ناهنجاری هایی در جامعه بروز می کند، گاها برای مقابله با مشکلات ناشی از طلاق به مسایلی پناه می برند که از لحاظ عرف جامعه مذموم و نکوهیده است و برای خود شخص بار منفی بسیاری دارد. بی شک عدم اندیشه و وجود راهکار مناسب برای مقابله با این مشکلات، جامعه را به سوی ورطه ای هولناک سوق می دهد، ورطه ای که هر لحظه هر کداممان را به سوی خود می کشد و می بلعد.
افسردگی پس از فروپاشی رابطه زناشویی ؟
![[تصویر: 1254978216_11448_9dcbddfdda.jpg]](http://www.hamdardi.net/imgup/11448/1254978216_11448_9dcbddfdda.jpg)
افسردگی پس از فروپاشی رابطه زناشویی
عشق گمشده. فکر کردن در مورد شاهکارهای ادبی بدون در نظر گرفتن این موضوع پایانی قدری بدون جذابیت می شود. به عنوان مثال آیا عشق "امیلی برونته" به "کتی" می توانست توجه ما را به خود جلب کند اگر برای ما بقی زندگی خود در ارتفاعات وترینگ با خوبی و خوشی زندگی می کردند؟ و آیا امکان داشت که اگر رمئو و ژولیت در آرامش ازدواج می کردند اینقدر خاطره هایشان در ذهن ما جاویدان باقی می ماند؟
متاسفانه چیزهایی که می توانند یک داستان را جالب و خواندنی کرده و از آن یک شاهکار درست کنند در زندگی عادی و روزمره کاربرد ندارند. همانطور که بهبود آسیب های جسمانی نیاز به گذر زمان دارد، بهبود یک قلب شکسته نیز نیازمند مرور زمان و مراقبت و پرستاری می باشد. اگر گذر زمان، غم و غصه شما را تسکین ندهد و حزن و اندوه به مسائل کاری شما راه پیدا کرده، توانایی هایتان را در برقراری ارتباط با دوستان و اقوام کاهش دهد، بدون شک نیازمند کمک گرفتن از یک متخصص هستید: چراکه ممکن است دچار افسردگی شدید شده باشید.
● چه حالاتی پس از فروپاشی یک رابطه نرمال هستند؟
از هم گسیختگی رابطه میان دو نفر می تواند بحران های شدید را در زندگی هر دوی آنها ایجاد کند. غم و غصه، و تا حدی خشونت، کاملاً عادی است و به عنوان واکنشی طبیعی به این عارضه قلمداد می شود. زمانیکه یک رابطه بر هم می خورد، شما نه تنها کسی را که دوستش می داشتید از دست می دهید، بلکه سهم خود از زوج بودن را نیز از دست می دهید. برای بیشتر افراد این امر به آن معناست که عزیزی را از دست داده و عنان زندگی را به کلی گم کرده اند. این امر می تواند سبب شود که فرد جایگاه مسائلی نظیر عشق، صمیمیت، فعالیت های اجتماعی مورد علاقه، دوستی مشترک، و امنیت خود را در خطر احساس کند. به همین دلیل پایان یک رابطه می تواند برای برخی از افراد به عنوان پایان زندگی به حساب آید.
البته درد و رنجی که با از دست دادن کسی که دوستش می داریم به وجود می آید، فقط به افرادی که با هم ازدواج کرده اند محدود کرد. برخی از مطالعات حاکی از این امر هستند که هر ۱ نفر از ۵ نفر نوجوان در حال حاضر به دلیل مسائل عاشقانه دچار افسردگی هستند. بر اساس نتایج پژوهشی که در ژورنال تخصصی ناهنجار شناسی در سال ۱۹۹۹ به چاپ رسید، نوجوانانی که دچار فروپاشی ارتباط هستند، بیش از سایرین در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند چرا که هنوز در حال سپری کردن دوران بلوغ می باشند. اگر عبارت "عشق اعتیاد می آورد" درست باشد، پس قطع شدن ناگهانی آن نیز می تواند همان عوارض اعتیاد را با خود به همراه داشته باشد: درد حقیقی جسمانی، بی خوابی، اضطراب، افسردگی، فقدان انگیزه، و حتی افکاری پیرامون خودکشی. اگر افکار خودکشی مکرراً به ذهن شما خطور می کنند، بهتر است که با یک پزشک صحبت کنید و یا با خطوط مشاوره تلفنی تماس بگیرید.
دونا بلنکارد هنوز پس از گذشت ۱۶ سال از ماجرای برهم خوردن رابطه عاشقانه اش در سن ۲۴ سالگی، شبی را که تا صبح نتوانست پلک بر روی هم بگذارد را به درستی به یاد می آورد. تقریباً نزدیک تعطیلات عید بود که رابطه به روزهای انتهایی خود نزدیک می شد و به جای اینکه سال نو را در کنار دوستانشان جشن بگیرند و خوشحال باشند، دونا تمام روزها را به تنهایی در خانه نشسته بود و اشک می ریخت. دوستانش هم به جای اینکه به خاطر فروپاشی ارتباطی که او ۳ سال از عمرش را صرف آن کرده بود، دلداری اش بدهند، انتظار داشتند که او همه چیز را یک شبه فراموش کند و با آنها به شادی و تفریح بپردازد.
خودش می گوید: "من کل تعطیلات نشستم و گریه کردم، می خواستم دست به خودکشی بزنم، انگار یکی از اعضای بدنم را از دست داده بودم، دوستانم درک نمی کردند که ارتباط من تا چه حد عمیق بود، اصلاً انگار برایشان هیچ اهمیتی نداشت؛ خیلی راحت به من می گفتند اشکالی ندارد، همه چیز درست می شودو من نمیتوانستم قبول کنم".
ما با سایر افراد دیگری که مصاحبه می کردیم نیز احساسات مشابهی را انتقال می دادند. خانمی می گفت: " من کاملاً فروپاشی صمیمی ترین ارتباطم را به خاطر می آورم، ما ۵ سال عاشقانه همدیگر را دوست داشتیم و ناگهان ارتباطمان به هم خورد، آنقدر ناراحت بودم که هر لحظه احساس میکردم بهتر است خودم را بکشم. هیچ کس مرا جدی نمی گرفت. همان هفته اول دوستانم به طور مرتب مرا به مهمانی دعوت می کردند تا افراد جدید را ملاقت کنم و بتوانم ارتباط های جدید را شروع کنم. داشتم دیوانه می شدم. احساس می کردم که اگر من و عشقم با هم ازدواج کرده بودیم، آنوقت مردم احساسات مرا جدی تر از این حرفها می گرفتند."
افرادی که دچار افسردگی می شوند نه تنها غمگین می شوند، بلکه با احساس دائمی ناامیدی، سنگینی و رخوت نیز مواجه شده و به تعبیری دچار مرگ کاذب میشوند. توانایی تمرکز و تصمیم گیری از بین می رود و میل به خوردن و بیرون رفتن با دوستان نیز تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا می کند.
زمانیکه جک اندرسون از اوهایو عازم کالیفرنیا شد تا با خانمی که از زمان دانشگاه او را می شناخت، ازدواج کند احساس می کرد که برای همیشه با او خواهد ماند؛ اما زمانیکه خانم به او گفت که با کس دیگر آشنا شده، یکمرتبه همه دنیا روی سرش خراب شد. انگار که کل بدنش از کار افتاده بود. او نمی توانست به درستی بخوابد و آنقدر بی انگیزه و سست شده بود که شام و نهار فقط کنسرو لوبیا می خورد؛ خودش می گوید: "با انرژی که داشتم فقط می توانستم در کنسرو را باز کنم"
● چگونه می توانم از افسردگی رها شوم؟
اگر پس از گذشت دو ماه از فروپاشی رابطه، هنوز هم همان احساس هفته اول را داشتید و حالات روانیتان بر روی مسائل کاری تاثیر منفی می گذاشت، همه و همه جزء علائمی هستند که می توان ادعا کرد شما دچار افسردگی بالینی شده اید. در این شرایط می بایست با روانشناس، مشاور خانواده یا روانپزشک مراجعه کنید. یک متخصص می تواند تشخیص دهد که شما برای بهبودی نیاز به جلسات مشاوره دارید یا قرص های ضد افسردگی.
صحبت کردن با پزشک یا مشاور فرآیند بهبودی را تسریع می بخشد. افسردگی بیماری شایعی است که با انواع و اقسام داروهای مختلف قابل درمان می باشد اما بهتر است مصرف دارو را با جلسلات مشاوره گروهی و یا خصوصی تلفیق کنید تا از نظر روانی هم تخلیه شوید.
مشاوره هایی که وابسته به رفتار شناسی هستند و مشاوره های میان فردی دو راه متداول درمانی هستند که به اکثر بیماران کمک می کنند تا از بیماری بهبود پیدا کنند. برای برخی از بیماران نیز روان درمانی از بهترین شیوه ها قلمداد می شود. به طور اخص می توان گفت که رفتار شناسی سبب می شود که دامنه افکار فرد از نقطه منفی به نقطه مثبت تغییر جهت پیدا کند. در زمینه افسردگی پس از برهم خوردن یک رابطه عاشقانه، رفتار شناسی به فرد کمک می کند تا افکار وسواسی نسبت به شخصی که او را دوست می داشته از ذهن خود دور کند و شخص مکرراً اشتباهاتی را که در رابطه رخ داده مانند یک نوار ضبط شده در ذهن خود مرور نکند. برخی از معالجین نیز تکنیک های ریلکسیشن را به بیمارن خود پیشنهاد می کنند.
برخی از پزشکان موافق استفاده از دارو هستند و برخی دیگر تنها به انواع داروهای گیاهی در این زمینه بسنده می کنند. باید توجه داشت که تاثیر داروهای گیاهی هنوز به طور کامل اثبات نشده و بر سر کارآمدی آنها بحث هایی وجود دارد. با توجه به ۱۹۹۶ بررسی بر روی ۲۳ تحقیق گسترده ای که در کشور آلمان انجام شده محققان به این نتیجه رسیدند که تاثیر معجزه بخش داروی گیاهی به نام مخمر سنت جونز می تواند سلامت روانی مصرف کنندگان را تضمین کند و می تواند تا حد وسیعی از پیشرفت افسردگی در بیماران جلوگیری بعمل آورد، اما در جای دیگر طبق نتایج پژوهش هایی که در سال ۲۰۰۲ توسط مرکز ملی تحقیقات تکمیلی دارویی و مؤسسه ملی سلامت روانی انجام شد، این نتیجه اعلام شد که این داروی گیاهی هیچ گونه تاثیری نداشته و داروی بی اثر و مریض راضی کنی است.
به هر حال پیش از اینکه بخواهید از هرگونه داروی گیاهی استفاده کنید، باید با پزشک خود مشورت نمایید چراکه ممکن است تاثیر یک داروی گیاهی برضد سایر داروهایی باشد که در حال استفاده از آنها هستید. (توجه: هیچ گاه از داروهای ضد افسردگی شیمیای و گیاهی به طور همزمان استفاده نکنید، این امر می تواند به طور جدی برای شما خطر آفرین باشد. در صورت استفاده از داروی های HIV و Organ Transplant نباید از داروهای گیاهی به ویژه سنت جونز استفاده نمایید.)
شاید به طور دائم تمایل داشته باشید که در فکر فرو روید ولی نباید به خودتان اجازه بدهید که در گرداب بی حسی، بی علاقگی، بی حالی و سستی غرق شوید. این امر سبب می شود اعتماد به نفستان کاهش پیدا کرده و وضعیت ذهنی شما را نیز آشفته تر کند. سعی کنید در برنامه خود ورزش کردن و دیدار دوستان را نیز بگنجانید تا قلبتان از عارضه وارده رهایی پیدا کند.
زمانی که وارد مرحله بهبودی می شوید شاید بد نباشد که استراتژی های زیر را نیز در نظر بگیرید. این کار اعتماد به نفس و قوت قلب شما را فزایش می دهد و آماده شروع مجددتان کند.
ورزش کنید. مطالعات مختلف گویای این امر هستند که ۳۰ دقیقه ورزش، حداقل ۳ روز در هفته می تواند به اندازه قرص های ضد افسردگی حالت روانی شما را بهبود بخشد. تحرک جسمانی میزان سروتین بدن را افزایش می دهد. این ماده یک ماده شیمیایی درون مغز است که احساس خوبی به شما می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به بخش نرمش و افسردگی مراجعه کنید. به یک گروه کوهنوردی یا تنیس بپیوندید، این کار به شما کمک می کند تا کمتر در خانه بمانید و افکار آشفته کمتری به ذهنتان راه پیدا کنند.
بیرون بروید. تنهایی افسردگی را تشدید میکند. ارتباط برقرار کنید: حال چه با خانواده چه یک تیم پشتیبانی از افرادی که مانند شما جدایی را تجربه کرده اند، و دوستانی که همدردی می کنند، به هر حال برقراری ارتباط با سایرین به شما کمک می کند که بتوانید زندگی را راحت تر دنبال کنید. با دوستان خود برنامه صرف نهار و چای و قهوه بریزید. برای پیدا کردن دوستان جدید هم می توانید به باشگاه ورزشی بروید و یا در کتابخانه این کار را انجام دهید.
مراقب تغذیه خود باشید. اگر جزء آن دسته از افرادی هستید که در زمان افسردگی اشتهای خود را از دست می دهید و شراب خواری می کنید و یا به شدت می خورید و به عنوان مثال باید آنقدر برای شام خود شکلات بخورید تا سیر شوید، باید جلوی این کار را متوقف کنید. بدنتان نیز مانند ذهنتان نیاز به مراقبت دارد. سعی کنید بیشتر از موادی استفاده کنید که حاوی ویتامین و مکمل های طبیعی هستند. غذاهایی بخورید که به شما انرژی می دهند، مانند میوه ها و سبزیجات.
برخی مواد طبیعی می توانند میزان سروتین مغز را افزایش داده و حال روحی روانی شما را بهبود بخشند. در این میان می توان به اسید چرب امگا ۳ اشاره کرد. بر اساس داروشناسی روانی دانشگاه هاروارد، اسیدهای چرب امگا ۳ که به طور طبیعی در ماهی ها نظیر قزل آلا یافت می شوند، نقش مهمی را در حفظ سلامت مغز بازی میکنند و می توانند در جلوگیری و تسکین افسردگی و اختلال دوقطبی موثر ظاهر شوند. شما همچنین می توانید امگا ۳ را از انواع و اقسام غذاهای دریایی دریافت کنید؛ به این منظور لازم است تا حداقل ۳ مرتبه در هفته در برنامه غذایی خود از ماهی استفاده کنید تا بالاترین میزان فایده را ببرید. استفاده از روغن ماهی و روغن کتان نیز می تواند گزینه مناسبی به شمار رود.
شاید برخی از افراد تصور کنند که با استفاده از الکل می توانند درد و رنج از دست دادن عزیزی را از بین ببرند، اما در عین حال باید به تاثیر منفی آن بر روی میزان انرژی بدن، وضعیت ذهنی، و داروهای ضد افسردگی نیز توجه کنند. از آنجایی که الکل خود به عنوان عاملی در جهت کاهش فعالیت بدنی به شمار می رود استفاده افراطی از آن چه بسا موجبات افسردگی بیشتر را برای شما فراهم خواهد کرد و به خاطر داشته باشید که مصرف آنرا با برخی از داروها به هیچ وجه نباید متقارن سازید. زمانیکه در این مورد شک دارید از پزشک خود سؤال کنید.
اگر آنقدر حالتان خوب شده بود که احساس می کردید می توانید پایتان را فراتر از روزمرگی ها بگذارید می توانید در یک کلاس ثبت نام کنید و یا خلاقیتتان را پرورش دهید. یک تغییر شگرف در زندگی می تواند موقعیتی برای ارزیابی مجدد زندگی به شما بدهد. اگر همیشه دوست داشتید که چیزی را یاد می گرفتید، این بهترین موقع است که آموزش آنرا شروع کنید. دانشگاه، کلاس های رقص، و انجمن های گروهی مکان ها مناسبی را برای شما فراهم می آورند که به واسطه آن می توانید چیزهایی در مورد ادبیات، نقاشی، زبان، ورزش، نویسندگی، و موسیقی یاد بگیرید.
با انجام فعالیت های خلاقانه می توانیم خودمان را از احساساتی که نمی دانیم چگونه باید آنها را بروز دهیم، تخلیه کنیم. برخی از محققان معتقدند که وضعیت مغز و میزان سروتین موجود در بدن زمان گوش دادن به موسیقی و یا هنگامیکه به کارهای دیگری هنری مشغول هستید، تغییر می کند. نوشتن خاطرات نیز نه تنها می تواند به عنوان یک سرگرمی حساب شود بلکه می تواند به شما کمک کند تا احساساتی نظیر خشم و جراحت را نیز تخلیه کنید. نگه داشتن این احساسات در درونتان فقط می تواند اوضاع و شرایط را بد تر کند و به افسردگی شما دامن زند.
کارهای داوطلبانه. بیشتر افراد زمانیکه در یک رابطه دو نفره قرار می گیرند فراموش می کنند که می توانند عضوی از یک جامعه بزرگتر نیز باشند. کارهای بسیار زیادی مراکز متعددی وجود دارند که می توانند حس انسانیت را در شما زنده نگه دارند. این کار همچنین سبب می شود که شما به واسطه آن دوستان جدیدی هم پیدا کنید.
منظره را عوض کنید. هیچ گاه قدرت یک مسافرت ماجراجویانه را دست کم نگیرید. سفر چه به شهری در نزدیک حومه و یا به یک منطقه دیگر می تواند توجه شما را به موقعیت فعلی جلب کرده و کاری کند که کمتر به موقعیت گذشته خود فکر کنید.
اما از آنجایی که ننها سفر کردن می تواند حس تنهایی را بیشتر برانگیزاند، به ویژه اگر به کشوری باشد که به زبان آنجا نیز آشنایی نداشته باشید می توانید با یک گروه مسافرت کنید تا با دیگران نیز ارتباط داشته باشید. به هر حال بهتر است تغییرات اساسی را در این برهه از زمان در زندگی خود ترتیب اثر ندهید. الان وقت مناسبی نیست که یکدفعه شغلتان را عوض کنید. کمی به خودتان وقت بدهید تا با شرایط فعلی سازگاری پیدا کنید. به عبارت دیگر به خوبی از خودتان مراقبت کنید.
اندرسن پس گذشت یکسال از فروپاشی ارتباطش یک شغل جدید پیدا کرد و به اوهایو بازگشت. هر چند پس از بازگشت باز هم تلفنی با نامزدش صحبت می کرد اما میتوانست به خوبی بر روی کار جدیدش تمرکز کند و به مرور تکلیف احساساتش را با خودش حل کند. او می گفت: "باز هم غم شدیدی در درون من وجود داشت. من باز هم از خودم سوال می کردم که چه دلیلی باعث برهم خوردن ارتباط ما شد ولی به هر حال خود به هم خوردن را زیر سؤال نمی بردم."
برای بلانکارد سالها طول کشید تا درد و رنج از میان برود. او سعی کرد با روی آوردن به نوسیندگی همه چیز را فراموش کند و نهایتاً نیز با شخص دیگری ازدواج کرد. هر چند هرزگاهی به نامزد قبلی اش فکر می کند، اما معتقد است که رابطه آنها هیچ وقت به نتیجه نمی رسید. او می گوید: "هنوز هم دوستش دارم، فراموش کردنش کار دشواری بود و فقط نیازمند زمان بود."
درمان افسردگی زنان بعد از طلاق ؟
درمان افسردگی زنان بعد از طلاق ؟
جدايي دردناك است و اين يك حقيقت تلخ است. مگر اين كه شخص از نظر احساسي بسيار سرد و غيرصميمي باشد. از دست دادن عزيز همواره يكي از بدترين تجربههاست. شخص دوست دارد در چنين شرايطي به گوشهاي برود و با خودش تنها باشد و تمام اينها پس از گريه كردن است.
شايد گريه كردن سادهترين كاري باشد كه در چنين مواقعي ميتوان انجام داد.اما فرد نياز به زمان دارد. زماني براي سپري كردن و غلبه بر سختي و التيام نسبي زخمها.
كارشناسان اين زمان را زمان سوگواري مينامند. چنانچه شما نيز عزيزي را از دست دادهايد و يا پس از مدتي كه در زندگي مشترك بودهايد از همسرتان جدا شدهايد ، نياز به اين زمان سوگواري داريد. پس نخواهيد آن را انكار كنيد.
اما بهترين راه براي بهتر سپري كردن اين دوران چيست؟
واقعيت اين است كه پاسخ اين پرسش بستگي دارد به اين كه شما چه نوع شخصيتي داريد. برخي افراد خود را در كارشان غرق ميكنند ، برخي ديگر در خانه ميمانند و غصه ميخورند. برخي ديگر نيز به افراط و تفريط در كارها ميپردازند.
بهترين راه علاج آن چيزي است كه به جايگزيندرماني معروف است. به اين معني كه فقدان يا كمبود عشق و محبت را با فعاليت يا كار دوستداشتني ديگر جايگزين كنيد. براي مثال، با تغذيه مناسب و رفتن به سالنهاي ورزشي و انجام فعاليتهاي ورزشي به جسم و بدن خود محبت كنيد. اما اين كه چگونه كار را آغاز كنيد به ترتيب زير است:
با بخشش شروع كنيد
جدايي و طلاق بسيار دردناك است و شايد زخمهاي زيادي از آن بر روح و روان طرفين مانده باشد ، اما بدانيد قطعا شما نيز گفتار و كردار زيبا و دوستداشتني در اين باره نداشتهايد. هر دو از هم رنجيدهخاطر هستيد ، اما مرور اتفاقات تلخ فقط حال تان را بدتر ميكند.
پس سعي كنيد با وجود مخالفت با برخي رفتارها بتوانيد از آن ها بگذريد و خود را به دست پروردگار بسپاريد. البته اين كار ساده نيست، اما بهترين مجرا براي خروج و تخليه ناراحتي و خشم به شمار ميرود.
ورزش يعني خروج از افسردگي
تيلور، يكي از استادان دانشگاه استانفورد معتقد است ورزش يكي از شيوههاي موثر براي خروج از افسردگي است. تاثيرات مثبت ورزش بر بدن همواره مورد توجه قرار ميگيرد اما تحقيقات مشخص كرده است افرادي كه ورزش ميكنند با تقويت حافظه و روحيه احساس رضايت بيشتري از زندگي ميكنند.
ورزش با كاهش استرس و افزايش احساس شادابي موجب احساس بهتر و رضايت بيشتر در افراد صرفنظر از وضعيت زندگي و مشكلات ميشود.
متخصصان معتقدند ورزش مانند داروي ضدافسردگي عمل ميكند و چنانچه روزانه 30دقيقه سريع راه بروند يا به طور منظم ورزش كنند ، پس از 10 روز تاثير آن را در بهبود وضعيت روحي و شادابي خود خواهند ديد.
از طرف ديگر، چنانچه ورزش به مدت طولاني در فعاليتهاي ثابت روزانه گنجانده شود ، موجب عملكرد بهتر مغز شده و مواد شيميايي مسوول داشتن احساس بهتر و رضايت وارد خون ميشود.
روابط دوستانه را گسترش دهيد
به جاي انزوا و دوري از جمع روابط دوستانه را گسترش دهيد. به ياد داشته باشيد دوستيها شاديها را مضاعف و غمها را تقسيم ميكند.
در روابط دوستانه مهر ورزيدن وجود دارد و همين امر براي تان بسيار مفيد خواهد بود. حتي اگر در يك لحظه جز خودتان كس ديگري براي مهر ورزيدن وجود نداشت يا امكان مهرورزي را به شما نميداد. بدانيد افرادي كه نميتوانند خودشان را دوست داشته باشند ، هرگز قادر به محبت كردن به ديگران نيز نيستند. پس از خودتان شروع كنيد. اما سعي كنيد رفت و آمد با افراد گوناگون را نيز تجربه كنيد. به اين ترتيب حتي ميبينيد كه افراد خصوصيتها و نقاط مثبت و منفي زيادي دارند و از اين رو بخشيدن خود و ديگران نيز براي تان سادهتر ميشود.
به ياد داشته باشيد دوستيها شاديها را مضاعف و غمها را تقسيم ميكند.
به خودتان بينديشيد
با خواندن يك اثر يا مطلب آموزشي - ادبي يا علمي- فكر خود را دوست بداريد و به پرورش آن كمك كنيد. با آرامش و پاك كردن فكر خود از مسائل نا خوشايند يا نشستن كنار رودخانه يا دريا به روح خود عشق بورزيد و به شادابي آن كمك كنيد. احتمالا منظور اصلي و جان مطلب را گرفتيد. انتخاب فعاليتهاي انرژيزا و خشنودكننده ميتواند موجب رضايت شما از خود به عنوان يك انسان مستقل شود و موجب شود تا بتوانيد بهتر بر شرايط موجود غلبه كرده و آن را بپذيريد.مي گويند در پس هر تاريكي روزنهاي براي نفوذ روشنايي است. فقط بايد با پيداكردن آن روزنه به قلبتان به روشنايي آن كمك كنيد.
به اين ترتيب در حدود 2 سال ديگر ميتوانيد به حالا فكر كنيد و از اين كه بهترين كمك را به خود كرديد ، احساس رضايت كنيد و از اتفاقاتي كه برايتان افتاده خوشحال شويد يا ميتوانيد وقت خود را صرفا با غصه خوردن سپري كنيد. البته با انتخاب راه دوم وقتي در آينده به اين لحظات ميانديشيد جز تاسف و نارضايتي چيزي عايدتان نخواهد شد. حالا كدام راه را انتخاب ميكنيد؟!
ويليام شكسپير ميگويد: افرادي كه حوصله ندارند چقدر ناتوان هستند. آنچه آسيب ديده بتدريج بهبود مييابد ، پس با خود مهربان باشيد و بدانيد غمها به آرامش ميرسند. پس انتخاب كنيد كه رضايت و شادي ميخواهيد و به گذشته فكر نميكنيد. حالا فقط امكان حركت به آينده است. به خود فرصت بدهيد با رعايت موارد فوق تجربههاي تلخ را با افكار خوش پشت سر بگذاريد.
از خدا پرسیدم .... ؟
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد....
گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ اینه که مهم باشی! حتی برای یک نفر
مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام. توان شروع به دویدن کنی .
کوچک باش و عاشق… که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی.
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
فرقى نمی کند گودال آب کوچکى باشى یا دریاى بیکران… زلال که باشى، آسمان در توست
متولد اسفند ؟
زن متولد اسفند :ظرف عسلی است که قدری فلفل به داخل آن ریخته شده است. از بسیاری جهات بینظیر است. ناراحتترین مردها در جوار زن اسفند احساس آرامش میکنند. سخت رویائی و خیالباف است، به کودکان خویش عشق میورزد.
مرد متولد اسفند :به هیچ عنوان حد وسط ندارد، یا منفی کامل است یا مثبت کامل، از کم کاری و خونسردی او نرنجید، هفتهای دو سه بار به او بگوئید دوستش دارید. متعصب نیست و هرگز به قضاوت نمینشیند و تا زمانیکه به مطلبی پی نبرده باشد نظریهای ابراز نمیدارد
چطور گناه می کنید...
بازم سلام
من یک سوال دارم.چطور گناه میکنیم در حالی که یک روز قراره بمیریم
واقعا عجیبه
شما هر لحظه امکان داره جان خودتونو از دست بدید چه در خیابان یا در یک سانحه تصادف یا یک نزاع ساده!
شاید هم در اثر بیماری
پس یک راه مونده
گناه انجام ندهید
اصلا خلقت ما بر اساسی بوده که خدا رو پرستش کنیم و تا میتونیم توشه جمع کنیم برای آخرت تا شرمنده نشویم.
یک مسئله دیگر.
چرا گناهانی رو انجام میدهید در صورتی که میدونید خدا داره شما و گناهتون رو می بینه.
اونم گناهانی از قبیل زنا،استمنا و لواط
واقعا چرا؟
چرا من بد بخت گناه می کنم؟
منشأ و انگیزه درونی گناهان، سه نیروی نفس می باشد:
1. شهوت، 2.غضب و 3.وهم.
نیروی شهوت، انسان را به افراط در لذت خواهی نفسانی می کشاند و سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتی هاست.
نیروی غضب، انسان را به ظلم، طغیان، آزار رسانی و تجاوز، وادار می کند.
نیروی وهم، روح برتری طلبی، انحصارجویی، تکبر و خودخواهی را در انسان زنده می کند و او را به گناهان بزرگی وارد می کند.
به این مثال توجه کنید: آب، در عین حال که مایه حیات تمامی جانداران می باشد، اگر مهار نشود، به صورت سیلابی جریان می یابد و باعث نابودی حیات بشر می شود. بنابراین، این پدیده حیات بخش نیز نیاز به سد سازی و مهار دارد و در صورتی برای بشر مفید خواهد بود که به هنگام نیاز، در کانال کنترل شده خاصی قرار گیرد و از دریچه مخصوصی، به مقدار نیاز، جریان یابد و در غیر این صورت، طغیان می کند و به باغ ها، کشتزارها و خانه ها سرازیر شده، همه را ویران خواهد ساخت.
در مورد انسان نیز نیروی غضب، برای دفاع و شهوت، برای بقای نسل، لازم است؛ ولی اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگی طغیان کنند، موجب بروز جنایات ویران گر و انحرافات جنسی و بی عفتی خواهند شد.
در نتیجه اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم و یا وجود خویش را از آلودگی گناه حفظ کنیم، راهی جز کنترل و تعدیل غرایز و تمایلات نفسانی نداریم.
حل مشکل
1. گناه شناسی؛ شناخت گناهان و تفکر در آثار دنیوی و اخروی آنها، گام نخستین شناسایی تصویر زشت گناهان و زمینه ساز تنفر از گناهان است.
2. گناه زدایی؛ مبارزه اساسی با گناه، از طریق مبارزه با زمینه های گناه و تقویت زمینه های اصلاح، امکان پذیر است و در این باره، راهی جز تقویت اراده وجود ندارد.
اینک با طرح سؤال های کوتاه و پاسخ آنها، به گشودن راه کمک می کنیم.
1. چرا باید خودمان را بشناسیم؟ چون اگر استعداد بی نهایت و ارزش های وجودی خود را نشناسیم، هرگز حرکتی نخواهیم کرد. تمام حرکت تکاملی انسان، به نوع و عمق شناخت وی نسبت به ارزش های وجودی وی وابسته است.
2. چرا باید هستی را شناسایی کنیم؟ چون انسان خلاصه هستی است و با هماهنگی و همراه شدن با هستی و قرب به خدای هستی و رنگ خدایی گرفتن، به کمال می رسد. اگر انسان هستی را نشناسد نمی داند چه باید کند و به عبارت دیگر، انسان، قانون کمال را از هستی فرا می گیرد.
3. نقش دین در زندگی انسان چیست؟ آدمی با زبان هستی آشنا نیست و نیاز به مترجم دارد. دین، ترجمان هستی است و به نحو بسیار ظریفی انسان را به رنگ هستی درمی آورد. تمام دین، در جهت به خدا رسیدن و قرب الهی برنامه ریزی شده است.
4. دانستن سرنوشت انسان در حیات اخروی و معاد، چه کمکی به انسان می کند؟ معاد و قیامت، فردای زندگی انسان است؛ فردایی که باید آن را بسازد و تا ابدیت در آن بماند. انسان باید بداند که عازم کدام وادی و مسافر کدام اقلیم وجود است؛ باید بداند که برای فردای خود، چه توشه ای فراهم کند و چه مقدار به کار و کوشش بپردازد؛ ببیند با چه کسی می خواهد همراه و همنشین شود تا در قیامت، با مشکل روبه رو نگردد.
یکی از مهم ترین مراحل خودسازی، رفع زمینه های گرایش به گناه است.
نقش ذکر و یاد خدا
ذکر خدا، آثار مثبت فراوانی دارد. ذکر، از آن جهت که با ذاکر اتحاد وجودی می یابد و باعث حضور خداوند در دل و جان مؤمن است، موجب می شود که ذاکر، خود را در محضر خدا حاضر ببیند و از کمال قرب او بهره مند شود و در نتیجه، بر محور حیا، از بسیاری از افکار پلید، اخلاق زشت و اعمال نکوهیده، پرهیز کند.
دستور العمل های ترک گناه
1. ترک زمینه گناه
کنترل چشم؛ امام صادق علیه السلام فرمود: «نظر دوختن، تیری مسموم از تیرهای ابلیس است و چه بسا نگاهی که حسرت درازمدتی را (در دل) به ارث بگذارد»1 بنابراین، انسان باید تا حد امکان، از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز کند.
کنترل گوش؛ باید از شنیدنی هایی که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند، پرهیز شود؛ مانند موسیقی حرام، صدای شهوت انگیز نامحرم و... .
ترک هم نشینی با دوستان ناباب؛ دوستانی که باعث می شوند انسان گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد.
از امام سجاد علیه السلام، از همراهی و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس نهی فرموده که عبارتند از: دروغگو، گناهکار، بخیل، احمق و کسی که قطع رحم کرده است».2
2. ترک فکر گناه
ترک زمینه گناه، سهم بسزایی در ترک فکر گناه دارد. سعی کنید که فکر گناه را به یاد خدا تبدیل کنید.
3. اشتغال به برنامه شبانه روزی
حتماً باید شبانه روز خود را با برنامه ریزی صحیح و متناسب وضع روحی و جسمی خود پر کنید و هیچ ساعت بی کاری نداشته باشید تا نفس شما مشغول شود. در اوقات بیکاری وسوسه های نفس و شیطان به سراغ انسان می آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه می کشاند. امیرالموءمنین علی علیه السلام فرمود: «به راستی و حقیقت، این نفس (انسانی)، پیوسته و مرتب به بدی امر می کند؛ در نتیجه، هر کس آن را به خود واگذارد (و به کاری نگمارد)، نفس او را به سمت گناهان می کشاند».3
4. روزه گرفتن
روزه گرفتن، قوای حیوانی و شهوانی انسان را تضعیف می کند. اگر قوای شهوانی ضعیف شود، فکر گناه هم کم رنگ شود.امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «هرگاه شکم پر شود، طغیان می کند».4 مفهوم حدیث، این است که اگر شکم پر نشود، طغیان نمی کند و بهترین نوع گرسنگی، همان روزه گرفتن است.
تذکر این نکته بسیار ضروری است که روزه نباید برای بدن ضرری داشته باشد وگرنه شرعاً حرام است. و نیز نباید مزاحم انجام کارهای روزمرّه باشد. در هر صورت، اگر برای روزه گرفتن ممکن نیست، ساعات پرداختن به ورزش باید افزایش یابد.
5. ورزش
هر روز ورزش لازم است؛ البته آن ورزش هایی که برای بدن ضرری ندارد؛ مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت های کششی.
چند توصیه
1. هیچ گناهی را کوچک نشمارید.
2. در ابتدای روز، با خدای متعال شرط کنید که گناه نکنید و در طول روز، مراقب اعمال و رفتار خود باشید و در پایان روز، از خویش حساب بکشید. اگر از عملکرد خویش راضی بودید، خدای را شکر گویید و در صورتی که راضی نبودید، بر خویش سخت بگیرید.
3. بدانید که همواره در محضر خدای بزرگ هستید و او بر وجود شما اشراف دارد و از ظاهر و باطن شما آگاه است.
4. از خداوند با دعا و نیایش استعانت و استمداد بجویید؛ زیرا که خود فرمود: «اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمی آوردید».5
5. اعمال و عادات نیکو را جایگزین رفتار ناپسند نمایید؛ مانند شرکت دائمی در نماز جماعت، نماز شب و دعا.
۶. قرآن کریم می فرماید: «خوبی ها، سرانجام میدان را بر بدی ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد.
رازهایی که دخترخانوم ها و پسر ها بهش توجه نمی کنن
دختر عاشق این هستند که مطمئن باشند ، به انها فکر میکنید ، با یک تلفن و احوالپرسی کوتاه در میان روز مطمئن باشید ، بیش از انچه که فکر میکنید در رابطه ی خود اثر مثبتی خواهید گذاشت
راز دوم شناخت دختر:
چنانچه دوستتان این کتاب را به شما داده است ، معنایش این نیست که از دست شما شکایتی دارد یا مشکل اصلی شما هستید یا این که رابطه تان تا کنون خوب نبوده است ،
او فقط می خواهد رابطه تان ادامه داشته باشد ، همه چیز بهتر از قبل باشد و ضمنا" با زبان بی زبانی می گوید ، خیلی دوستت دارم ، همیشه می توان قدری بهتر شدن روابطمان کاری بکنیم .
راز سوم شناخت دختر:
اگر پسری فکر می کند ، کنترل و انجام کارهای خانه و بچه داری کار سختی نیست ، بد نیست چند روزی را به این کار اختصاص دهد. به این ترتیب لااقل متوجه می شود ،
که دختر چه اعصاب پولادینی دارند و اگر روزهایی وجود دارند که آنها از همه چیز شکایت دارند ، دلیل اش چیست.
راز چهارم شناخت ز دختر:
خیلی وقتها زن ها نیازی به شنیدن راه حل شما ندارند، آنها فقط نیاز به یک گوش شنوا دارند . پس زمانی که حرف می زنند و مشکل شان را مطرح می کنند ، فقط سراپا گوش باشید و اجازه بدهید ، حرف شان را تمام کنند . وقتی پسری گوش دادن را می آموزد و احساسات دوستش را به درستی تفسیر می کند ، ارتباط ساده بر قرار می شود . گوش دادن هم همانند سایر هنرها به تمرین احتیاج دارد . هر روز که به خانه می روید ، از همسر خود بخواهید که برای شما چه طوری سپری کردن روز را توضیح دهد . این کار به شما کمک می کند که شنونده بهتری شوید .
راز پنجم شناخت دختر :
دختر ها دوست دارند برای حرف زدن شان ارزش قائل باشید و زمانی که با شما صحبت می کنند ،
دست تلفن همراه خود بردارید و به چشم هایشان نگاه کنید
راز ششم شناخت دختر:
دختر ها همیشه دوست دارند و شاید بتوان گفت نیازمند به آن هستند که بدانند دوستشان به یاد او هست. باید به نوعی این نیاز آنها را برآورده کنید و هر از گاهی خاطرشان را از این بابت جمع کنید
برای دریافت ادامه رازها چند کلیک کنید یا تا هفته بعد منتظر باشید اگر نظر بدید به خدا بهترین مطلب رو براتون می فرستم
چرا بعضی دختر ها بیشتر خواستگار دارند ؟
چرا بعضی دختر ها بیشتر خواستگار دارند
همه مردها یک فهرست محرمانه ای برای ازدواجشان دارند. درحقیقت به دنبال 5 ویژگی در خانم ها هستند.
همیشه مردها، ماهها، و حتی سالها زمان صرف می کنند تا شخص مورد نظر خودشان را پیدا کنند. اما ممکن است که نظرشان برگردد و منصرف شوند و حتی با شخص جدیدی آشنا شوند. فاکتورهایی که برای رابطه ها و دوستی های ثابت و پایدار حتی تا دم مرگ وجود دارند مانند معماهای حل نشده هستند. مخصوصا زمانی که شما مطمئن نیستید که شخص مقابل تان با شما ازدواج می کند یا نه.
چرا بعضی دختر ها بیشتر خواستگار دارند
ویلارد هارلی نویسنده کتاب \"من به تو قول می دهم که شرایط ازدواجی را فراهم کنم که سالها دوام داشته باشد\" می گوید: فهمیدن این فاکتورها برای خانم ها کمی سخت است اما مردها همیشه به دنبال آنها هستند. بخشی از آنچه که مردها برای ازدواج به دنبال آن هستند، هوس است اما در قالب کارها و رفتاری خاصی است که واقعی تر از آن چیزی است که شما فکرش را می کنید. در زیر ما 4 رفتار کلیدی که پسرها را به ازدواج با دخترها ترغیب می کند آورده ایم.
1- دخترانی که شخص مقابلشان را به هیجان می آورند
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که آخر یک فیلم هزاران سوال بی جواب در ذهنتان به وجود آمده باشد و دیگر نتوانید آنها را بی جواب بگذارید. بسیار خب. یک دختر با نشاط، با غافلگیر کردن و انجام دادن کارهای غیر منتظره می تواند طرف مقابلش را به هیجان بیاورد.
بهتر است غافلگیری تان غیرقابل پیش بینی باشد، همیشه علایق جدید از خودتان نشان دهید و خودتان را به شکل های مختلف به او بشناسانید. ( شکل های مثبت). هرگز نگذارید زندگی تان راکد و ساکن پیش رود، این خانم ها فلسفه ازدواج را دچار اختلال و مشکل می کنند.
بابک 29 ساله می گوید: من همیشه می ترسیدم به خاطر اینکه زمان زیادی را با نامزدم سپری می کنم زمانی بیاید که دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشیم اما وقتی او را می دیدم، تمام سعی ام را می کردم تا به بحثمان تنوع بدهم. مثلا یک روز با یک بغل کتاب آشپزی به دیدارش می رفتم، هفته بعد او از علاقه اش به دکوراسیون و طراحی به من می گفت. درواقع ما همیشه برای یکدیگر سورپرایز داشتیم.
رضا 27 ساله می گوید: آنچه که باعث جذابیت نامزد م برای من شد حس ریسک پذیری اوست. منظورم این نیست که مثلا از پل هوایی می پرد. بلکه هرزمان فرصت جدیدی برای او پیش می آید ( مثلا در مورد کار، ملاقات با افراد جدید در مهمانی) او با آغوشی باز از آنها استقبال می کند. حس جسارت و بی باکی او، نامزدم را جذاب و دوست داشتنی کرده است.
2- دخترها نباید به پسرها بفهمانند که آنها تمام زندگیشان هستند
این موضوع زیاد برای آقایان جالب و خوشایند نیست. دخترهایی که استقلال و عزت نفسشان را نگه می دارند حتی وقتی رابطه شان با تغییرات جدی مواجه می شود، برای پسرها کشش و جاذبه بیشتری برای ازدواج دارند.
مردها از خانم هایی که به آنها وابسته هستند، می ترسند. یک مرده ایده آل رابطه ای را بین خود و همسرش دوست دارد که ثابت و پابرجا و بدون وابستگی باشد.
ساسان 35 ساله می گوید: من و نامزدم زمان زیادی را با هم می گذرانیم اما او هنوز هم برای دوستانش وقت می گذارد. او هفته ای یک بار با دوستان دانشگاهی اش برای صرف شام به بیرون می رود، هفته ای یک روز کلاس هنری می رود، علاوه بر این او سردبیر یک نشریه هم هست. من از اینکه که او اول کارهایش را با من چک نمی کند لذت می برم و البته او از زمان با هم بودنمان هم کم نمی کند.
3- دخترهایی که ثابت می کنند که چقدر همسرشان برایشان مهم است
بسیار خب، اما بین وابسته نبودن و کناره گیری خط و مرزی وجود دارد. مردها با زنهایی که مرتبا به آنها نشان می دهند که در کنار آنها هستند سازگاری دارند.
مردها زندگی را میدان جنگ می بینند و آنها کسی را می خواهند که همیشه درکنارشان باشد. البته این به این معنی نیست که زنها برای شوهرانشان مادری کنند یا در تمام جزئیات زندگی از آنها حمایت کنند. بلکه بیشتر باید به او ثابت کنید که در کنارش هستید و با او همکاری می کنید.
برای مثال وقتی از احساس خوبش یا از استعدادهایش در انجام دادن پروژه های کاریش می گوید با او رفتار خوبی داشته باشید. این کار شما کوچک است اما به او قوت قلب می دهد و به او می فهماند که همسرش درکنارش است و با او همکاری می کند.
حمید 28 ساله می گوید: زمانی که ما زندگی مان را شروع کردیم، نامزدم مشغول به کاری شد که سفرهای زیادی باید می رفت. اما با این وجود او از هتل یا در طول مسیر با من تماس می گرفت و از حال و روز من باخبر می شد. او حتی قبل از اینکه سفر رود یخچال را پر از غذا می کرد. نگرانی او برای من به استحکام رابطه مان کمک می کرد.
علی 30 ساله می گوید: بارها برای من پیش آمده که با خانواده همسرم بحث داشته باشم اما همسرم از همان ابتدا بسیار محترمانه از من دفاع می کرد و این حمیات او بود که مرا مشتاق زندگی همیشگی در کنار او می کرد. البته او عاشق پدر و مادرش بود و برای عقاید آنها احترام قائل بود. اما او به خانواده اش نشان می داد که حامی و پشتیبان من است. این بهترین چیز برای یک مرد است.
4- خانمهایی که تلاش می کنند همسرشان بهترین باشد
مردها دوست ندارند که همسرشان مانند سرباز و فرمانده باشند و مدام از همسرشان دستور بشنوند. مثل کمک به رسیدن به اهدافشان به صورت مستقیم و حتی به اجبار.
مردها دوست دارند در هر تلاشی که می کنند پیروز شوند و خانم ها هم به آنها اجازه دهند و از اعتراض به آنها دوری کنند. یک مرد خانمی که او را در کارها و اهدافش تشویق می کند تا به علایقش برسد و بهترین باشد، تحسین می کند. این به معنی کمک کردن و همکاری با همسرانتان است.
رامین 29 ساله می گوید: قبل از اینکه من با همسرم نامزد کنم، او به من گفت که خیلی خودت را مشغول کارهایت کرده ای و به من توجه زیادی نداری. من ابتدا ناراحت شدم اما وقتی دقت کردم متوجه شدم که حق با اوست و بیشتر به خاطر خودم گفته است. هیچ دختری را به صداقت او ندیده ام.
احسان 31 ساله می گوید: من سالها بود که با پدرم صحبت نمی کردم. وقتی این موضوع را با نامزدم مطرح کردم او از سر همدردی سری تکان داد و مرا مجبور کرد که با پدرم تماس بگیرم زیرا می دانست که در آخر از این کارم پشیمان می شوم. او با مخالفت های من کنار آمد. همان کاری که بیشتر خانم ها خود را درگیر آن نمی کنند.
چرا دخترها با پسرها دوست میشوند؟ آیا در آن دنیا عذاب سختی خواهند دید؟
میل و کشش زن و مرد به یکدیگر، در وجود انسان به صورت طبیعی است، حتى خداوند این مسئله را از آیات و نشانههای خود دانسته است. چون احکام دین اسلام بر اساس نیازهای فطری انسانها بیان شده، پاسخ متناسب با هر نیازی را نیز در نظر گرفته است. پاسخ به میل و کشش دو جنس مرد و زن را خداوند به صورت ازدواج قرار داده است، تا دو زوج کنار هم و با محبت و دوستی به آرامش و خوشبختی نائل شوند.
اما در مورد دوستیهای دختران و پسران باید گفت این نوع دوستیها، بروز و ظهور و میل طبیعی در وجود انسان، اما به صورت انحراف شده است، یعنی خداوند راه ظهور میل طبیعی را به صورت درست قرار داده، اما متأسفانه انسانها به جهت کشش شدید غریزه جنسی و وسوسههای نفس و شیطان، آن را از مسیر خود منحرف کرده و به صورت دوستیهای خیابانی و حتى رابطه جنسی با نامحرمان در میآورند!
بهتر است در چنین مواردی دختران جوان که زمینه ازدواج برای آنها فراهم شده، در صورت داشتن خواستگار مناسب ازدواج نمایند تا هم به نیاز عاطفی و غریزی خود پاسخ دهند، هم سلامت روحی، اخلاقی، روانی و اجتماعی را به دست آورند، تا به ناچار به سمت دوستیهای خیابانی کشانده نشوند که ضرر و زیان آن، علاوه بر جنبه عذاب اُخروی، دامنگیر آنها در دنیا شده، نتایج روحی، روانی و اجتماعی نامطلوبی برای آنها باقی میگذارد.
اما در مورد عذابهای اخروی لازم است که توجه نماییم آنچه خداوند برای ما در دنیا مقرر نموده، چیزی برای سعادت و خوشبختی ما نیست؛ زیرا خداوند نه نیازمند است و نه بخیل. پس اگر خداوند میفرماید که نگاه خود را از نامحرمان بردارید و دامنهای خود را پاک نگه دارید، به خاطر سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی ما است.
دوستیهای خیابانی اگرچه در ابتدا ساده و کوچک به نظر میرسد، اما مطمئناً در همین حد باقی نمیماند و روح و ذهن را به خود مشغول نموده، گام به گام انسان را از خداوند و احکام الهی دور میکند، بنابر این نتایج آن سنگین است و عذابهای دردناکی در پی دارد.
این که اندازه گناهان این نوع دوستیها و عذاب آن چقدر است، نمیتوانیم قضاوت داشته باشیم؛ زیرا میتوانند در افراد متفاوت باشد؛ نیز تأثیری که بر روان بر جای میگذارد، یا تأثیری که در اعمال نیک و بد دارد، مختلف است.
در روایتی آمده است که «اگر گناهی کوچک باشد، به کوچک بودن آن نگاه نکنید، بلکه نظر کنید چه کسی را نافرمانی میکنید». به بزرگی و عظمت آن کس که نافرمانیاش میکنید، نظر کنید.
در هر حال اگر چه احساس و غرایز نفسانی، انسان را به چنان دوستیهایی میکشاند، اما عقل و خرد انسان با ارزیابی زیانهای دنیوی و اخروی آن، از آن پرهیز خواهد نمود، در عین حال که راه مشروع و صحیح برای ارضای عاطفه و غریزه نیز وجود دارد.
|
|
تمايل به آرايش غليظ نشانه چيست ؟
تمايل به آرايش غليظ نشانه چيست ؟
تمايل به آرايش زياد به دليل احساس نقض در بدن و اعتماد به نفس ضعيف در افراد است.
دكتر نادر راستي در گفت و گو با خبرنگار سلامت نيوز اظهار داشت : هر گونه كنش انساني و رفتار اجتماعي كه از انسان سر مي زند به ويژه رفتارهاي كه نشانه هاي از افراط و ناهنجاري در آن به چشم مي خورد ريشه در ساختارهاي رواني – عاطفي افراد دارد .
وي گفت : عدم توجه لازم به كودك و كمبود محبت در وي منجر به سركوب نيازهاي اساسي رواني در وي مي شود كه پيامد آن در دوران بزرگسالي بروز مي كند كه متاسفانه براي فرد و جامعه خطرناك است.
اين روانپزشك افزود : ضعف اعتماد به نفس درافراد و در برخي از مواقع احساس نقصي كه از بدن خود دارند موجب استفاده زياد از لوازم آرايش براي جبران آن مي شود. البته گرايش زياد دختران جوان به آرايش هاي غليظ داراي دلايل اجتماعي نيز است كه به تغيير ارزش هاي اجتماعي در دهه اخير برمي گردد
وي خاطرنشان كرد: سخت گيري بيش از حد خانواده ها در برابر آرايش كردن فرزندانشان نيز مي تواند باعث مقاومت آنها شده و گرايش به آرايش غليظ را در آنها تشديد كند. نياز به زيبايي يك نياز طبيعي است كه بايد به آن پاسخ منطقي داد،البته در حد عرف ، وگرنه به شكل بيمارگونه اي خود را نشان ميدهد.
چرا برخی مردان به زنان خیابانی روی می آورند ؟
چرا برخی مردان به زنان خیابانی روی می آورند ؟
دلیل اینکه چرا بعضی از مردها برای س*ک*س* پول می دهند در مصاحبه هایی که در یک تحقیق جدید انجام گرفت مشخص شد.
رامین، یک مرد سی و خورده ای ساله از طبقه متوسط می گوید، "از *** با فاحشه ها هیچ چیز نصیب من نمی شود جز یک حس خیلی بد. امیدوارم حرف زدن درمورد آن کمک کند بفهمم که چرا سراغ آن می روم."
من هم امیدوار بودم که با دلایل او بهتر آشنا شوم. رامین یکی از 700 مردی بود که در این پروژه تحقیقی مصاحبه شده بود که هدف آن کشف علت واقعی روی آوردن مردها به *** با فاحشه ها بود. این پروژه بین المللی در شش کشور انجام گرفت و از 103 مردی که در لندن مصاحبه شدند و من که یکی از محققان آنجا بودم، اکثراً بدشان نمی آمد که درمورد تجاربشان بحث کنند.
این مردها جزو دسته مردهای کلیشه ای جامعه نبودند. سنشان بین 18 تا 70 سال بوده و از نژادهای مختلف سفید، سیاه پوست، آسیایی و اروپای شرقی انتخاب شدند. اکثر آنها شاغل بودند و بسیاری از آنها تحصیلات دانشگاهی داشتند. غالب آنها افرادی مودب و متشخص با مهارت های اجتماعی متوسط تا خوب بودند. خیلی از آنها ازدواج کرده یا نامزد داشتند؛ یعنی تقریباً بیش از نیمی از آنها با یک زن ازدواج کرده یا رابطه جدی داشتند.
این تحقیق که در سال 2005 به چاپ رسید، مشخص کرد که در کشورهای غربی تعداد مردانی که برای *** پول پرداخت می کنند در دهه گذشته دوبرابر شده است. محققان تحقیق این افزایش را با پذیرش بیشتر ارتباطات جنسی تجاری مربوط دانشتند اما بااینحال بسیاری از مصاحبه ها نشان داد که این افراد از پول دادن برای *** احساس خجالت و شرمساری زیادی می کنند. یکی از آنها احساس خود را اینطور توصیف می کند، "از نظر ذهنی ارضاء نمی شدم". چند نفر دیگر می گویند، "واقعاً پشیمانم، پول هدر دادن است"، "هنوز تنهایم"، "در مورد رابطه ام با همسرم احساس گناه می کنم". درواقع بسیاری از این مردها جمع تناقضات بودند و باوجود اینکه تجاربشان "پوچ، بی ثمر و افتضاح" بوده اما به روی آوردن به فاحشه ها ادامه داده اند.
من با 12 نفر از این مردها مصاحبه کردم و به نظرم تجربه ای عالی بود. یکی از آنها درمورد تجربه کودکی پر از خشونت و بی تفاوتی خود صحبت کرد و آن را با ناتوانی خود در ایجاد روابط نزدیک با دیگران مخصوصاً زن ها مربوط دانست. الکس اقرار کرد که *** با فاحشه ها به او احساس پوچی می دهد اما گفت که نمی داند چطور باید با زن ها آشنا شود. وقتی از او درمورد احساسش نسبت به فاحشه هایی که با آنها *** می کند پرسیدم گفت که از یک طرف دوست دارد با او آشنا شوند و دوستش بدارند و از طرف دیگر می داند که این آشنایی ها به هیچ وجه شباهتی با یک رابطه واقعی ندارند.
او می گوید، "من دلم می خواهد فاحشه ای که اجاره می کنم مثل یک دوست دختر واقعی با من رفتار کند نه طوری که انگار کارش را انجام می دهد. طوری که یک نفر سوم تصور کند که ما واقعاً عاشق و معشوقیم."
دلم برای الکس سوخت. هیچکس به او یاد نداده است که چطور می تواند با یک انسان دیگر رابطه برقرار کند و دنبال چیزی بود که این *** های خیابانی به هیچ وجه برای او فراهم نمی کرد.
اما یکی دیگر از این مصاحبه ها واقعاً توجهم را جلب کرد. دارن جوان خوش قیافه و خوش تیپ بود. از او پرسیدم چند وقت یکبار فکر می کند فاحشه ای که با او *** می کند از آن *** لذت می برد. گفت، "من اصلاً نمی خواهم آنها لذتی ببرند. من دارم پولش را می دهم و این کار اوست که به من لذت بدهد. اگر او هم لذت ببرد احساس می کنم که سرم کلاه رفته است." از او پرسیدم که آیا فکر می کند که فاحشه ها با زن های دیگر فرق دارند. او گفت، "اینکه آنها می توانند کاری را انجام دهند که بقیه زن ها حاضر به انجامش نیستند نشان می دهد که توانایی در آنهاست که به آنها اجازه می دهد بدون احساس شرم و تنفر این کار را بکنند."
وقتی در مصاحبه ها پرسیدم چه چیز به فاحشگی پایان می دهد، یکی از مردها خندید و کفت، "همه آنها را بکشید". یکی دیگر گفت، "باید همه مردهایی که مبادرت به این کار میکنند را در خانه زندانی کنید". اما اکثراً اعتقاد داشتند که اگر قانونی برای این مسئله تصویب شود آنها دیگر سراغ فاحشه ها نمی روند. جریمه، خبر دادن به خانواده یا کارفرما یا احتمال سابقه جنایی باعث می شود که مردها دیگر سراغ آن نروند. تقریباً نیمی از مردها اعتقاد داشتند که زنانی که به خودفروشی روی آورده اند قربانیان مردان هوسرانی هستند که آنها را به این کار وا می دارند اما همچنان به ملاقات با آنها ادامه می دهند.
قانون پرداخت پول برای *** با زنانی که توسط چنین مردانی استثمار می شوند را غیرقانونی اعلام می کند اما منتقدان این را ناعادلانه می خوانند چون ممکن است مردی نداند که آیا آن زن تحت استثمار یکی از این دسته مردهاست یا نه. مصاحبه های ما این موضوع را به چالش کشید. مردها تا حدودی درمورد سوءاستفاده و اجبار در فاحشگی می دانستند و به هیچ وجه تصور نمی کردند که این زنان به خاطر عشقی که به *** دارند وارد این کار می شوند. بیش از نیمی از آنها باور داشتند که این زنان تطمیع شده و خرید و فروش شده اند.
بیش از یک سوم آنها گفتند که تصور می کردند این فاحشه ها از یک کشو خارجی به لندن داد و ستد شده اند و تعداد کمی از آنها گفتند که با یکی از این قربانیان روبه رو شده اند چون زن مورد نظرشان قادر نبوده به زبان محلی صحبت کند.
یکی از مردها می گفت که فاحشه ای را دیده که آثار کبودی و ضرب و جرح روی بدنش بوده و لهجه اروپای شرقی داشته است. مرد دیگر ادعا می کرد زن افریقایی که با او رابطه داشت حتماً قربانی خرید و فروش زنان بوده چون مضطرب و وحشت زده به نظر می رسیده است. به او گفته بوده که او را گول زده اند، با او *** کرده و مشکلی با آن *** نداشته و بعد از او خواسته که کمکش کند اما مرد گفته که کاری برای او نمی تواند بکند چون فکر می کرده که احتمالاً به او دروغ می گفته است.
یکی از جالب ترین یافته های این تحقیق این بود که بسیاری از مردها باور داشتند که اگر آقایون نتوانند برای *** پول بدهند، حتماً به تجاوز روی می آورند. یکی از این مردها گفت، "بعضی وقت ها ممکن است به زنی تجاوز کنید. به خاطر همین سمت یک فاحشه می روید." یکی دیگر این موضوع را اینطور بیان می کند، "یک مرد ناامید که شدیداً به *** نیاز دارد، ممکن است به کسی تجاوز کند." نتیجه گیری من از این گفته این بود که اینکه می گویندمردها تجاوزگر هستند تقصیر فمینیست ها نیست. گاهی اوقات خود مردها مقصرند.
نیمی از مصاحبه شونده ها در خارج از انگلستان، اکثراً در آمستردام، که فاحشگی قانونی است و آزادانه برای آن تبلیغ می شود، *** پولی داشته اند. تقریباً نیمی از آنها گفتند که اولین بار قبل از 21 سالگی برای *** پول داده اند. دیوید می گفت، "پدرم من و برادر بزرگترم را به یکی از این خانه ها برد. احتمالاً می خواست مطمئن شود که ما همجنس باز نیستیم. البته پدرم خودش اینکار را نکرد و فکر هم نمی کنم که در این مورد به مادرم چیزی گفته باشد."
مرد دیگری طی سفری که به اتفاق هشت نفر از دوستانش به تایلند داشت، به سمت فاحشه ها رفته بود. کاملاً از آن تجربه ناامید بود. می گفت، "یک دختر روسی بود. اصلاً تجربه خوشایندی نبود چون دختر اصلاً حرف نمی زد، فقط روی تخت دراز کشید و می خواست که فقط *** انجام شود."
خیلی از مردها می خواستند که یک رابطه واقعی با یک زن برقرار کنند و وقتی اتفاق نمی افتاد ناامید می شدند. بقیه مردها برایشان روشن بود که برای *** پول داده اند تا بتوانند خیلی راحت رابطه را کنترل کنند، مثل باب که در این زمینه می گوید، "ببینید، مردها برای این زن ها پول می دهند چون می توانند با اون هرکاری که می خواهند بکنند. خیلی از مردها سراغ فاحشه ها می روند چون آنها زیربار کارهایی در *** می روند که زن های عادی نمی روند."
بااینکه بعضی از مردها گفتند که فکر می کردند زن هایی که به آنها برای *** پول دادند خودشان هم از آن *** لذت برده اند اما خیلی دیگر از مصاحبه شونده ها قبول کردند که این زن ها ممکن است احساس تنفر و بیچارگی کنند. احمد یکی از این مردها می گوید که فکر می کرده آن زن احساس تسکین و راحتی کند، "راحتی از اینکه نمی خواهم بکشمش".
فقط 6 درصد از این مردها به جرم رابطه با فاحشه ها دستگیر شده بودند. احتمالاً این قانون جدید باعث می شود مردهایی مثل آلبرت برای رفتن سراغ همچنین زن هایی بیشتر فکر کنند. او می گوید، "اگر برای انجام اینکار توی دردسر بیفتم، دیگر سراغ آن نمی روم. در این کشور پلیس مشکلی با مردهایی که سراغ فاحشه ها می روند ندارد".
چرا برخی مردها *** را خریداری میکنند؟
"فاحشه ها زن هایی هستند که به طور نامناسبی برای لذت بخشیدن آرایش می شوند. آنها زن هایی با درد و غم و افسوس و پشیمانی همیشگی هستند"
این نقل قول رنج و عذاب زن هایی که خودفروشی می کنند را توصیف می کند. اما مردهایی که برای *** پول می دهند چه؟
بعنوان مثال، چرا باید یک مرد متاهل سراغ یک زن فاحشه برود و برای *** پول بدهد درحالیکه زنش در خانه حاضر و آماده است؟ چرا باید یک مرد مجرد *** را بخرد وقتی می تواند یک همسر برای خود داشته باشد که با لذت و رغبت با او *** کند؟
در دسامبر تا ژانویه 2009-2008ف یک مجله امریکایی مقاله ای چاپ کرد که سعی می کرد این سوال را پاسخ دهد. نویسندگان این مقاله عنوان کرده بودند که متخصصین شدیداً به دنبال علت این مشکل هستند اما نتوانسته اند به توافق عمومی برسند. احتمالاً دلیل اینکه نتوانسته اند درمورد این مسئله توافق کنند به خاطر این واقعیت است که عوامل محرک روی آوردن به فاحشه ها کاملاً در افراد مختلف متفاوت بوده و پیچیده است. به عبارت دیگر، هیچ دلیل مشخصی برای این رفتار وجود ندارد که برای همه صدق کند. اجازه بدهید نگاهی به این مسئله بیندازیم و بعضی از عوامل دخیل را بررسی کنیم.
تحقیقات مختلف در این مقاله برآورد کرده بودند که درصد مردانی که سراغ فاحشه ها می روند د کشورهای مختلف متفاوت است مثلاً در ایالات متحده 16% است و در کشورهایی مثل تایلند به 90% هم می رسد. به طور متوسط 16 تا 39 درصد از مردان در سراسر جهان سراغ فاحشه ها می روند.
این مردها از نژادها، طبقات اجتماعی و محدوده سنی متفاوت هستند. یک نمونه از آن استاندار قبلی ایالت نیویورک است که متاهل بود و بچه داشت. به عبارت دیگر، از راننده های تریلی گرفته تا معلم ها، سیاست مداران، پزشکان، وکلاء و حتی خود قانونگذاران در کشورهای غربی سراغ فاحشه ها می روند.
اجازه بدهید به برخی از علل این مسئله بپردازیم. البته متذکر می شویم که هیچ علت مشخصی برای این مشکل وجود ندارد.
1. افرادی هستند که میل غیرطبیعی به *** دارند. این مسئله ممکن است برای یک مرد یا یک زن اتفاق بیفتد. مردهایی که دچار این اختلال هستند هیچوقت نمی توانند *** کافی با همسر خود داشته باشند به همین خاطر برای اینکه تا حدی که می خواهند رابطه جنسی داشته باشند معمولاً سراغ فاحشه ها می روند.
2. این علت هم که باز به علت شماره یک مرتبط است، این است که مردهایی هستند نیازشان به لذت جنسی ارضاء شدنی نیست و بدون *** دچار خستگی و ناکامی همیشگی خواهند بود.
3. مردهایی هستند روابط واقعی را به علل مختلف مثلاً ترس از صمیمیت، خطرناک می دانند. این افراد معمولاً همیشه سراغ یک فاحشه خاص می روند و خیالپردازی می کنند که با آن زن یک رابطه واقعی دارند. یک جنبه از این رابطه خیالی این است که آن فاحشه، برخلاف یک همسر، هیچ انتظار و توقع احساسی ندارد و فقط روان آن مرد را تسکین می دهد.
4. زن ستیزی یا تنفر از زنان یکی دیگر از این عوامل است و متخصصین این حیطه باور دارند که مردهایی که معمولاً زیاد سراغ فاحشه ها می روند یک تنفر واقعی از زنان دارند. آنها زنان را بسیار سطح پایین و قابل خریداری می انگارند.
تاثیر بر زنان:
بااینکه درمورد عوامل محرک برای مردهایی که سراغ فاحشه ها می روند هیچ اتفاق نظری بین کارشناسان وجود ندارد اما یک توافق عمومی بین آنها وجود دارد که فاحشگی خسارت سنگینی بر سلامت جسمی و احساسی زن ها ایجاد می کند.
این زنها مجبورند که برای ادامه کارشان احساساتشان را مسدود کنند. همچنین تحت سوء استفاده جنسی توسط مردان فاسدی که بدن های آنها را می فروشند قرار می گیرند.
اما چرا زن ها وارد این کار می شوند؟ کارشناسان بر این عقیده هستند که ندرتاً این کار انتخاب خود فرد بوده است. نیروهایی مثل فقر، اعتیاد به موادمخدر، و ترس از آزار و اذیت مردانی که آنها را خرید و فروش می کنند باعث می شود که به این کار روی بیاورند.
و آخر اینکه:
افراد زیادی متقاعد شده اند که این نیاز مردان است که موجب پدید آمدن فاحشگی و تمام مشکلات و رنج های توام با آن می شود. درنتیجه، باور بر این است که کارهایی مثل آموزش دادن به مردها و کاهش نیاز جنسی آنها راه حل اصلی این مشکل است.
این موضوع، موضوعی بسیار پیچیده و جدی است که نیاز به تحقیق و درک بسیار دارد. اما همیشه یادتان باشد که این موضوع مسئله ای مذهبی یا اخلاقی نیست بلکه پدیده ای اجتماعی و جزائی است و باید از این دیدگاه مورد بررسی قرار گیرد.
زنی در اتاق خواب همسرم!
من میگم ؟
ترس پسرهاازازدواج دل بستن به یه دخترنیست دل بریدن ازبقییه دخترهاست *
مردانشان را با میلی مهار نشده راهی جامعه ای می کنند که گرگان در لباس پری خود را می فروشند، در حقیقت این کار باز گذاشتن درب اتاقشان به روی زنانیست زاییده شهوت.
وبلاگ”بانوی هفت اقلیم”نوشت:
* می گوید شوهرش با خانمی رابطه دارد. تقریباً امری مسلم شده است که همچین اتفاقی افتاده است. هرچه می کند همسرش از این کار دست برنداشته و دل از آن زن نمی کند. زندگی شان شده است چیزی شبیه به جهنم! و دغدغه روز و شب این بانو این شده است که چگونه این زن وارد اتاق خواب همسرش شده و او متوجه نشده است!؟!
* متأسفانه همه مان از این موردها دیده ایم یا حداقل شنیده ایم. مظلوم واقعه هم آن زنیست که همسرش او را طرد کرده و ظالم هم آن خانمی که مرد را اغفال نموده است. طبق روال همیشگی نوشته هایم لطفاً دید عمومی نسبت به اینگونه وقایع را کنار گذارید. بی طرف بنگریم.
واقع بینانه که بنگریم، آنکه اغفال شده و به عبارتی از غفلت او سوء استفاده شده مرد نیست بلکه همسر ایشان است. آن زن به عنوان همسر، ناخودآگاه کوتاهی هایی نموده که به مرد جواز این خطا را داده است. کوتاهی در امور زناشویی، رفتار سرد در برخورد با همسر، ابراز نکردن علاقه، ایجاد سوء تفاهم های پی در پی، اهمیت ندادن به عقاید شوهر و گاهی حتی توهین به شعور عاطفی او باعث ترک خانه و جستجوی مأمنی بهتر توسط مرد می گردد. هرچند این ها دلایلی کوچک برای یک خیانت بزرگ است اما واقعیتی است انکار ناپذیر. باید قبول کرد که همه از تربیت صحیح دینی و خانوادگی برخوردار نیستند. همه مردها اهل تزکیه نفس و … نیستند. مردی که قرار است چرخ اقتصادی زندگی را بچرخاند، در این جامعه هم باشد و در عین حال خطا هم نکند نباید افکارش از امیال دیگر، به وسیله محبت همسرش به او، جدا شود تا بتواند هرچه بهتر هدفش را دنبال کند؟
وقتی اینها را کنار هم بگذارید کم کم به یک جامعه ویران می رسید. از یک سو زنانی که در هر جایی که مجال یابند خود را عرضه می کنند و از سویی دیگر مردان سرخورده ای که جویای همچین اراذلی هستند و با این عمل خود به فساد و فروپاشیدگی خانواده خود و دیگران دامن می زنند، و در حقیقت زنان جامعه اند که چنین می کنند. همان زنانی که در خانه می شویند و می پزند و به خود می بالند که لوستر خانه شان (که شاید مرد خانه سالی یکبار هم به آن نگاه نکند) برق می زند از تمیزی، مردانشان را با میلی مهار نشده راهی جامعه ای می کنند که گرگان در لباس پری خود را می فروشند، در حقیقت این کار باز گذاشتن درب اتاقشان به روی زنانیست زاییده شهوت. و مردانی که همیشه از آنها به نام اغفال شده(!!!) یاد می شود، اولین مسیر آسفالت شده با هوس را انتخاب کرده و به سمت تباهی می روند.
* در نتیجه به این گره کور می رسیم که زنانی هستند که فقط خانه دار اند و بچه دار، و گاهی همان هم نیستند و شوهرانی که با یک بی محبتی کوچک میل تنوع طلبی شان گل می کند! زنان را باید توصیه کرد به همسرداری، ابراز عشق و هم قدم شدن با همسر در مسیر زندگی و مردان را باید توصیه نمود به خویشتن داری و صبر در برابر ناملایمات. هر دو عضو جامعه را نیز باید هدایت کرد به سمت فرهنگ خانواده اسلامی، الگوپذیری از ائمه، مطالعه در مورد امور زناشویی و سازش با یکدیگر.
دوستان شما مثل طلا و جواهر هستند، به دست آوردنشون سخته، ولی نگه داشتنشون سخت تره...
لطفا در نگهداری من کوشا باشید!
نرو پايين سر کاريه
.
.
.
نرو
.
.
.
نرو
.
.
.
سلام، آفرین که به حرف شيطون گوش نکردی، من اين پايين منتظرت بودم.
من و همسرم، بلد نیستیم حرف بزنیم ؟
من و همسرم، بلد نیستیم حرف بزنیم ؟
شاید شما هم به کرات شنیده باشید که یکی از زوجین، دیگری را به خاطر مدل حرف زدن مسخره میکند؟ آیا این که یکی از زوجها انتخابها و تصمیمات دیگری را نقد میکند؟ و...
تا به حال فکر کردهاید که ریشه این مشکل کجاست؟
من و همسرم بلد نیستیم، حرف بزنیم
از بهترین و پرشکوهترین تجلیات زندگی متعادل، داد و ستد عاطفی بین زوجین است. در هیچ مرحلهای از مراحل زندگی نمیتوان احساس بی نیازی از عواطف نمود. داد و ستد عاطفی در آغاز ازدواج با شور و حرارت خاصی، حضور وافر و موثری دارد، لیکن پس از مدتی به لحاظ عدم آگاهی و غفلت یکی از زوجین یا هر دو، نبض زندگی کند میشود و عواطف سرشار و با حرارت، فروکش میکند و لحظههای ملال از راه میرسد و گلهها و شکوهها، هر آن چه بر پیکره زندگی تازیانه میزند و زن و شوهر، مستأصل و درمانده، متحیرند که چرا زندگی شیرین و جذاب گذشته به این مرحله تنزل نموده است. آنها از این حقیقت غافلند که عاطفه به همان اندازه که برای یک شروع خوب ضروری است، برای ادامه زندگی خوب نیز لازم است.
وقتی به عنوان یک ناظر سوم به زندگی مشترک این دو تن نگاهی بیندازید، بی تردید نقش کم رنگ شده گفتگوی خوب و موثر را خواهید دید که چراغ پر نورش از دور دو دو میکند ولی...
بسیاری از اشخاص مدعی هستند که نمیتوانند با همسرشان راحت صحبت کنند،
*** زنی شکایت میکند که :
نمیتوانم با همسرم صادق باشم
همسرم مرتب سر من داد میکشد
نمیتوانم خودم باشم
شوهرم فقط به خودش فکر میکند و به صحبتهای من گوش نمیدهد.
وقتی به شوهرم حرفی میزنم واکنش بسیار بدی نشان میدهد
با هم صحبت میکنیم اما صحبت ما سرد و بی روح است.
مدام میگوید: خسته شدم خانمها چقدر حرف می زنن
باید مواظب باشم، باید روی کلماتم فکر کنم
از هم صحبتی هم لذت نمیبریم
کو گوشی که حرفهایم را بشنود.
از بهترین و پرشکوهترین تجلیات زندگی متعادل، داد و ستد عاطفی بین زوجین است. در هیچ مرحلهای از مراحل زندگی نمیتوان احساس بی نیازی از عواطف نمود
زن و شوهر ممکن است هنگام صحبت علی رغم حُسن نیت به بیراهه بروند. به جای صحبت نرم و ملایم، با هم مشاجره کنند و چون یکی از آنها به قصد سبک کردن فضای سنگین صحبت، به شوخی حرفی بزند، دیگری چنان واکنش نشان دهد که انگار در شوخی هم قصد و شری در کار بوده است. در این شرایط هر اقدامی برای تلطیف فضای صحبت، نتیجه معکوس میدهد.
هم صحبتی زن و شوهر با هم، برای رشد و بقای احساس صمیمیت آنها نقش قطعی دارد. متأسفانه «بسیاری از زوجها» و شاید بتوان گفت «اغلب» آنها از مهارتهای لازم برای گفت و گو با یکدیگر برخوردار نیستند و بی آنکه بخواهند گرفتار سوءتفاهم و دلسردی و تکدر خاطر میشوند.
به نظر شما جنبههای حیاتی یک گفتگوی خوب چیست و در واقع ارتباط و گفتگوی بد چه گفتگویی است. اگر این سوال به ذهن شما نیز متبادر شده است،
پیشنهاد میکنیم در ادامه این یادداشت، 5 جزء اصلی یک رابطه و گفتگوی خوب را مطالعه بفرمایید:
گفتگوی خوب در ازدواج توأم با احترام است
من و همسرم بلد نیستیم، حرف بزنیم
طعنه و کنایه، عبارات و حرفهای انتقادی و قضاوت کننده و اتهامی جزء گفتگوی عاری از احترام است. میتوان گفت رابطه و گفتگوی خوب رابطهای است که این بیاحترامی ها را در خود نداشته باشد. این یعنی گفتگوی خوب کیفی است. کافی است به زوجهایی که با هم حرف میزنند توجه کنید. آیا در جواب عبارات و اظهارنظرهای صادقانه، پاسخهایی نیش و کنایه دار میشنوید؟ آیا میشنوید که یکی از طرفین دیگری را به خاطر مدل حرف زدن مسخره میکند؟ آیا میشنوید که یکی از زوجها انتخابها و تصمیمات دیگری را نقد میکند؟ آیا در جواب افکار صادقانه یک طرف، میبینید که طرف دیگر چشم گرد میکند؟ حالا طریقه حرف زدن خودتان با همسرتان را بررسی کنید. آیا رابطه و گفتگوهای شما محترمانه است یا به هم بیاحترامی میکنید؟
گفتگوی خوب در ازدواج کمّی است
بیشتر زوجها کمتر از 15 دقیقه در هفته با هم یک گفتگوی جدی و معقول دارند. خانوادههایی که در آن هم مرد و هم زن کار میکنند سعی میکنند فرزندان را تشویق کنند در هر فعالیت تفریحی شرکت کنند و همین باعث میشود آن مشکل دیرتر نمود پیدا کند. مشکل لاینحل نیست اما میتوان از انجام همزمان چند کار فایده برد.
گفتگوی خوب میتواند موقع شرکت در فعالیتهای دیگر هم اتفاق بیفتد. موقع راه رفتن، کار کردن در خانه، تماشای تلویزیون، جلسات خانوادگی یا وقتی کنار هم در ماشین نشستهاید با هم حرف بزنید.
گفتگوی خوب در ازدواج یک ارتباط دوجانبه است
درست مثل حرف زدن توأم با احترام در یک گفتگوی خوب، گوش دادن توأم با احترام هم ضروری است. ارتباط بد زمانی شروع میشود که یک زوج عنان گفتگو را در دست میگیرد اما شنونده هم میتواند موجب بد شدن گفتگو شود. فقدان ارتباط بصری، اشارات منفی صورت و زبان و بدن ضعیف هم میتواند موجب شود ارتباط خوب صورت نگیرد.
به زوجی که در فرودگاه یا فروشگاه با هم حرف میزنند خوب نگاه کنید. آیا یکی از آنها بر گفتگو تسلط دارد؟ آیا وقتی همسرش سعی میکند چند کلامی برای دفاع از خود یا ابراز نظراتش بگوید، صحبتش را قطع میکند؟ آیا فرد مسلط بر گفتگو حاضر به شنیدن حرفهای طرف مقابل خود نیست؟ اگر اینطور است، این گفتگو یک رابطه متقابل نیست و جزء بدترین گفتگوهاست.
درست مثل حرف زدن توأم با احترام در یک گفتگوی خوب، گوش دادن توأم با احترام هم ضروری است. ارتباط بد زمانی شروع میشود که یک زوج عنان گفتگو را در دست میگیرد اما شنونده هم میتواند موجب بد شدن گفتگو شود
گفتگوی خوب در ازدواج بینش بیشتری طلب میکند
مهم نیست که یک حرف چقدر خوب بیان شود، بیشتر شنوندهها نمیتوانند مفهوم و منظور واقعی و کامل گوینده را دریافت کنند. تنها راه غلبه بر سوء تفاهمها در گفتگوها این است که سوال بپرسید. اما برای داشتن یک گفتگوی خوب این سوالات باید در کمال احترام و محتاطانه پرسیده شود.
پاسخهایی مثل، «این احمقانهترین چیزی است که تا به حال شنیدهام، منظورت این نیست که...؟» به دنبال منظور واقعی گوینده است اما در کمال بی ادبی این کار را میکند. از طرف دیگر، یک عبارت مقدمه قبل از سوال مثل، «ببخشید که نتوانستم متوجه منظورت شوم، میشه کمی بیشتر در مورد منظورت توضیح دهی»، با ادب و احترام کامل به دنبال منظور گوینده است.
گفتگوی خوب در ازدواج صادقانه است
هر زوجی که میفهمد همسرش در مورد چیزی به او دروغ گفته است، از آن به بعد هر وقت مشکلی پیش میآید نمیداند که همسرش با او صادق است یا نه. متأسفانه دروغگویی اثرات طولانی مدتی در رابطه دارد. صداقت فقط به معنای پرهیز از دروغ نیست. صداقت به این معنا است که از پنهان کردن چیزی که همسرمان حق دانستنش را دارد خودداری کنیم. چرا اینکار را میکنیم؟ معمولاً یا از قضاوت او واهمه داریم و یا میترسیم که احساسات او را جریحهدار کنیم.
در یک گفتگوی خوب در ازدواج، جای پنهانکاری و تغییر واقعیات از همدیگر نیست. البته صداقت در گفتگو لزوماً به معنای خشونت نیست. صداقت باید توأم با احترام باشد.
این داستان ، غم انگیز است ؟
از همان جلوی در میشد فهمید جمعیت زیادی در ساختمان است. راهروها این را بیشتر نشان میداد. آسانسور فقط 4 نفر ظرفیت داشت و بیشتر آدمها مجبور بودند از پلهها بالا و پایین بروند.
یك داستان تكراری
مرد هم آرامآرام از پلهها بالا رفت. به طبقه اول كه رسید تعجب كرد؛ هنوز جوان بود؛ جوان و كوهنورد، اما یك طبقه بیشتر بالا نیامده، نفسش به شماره افتاده بود. آنقدر این حال برایش عجیب بود كه یكی دو دقیقهای روی تنها صندلی خالی نشست. در كیفش را باز كرد و از بطری آب معدنیای كه همیشه همراه داشت، چند جرعهای نوشید. حس میكرد سرش گیج میرود اما نمیتوانست بیشتر بنشیند. فقط چند دقیقه به وقتی كه از قبل تعیین شده بود، بیشتر باقی نمانده بود.
پلهها را بالا رفت؛ از طبقه دوم هم گذشت و به طبقه سوم رسید. شمارههای روی دیوار را نگاه كرد؛ كاغذی از جیبش بیرون آورد و نگاهی به آن انداخت بعد مثل اینكه بخواهد راهی را به كسی نشان دهد، با دستش به سمت چپ اشاره كرد. چند ثانیهای مكث كرد و سپس به راهروی سمت چپ پیچید.
دفتر شعبه روبهرویش بود؛ اتاق كوچكی با سه میز و تعداد زیادی مراجعه كننده. هر طور بود خودش را به یكی از میزها رساند؛ نفسی تازه كرد و كاغذی را كه در دست داشت جلوی خانمی كه پشت میز نشسته بود گذاشت و گفت: ساعت ده و نیم وقت رسیدگی داریم.
زن نگاهی به كاغذ انداخت؛ دفترچهای را از كشوی میزش بیرون آورد؛ ورق زد و بعد از اینكه عددهای روی صفحه آخر را نگاه كرد، سر بلند كرد و گفت: پروندهتون رو دادم داخل، منتظر باشین تا صداتون كنن.
یك داستان تكراری
مرد نفس بلندی كه شبیه آه بود، كشید و از میان آدمهای پشت سرش از اتاق بیرون آمد.
نگاهی به راهرو انداخت. دو طرف صندلیهایی گذاشته بودند و زنها و مردهایی روی آنها نشسته بودند؛ عده دیگری هم كنار دیوارها ایستاده بودند. به آنها كه نگاه كرد، متوجه شد بیشترشان مثل خودش هستند؛ ناآرام و سردرگم و بیقرار.
در كیفش را دوباره باز كرد؛ چند جرعهای آب نوشید و نفس عمیقی كشید. دوباره كه چشم گرداند، همسرش را دید؛ انتهای راهرو كنار دیوار ایستاده بود. سرش پایین و چشمهایش موزاییكهای كف راهرو را نگاه میكرد؛ دستهایش در هم گره بود و دندانهایش لب پایین را میگزید. این حالت را خوب میشناخت؛ حالا میدانست رویا هم، عصبی و نگران است.
زن ،شروع به صحبت کرد .از چیزهایی كه دوست داشته، از چیزهایی كه آنقدر ساده و دمدستی بودهاند كه اسم بردن از آنها هم شاید خندهدار به نظر برسد. از اینكه آنچه را دوست داشته بگوید یا بشنود از نگاه همسرش فقط نوعی لوسبازی بوده و او همیشه محكوم به اینكه لوس و سادهانگار است.
نمیدانست باید چكار كند؟ پیش رویا برود یا همانجا بماند؟ در ذهنش دنبال حرفهایی میگشت كه آماده كرده بود. انگار حالا حرفها، خیلی دور بودند؛ دورتر از آنچه به خاطر بیایند. میان این جستجو و آن دودلی، یك نفر از اتاق روبهرو او و همسرش را صدا كرد.
زودتر از رویا وارد اتاق شد. ایستاد تا او هم بیاید. سلامی نه چندان گرم بینشان رد و بدل شد. نشستند و همان ماجرای تكراری؛ یادش آمد وقتی این صحنه را در بعضی فیلمها میدید، هم خودش و هم رویا میخندیدند و با هم میگفتند: بازم همون ماجرای تكراری!
یك داستان تكراری
حالا خودشان بازیگران ماجرای تكراری بودند. رویا كه از آن زندگی خسته بود، میگفت: آقای قاضی، دیگه توان ادامه دادن این زندگی رو ندارم.
بعد هم كلی حرفهای دیگر گفت؛ از چیزهایی كه دوست داشته، از چیزهایی كه آنقدر ساده و دمدستی بودهاند كه اسم بردن از آنها هم شاید خندهدار به نظر برسد. از اینكه آنچه را دوست داشته بگوید یا بشنود از نگاه همسرش فقط نوعی لوسبازی بوده و او همیشه محكوم به اینكه لوس و سادهانگار است.
از اینكه در نگاه همسرش زندگی فقط كار كردن و خسته آمدن به خانه و شام خوردن و خوابیدن و باز هم صبح و رفتن به محل كار بوده و جز اینها بقیهاش همان لوسبازیهای مخصوص آدمهایی مثل رویا بوده است و...
زن اینها را میگفت و آهستهآهسته اشك میریخت و صحنههای تكراری همان فیلمها باز هم تكرار میشد.مرد حرف زیادی برای گفتن نداشت؛ میگفت همسرش را دوست دارد؛ بیش از آنكه او فكرش را هم بكند و زن بر حرف خودش اصرار داشت و میگفت: اگر هم منو دوست داره، من دیگه این نوع دوست داشتن رو نمیپذیرم. میخوام بقیه عمرم رو اون طور كه دوست دارم زندگی كنم...
یك داستان تكراری
قاضی هم همان مسیر تكراری را میرفت؛ قدری نصیحت و بعد هم اینكه طرفین، داوری به دادگاه معرفی كنند. همان صدای تكراری در راهرو پیچید و مرد و زن جوانی وارد اتاق شدند.
مشکلات واقعی دوست شدن با یک مرد متاهل ؟؟؟
مشکلات واقعی دوست شدن با یک مرد متاهل ؟؟؟
هیچکس نمیتواند به شما بگوید که با یک مرد زن دار رابطه داشته باشید یا نه. متنفر شدن از آن یکی زن کار ساده ای است اما برای خیانت همیشه دو نفر لازم است
مشکلات واقعی دوست شدن با یک مرد متاهل چه میتواند باشد؟ این سوالی است که اگر فکر رابطه با یک مرد زن دار هم در سرتان است باید در قدم اول از خود بپرسید.
اگر به فکر این هستید که با یک مرد متاهل رابطه داشته باشید ، شاید بهتر باشد که مفهوم دوست شدن مرد و زن را دوباره برای خود تعریف کنید چون اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، فقط در شرایطی آن مرد واقعاً در رابطه با شماست که بتواند خود را متعهد کند یک دروغ عمدی بگوید که خودش هم کم کم باور کند.
آنوقت تلاشی که باید برای بر هم نخوردن و تداخل پیدا نکردن برنامههای زندگیش بکند دوچندان میشود. شاید اول کار مشکلی نباشد اما کم کم متوجه میشوید که آن آزادی که بقیه افراد در دوستیهای خود دارند شما ندارید، نمیتوانید شبها با هم بیرون بروید یا هروقت دوست داشتید به او تلفن کنید. از همان ابتدای کار هم این دوستی ارزش هدر کردن وقتتان را ندارد.
شاید اول کار این رابطه به نظرتان جالب بیاید. این واقعیت که او برنامههای خاصی برای زندگی خود دارد، زمان فراغت بسیار طولانی را در اختیارتان قرار میدهد که میتوانید هر طور که دوست داشتید آنرا بگذرانید بدون اینکه شکایتی به شما کند. زمان خیلی کمی میبرد که متوجه بشوید یک جای کار در همه آن عشقبازیها و محبتها میلنگد و اگر خودتان موضوع را کشف نمیکردید شاید اصلاً او به روی خودش هم نمیآورد.
یک حالت این دوستیها اینطور است که از همان اول کار نمیخواستید که به طور جدی با او رابطه داشته باشید و در خیالبافی های خود همسری با او را تصویر کنید . مخصوصاً در مواردی که این رابطه از دوستی خیلی ساده و زیبایی که بین شما دو نفر بوده شکل گرفته باشد. وقتی کنار او هستید همه چیز خوب است اما این فقط در شرایطی است که فقط خودتان و خودش باشید، بدون اینکه کس دیگری از آن خبر داشته باشد.
مکالماتی که قبلاً موقع ناهار یا در ایمیلها داشتید دیگر آن مکالماتی نیست که در ماشین یا خانه تان دارید. کم کم حرفهایتان جنبههای شخصی تر و حتی جنسی تر به خود میگیرند. یا شما یا او سوال میپرسید و هر دو شما درگیر این هستید و نمیدانید که چرا دارید دزدکی این همه با هم وقت میگذرانید.
حالت دیگر دوستی میتواند این باشد که او از همان ابتدای کار دل شما را برده است و دوستی از همان ابتدا جنبه جنسی هم داشته است ولی مشکل این است که او همیشه مجبور است زود برود، مدام در حال چک کردن تلفن همراهش است و شما نمیتوانید هر کاری که میخواهید را در وقتی که میخواهید بکنید. احساساتتان سرکوب میشوند و کم کم متوجه میشوید که نمیتوانید به همان سادگی که وارد این رابطه شدید، از آن خارج شوید. احساس گمگشتگی میکنید، گمگشتگی از این جهت که بین او و مشکلاتی که با همسرش دارد گیر افتاده اید.
اما چرا او نمیتواند با همسرش هم به همان اندازه که با شما راحت است راحت باشد؟ شما زنش را دیده اید، زشت نیست و خیلی راحت میشود با او کنار آمد. حتی ممکن است خودتان هم با او رابطه داشته باشید و خیلی وقتها دوست دارید که به او بگویید که چه بین شما و شوهرش میگذرد اما نمیتوانید چون او زن خوبی است و حقش نیست که زندگی زناشوییش اینطوری خراب شود. اگر هم قرار باشد کسی اینکار را بکند خود آن مرد است. ممکن است مرد در ابتدای رابطه دیوی از زنش برای شما ساخته باشد اما وقتی خودتان با آن آشنا میشوید میفهمید که اینطور نیست.
هیچکس نمیتواند به شما بگوید که با یک مرد زن دار رابطه داشته باشید یا نه. متنفر شدن از آن یکی زن کار ساده ای است اما برای خیانت همیشه دو نفر لازم است. خیلی جاها ممکن است فکر کنید که کسی هست که دوستتان دارد اما واقعیت این است که این مرد نمیتواند عشق و احترامی که شایسته شما باشد را در اختیارتان بگذارد. حتی ممکن است یک مرد زن باره باشد و هر چند وقت یکبار یکی مثل شما را بازیچه نفس خود کند. زمان و انرژی که با او هدر کرده اید را میتوانستید خیلی جاهای دیگر استفاده کنید، حداقل با مردی که واقعاً لایق شما باشد.
سوال خیلی ساده ای که میخواهم بپرسم این است که آیا برای خودتان ارزش و احترام قائل هستید و آیا واقعاً میدانید خیلی مردهای مجرد خوبی هم هستند که بتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید پس چرا باید وقتتان را با دوست شدن با یک مرد زن دارد تلف کنید.
آدمها همیشه از اشتباهاتشان درس میگیرند و میتوانند این درسها را به همدیگر هم منتقل کنند. اما به خاطر یک رابطه کوتاه مدت عاشقانه، بااینکار همه زندگیتان را به خطر میاندازید. پس عاقل باشید و از این رابطه بیرون بیایید و دیگر هیچوقت هم پشت سرتان را نگاه نکنید.
اگر میخواهید معنا و مفهوم عشق و زندگی را به خودتان یادآور شوید، فقط کافی است بدانید که در همچنین رابطه ای آن را پیدا نخواهید کرد.
دخترانی که به ازدواج نمیاندیشند ؟
دخترانی که به ازدواج نمیاندیشند ؟
افزایش تجرد زنان در شهرهای بزرگ
تنها زندگی میکند و زندگیاش را دوست دارد. تمام تلاشش نگاه داشتن استقلالی است که با زحمت به آن رسیده. تحصیل کرده است و کار خوبی دارد. مخالف مردها نیست اما تصمیم ندارد ازدواج کند. کلمه ازدواج را که میشوند، پوزخند میزند. تشکیل زندگی را تنها مسؤولیتی میداند که هیچ دلیل قابل قبولی ندارد.
آمارهای رسمی میگویند، در شهرهای بزرگی همچون تهران، اصفهان، مشهد، شیراز، تبریز و ... زندگی مجردی دختران رونق گرفته است. دختران بسیاری در این شهرها، در خانههای مستقل به صورت مجردی زندگی میکنند.
آخرین آمارهای سازمان ملی جوانان، مشخص کرده است که 30درصد از مجموع کل دختران مجرد در پنج شهر بزرگ کشور برای خود زندگی مستقل از خانواده تشکیل دادهاند. بیشترین این دختران، دانشجویان و فارغالتحصیلانی هستند که برای تحصیل یا در جستوجوی کار، راهی شهرهای بزرگ شدهاند.
بر اساس تحقیقات این مرکز که سال گذشته انجام شده است، با بررسی نسبی مردان و دختران در گروه سنی 15 تا 19 سال و 20 تا 24 سال، ازدواج دختران در دو دهه اخیر کاهش داشته است و در عوض آمار تجرد قطعی بالا رفته است. گفته میشود که اگر این روند تا سال 1395 ادامه یابد، نسبت فاصله سنی در ازدواج برای مردان و دختران مجرد به هم نزدیک میشود.
بر اساس تحقیقات مرکز اطلاعات و آمار شورای فرهنگی – اجتماعی زنان، مشخص شده است که بررسی آمار میزان تجرد دختران با تحصیلات عالی در یک دهه گذشته، نشان میدهد که تعداد دختران تحصیلکردهای که هرگز ازدواج نکردهاند، از حدود 5 درصد به 16 درصد رسیده است.
جوانان از ازدواج گریزانند
کارشناسان اجتماعی دلایل بسیاری را مطرح میکنند که در عدم تمایل دختران به تشکیل خانواده مؤثر است؛ یکی از مهمترین آنها علاقه دختران به تحصیلات عالیه و داشتن استقلال مالی است. از دیگر دلایلی که سبب تأخیر در ازدواج و گرایش به تجرد میشود، تغییر الگوی زندگی مشترک است. به این معنا که نسلهای قبلی برای شروع زندگی به استقلال نیاز نداشتند، اما رفته رفته این الگو تغییر کرد و امروزه کمتر کسی است که خواهان زندگی صددرصد مستقل نباشد.
برخی نیز بر این عقیدهاند که خانوادهها برخلاف گذشته، فرزندان خود را به ازدواج تشویق نمیکنند و یا نفوذ خود را برای وادار کردن جوانان به تشکیل زندگی از دست دادهاند. همچنین در موارد بسیاری، خود خانواده عامل بازدارنده ازدواج محسوب میشوند؛ چرا که ملاکها و دیدگاههای این خانوادهها به سوی مادیات متمایل شده است. این خانوادهها در امر ازدواج فرزندانشان چنان سختگیری میکنند که در نهایت جوانان تصمیم میگیرند به کلی قید این امر را بزنند.
رئیس انجمن علمی مددکاران ایران بر این عقیده است که مردم دید منفی خود را نسبت به زندگی مجردی دختران از دست دادهاند. او در اینباره میگوید: «با کوچک کردن خانهها و یک یا دو خوابه کردن آنها دیگر خانهها جایگاهی برای بچههای ۱۵ ساله به بالا نیست و این موضوع باعث میشود تا در چند سال آینده بچههای بالای ۱۵ سال به دنبال خانه بگردند.»
به اعتقاد وی جوانان در خانههای مستقل زندگی میکنند زیرا طرز فکر آنان تغییر کرده است؛ که همین میتواند استقلال آنان را افزایش دهد.
راه حلهای بدون جواب
اردشیر انتظاری، استاد دانشگاه علامهطباطبایی بر این باور است که دختران دیپلمه بیشتر فرصت ازدواج دارند تا دختران لیسانسه. او در اینباره گفته است: «وقتی شاهد زیاد شدن تعداد دختران تحصیلکرده باشیم، به جایی میرسیم که اساساً دیگر ازدواج برایشان اتفاق نمیافتد و این دختران به مرحله تجرد قطعی میرسند. تجرد قطعی مشکلی است که حال حاضر در جامعه به وجود آمده است چرا که دختران زیادی داریم که تحصیلکرده و شاغل هستند، ولی مجردند.»
این آسیبشناس اجتماعی طرح آمایش جنسیتی در دانشگاهها را راهی برای مقابله با این مشکل میداند. بدین معنا که ترتیبی اتخاذ شود تا میزان دانشجویان دختر و پسر در مقطع کارشناسی برابر شود.
مدیر کل امور تربیتی سازمان ملی جوانان نیز، تشکیل خانوادههای نیمه مستقل راهکاری مهم در کاهش تجرد جوانان میداند.
این در حالی است که معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه، تنها راه حل مشکل تجرد قطعی دختران را در این میداند که همسن گزینی همسری در کشور رخ دهد؛ چرا که اگر تعداد پسران در سن ازدواج را با دختران در آستانه ازدواج با فاصله سنی دو یا سه سال نیز در نظر بگیریم، تعداد دخترهایی که مجرد باقی میمانند کمتر میشود.
ریشه اصلی مشکل
علیرغم نظرات، طرحها و راهحلهای مختلف کارشناسان، روز به روز به تعداد دختران با زندگی مجردی افزوده میشود. چرا که مشکل بسیاری از این دختران، نداشتن فرصت ازدواج نیست، بلکه عدم تمایل به این امر است.
جامعهشناسان دریافتهاند که زندگی دشوار زوجهای جوان و عدم انعطافپذیری آنان از مهمترین دلایل مخالفت آنها با امر ازدواج است. افزایش آمار طلاق و مشکلات خانوادگی، مسائل پر اهمیتی همچون خیانت و خشونت در خانوادهها، زنگ خطری است که جوانان را از تعهد ازدواج باز میدارد.
در شرایط فعلی الگوی ناموفق زندگی مشترک زیاد شده و در مقابل زندگیهای آسوده و بیدغدغه مجردی تبلیغ میشوند. در حالی که جرمشناسان بر این عقیدهاند که یکی از دلایل زیاد شدن جرم، نداشتن پایگاه عاطفی است. فردی که تعلقات عاطفی دارد در زمان مشکلات مقاومتر است و راحتتر تصمیمگیری میکند. شاید از این روست که محققان پیامدهای افزایش زندگی مجردی را بسیار حائز اهمیت میدانند.
تحمل شوهر بداخلاق ؟
چگونگی برخورد با یك شوهر عصبانی، به میزان شكیبایی شما و میزان آسیبی كه به شما وارد می گردد، بستگی دارد. آزارهای عاطفی و روحی امری واقعی اند و افراد مختلف میزان صبر متفاوتی دارند.
تحمل شوهر بد اخلاق
رفتار با شوهر بداخلاق، كار ساده ای نیست. مردان بیشتر كلامی هستند و به همین خاطر باید اجازه دهید عصبانیت خود را بیرون بریزند. درحالی كه زنان تمام خشم خود را درون خود نگه می دارند و با گریستن آن را نشان می دهند. درمورد یك زوج متأهل، تمام خشم مرد متوجه زن خواهد بود چون او نزدیكترین فرد به شوهرش می باشد.
خشمی كه از طرف شوهرتان سر می زند، مستقیماً شما را هدف قرار نمی دهد. در این شرایط شما به اندازه كافی به احساساتی شدن گرایش دارید. اندیشیدن به شوهرتان كه همیشه با خشم برخورد می كند، باعث می گردد احساس فرومایگی كنید و این امری كاملاً طبیعی است. شما باید یك قدم به عقب بردارید و عملاً به آنچه رخ داده است بیندیشید و دلیلی كه در پس این رفتار وجود دارد را بیابید.
استرس، ناامیدی و ترس، مردان را عصبانی می كند. می توانید به همسرتان بگویید كه با اینكه می دانید او این روزها چه استرس فراوانی دارد و این مسئله او را عصبی كرده است، اما این موضوع باعث شده كه رابطه زناشویی تان نیز تحت تأثیر قرار گیرد. با همسرتان شفاف و روشن گفت و گو كنید و او را بدون قید و شرط حمایت كنید.
۶نكته برای آرام کردن شوهران خشمگین
* نگذارید همسرتان درگیر خشم خود گردد. اگر دیدید عصبانی است، او را تنها بگذارید. اگر فكر می كنید كه مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان می شود، از طرح آن موضوعات اجتناب كنید.
* عصبانیت به آسیب های فیزیكی و عاطفی می انجامد. با شوهرتان لجبازی نكنید. در عوض سعی كنید راه هایی برای درك و حمایت او بیابید.
*شما باید درون خودتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید به این فكر كنید كه چرا همسرتان عصبانیت خود را برسر شما خالی كرد. غر نزنید، زیرا نتیجه ای جز انفجار عصبانیت و بدتر شدن شرایط ندارد.
* طوری رفتار كنید كه همسرتان با شما احساس راحتی كند. شما می توانید انفجار خشم همسرتان را با برقراری ارتباطی درست با وی، خنثی كنید. گفت و گو با همسرتان به هیچ وجه او را ناراحت نخواهد كرد. پس از اینكه با او گفت و گو كردید، درخواهید یافت كه همه چیز به حالت عادی بازگشته است. این زمان مناسبی است تا با شریك زندگی خود روبه رو شوید.
* شوهرتان را درك كنید. درك شما از او طغیان خشمش را كمتر می كند. در ضمن شنونده خوبی باشید.
* اگر متوجه شده اید كه شوهرتان بیش از اندازه عصبانی می شود، می توانید از یك متخصص كمك بگیرید. از او بخواهید كه خود را متعهد به انجام برنامه های مدیریت خشم نماید.
به شوهرتان بگویید كه وقتی خشمگین می شود، چقدر شما اذیت می شوید. شاید او از اینكه دارد به شما آزار می رساند، آگاهی ندارد. اگر او شما را دوست دارد باید تلاش كند تا برای جلوگیری از ناراحت شدن شما، عبارات مناسب و لحن متمایزی را یاد بگیرد
چگونه با شوهر عصبانی خود برخورد كنیم؟
در آغاز نکتهای کلی را یادآوری میکنیم و سپس به مطالب دیگر خواهیمپرداخت. در حدیث آمده است:
سه گروه از زنانند که خداوند عذاب قبر را از آنان برطرف کرده و با فاطمهزهرا(س) در قیامت محشور خواهند شد؛ یکی از آن سه گروه زنانی هستند کهبر بداخلاقی همسرشان صبر میکنند. (1)
با توجه به این احادیث و اجر و پاداشی که برای صابران بهویژه صبر بر اذیت همسر وجود دارد شما با صبر و تحمل و به کار گرفتنروشهای مناسب سعی در اصلاح وضعیت موجود داشته باشید. چگونگی برخورد با یك شوهر عصبانی، به میزان شكیبایی شما و میزان آسیبی كه به شما وارد می گردد، بستگی دارد. آزارهای عاطفی و روحی امری واقعی اند و افراد مختلف میزان صبر متفاوتی دارند.
چند توصیه :
تحمل شوهر بداخلاق
* ممكن است همسر خشمگین شما در خانواده ای رشد كرده باشد كه اینگونه رفتارها طبیعی بوده است و بیان احساسات درونی با چنین راه های خشن، بدون توجه به آسیبی كه به شما وارد می آید، به نظرش عادی می آید. اگر شما در خانه ای با عشق فراوان بزرگ شده اید، به طور قطع توقع محبت بیشتری از شوهرتان دارید و عصبانی شدن او شما را به میزان فراوانی ناامید و دلگیر می كند.
* به شوهرتان بگویید كه وقتی خشمگین می شود، چقدر شما اذیت می شوید. شاید او از اینكه دارد به شما آزار می رساند، آگاهی ندارد. اگر او شما را دوست دارد باید تلاش كند تا برای جلوگیری از ناراحت شدن شما، عبارات مناسب و لحن متمایزی را یاد بگیرد. در حقیقت برخی از مردها بسیار خودخواهند و از درك دیدگاه های شما سرباز می زنند. اما حداقل سعی كنید زمانی كه او آرام است، در این مورد با او به گفت و گو بنشینید.
* بیشتر مردان متأهل قادرند تا با احترام سخن بگویند، پس تلاش كنید درمورد آنچه بیش از همه شما را آزار می دهد، با او صحبت كنید و از او بخواهید تا بیشتر ملاحظه احساسات شما را بنماید. برای داشتن یك زندگی زناشویی كامیاب، در جهت شاد و خشنود كردن یكدیگر تلاش كنید.
* درصورتی كه شوهر شما به احساساتتان اهمیتی نمی دهد و به صراحت اقرار می كند كه می خواهد شما را بیازارد ، ممكن است خودش هم عمیقاً آسیب دیده باشد. از او درمورد آنچه كه او را آزار می دهد سؤال كنید و به او قول دهید این مسئله را طوری تغییر خواهید داد كه دیگر اذیت نشود. برخی افراد دوست دارند وقتی خودشان آزرده خاطر می شوند، دیگران هم مثل آنها باشند.
* اگر شما باعث آزردگی او شده باشید، ممكن است او بخواهد كار شما را تلافی كند. بنابراین، درباره آنچه باعث شده تا شما او را اذیت كنید با او حرف بزنید و سعی كنید تا دیگر با این روش او را نیازارید.
* سعی کنید همواره در منزل و در برابر شوهر و فرزندانتان نکات مثبتهمسرتان را یادآور شوید؛ مثلاً همین که مراقب لوازم خانه است و یا این کهایشان به خویشان خود بسیار احترام میگذارد و... این کار موجب خواهد شدنقاط مثبت در ایشان تقویت گردد.
محیط زندگی را به گونهای در آورید که رغبت همسرتان برای گفتگو بافرزندان بیشتر شود و حتی الامکان از تشنجات و بگومگوها دوری کنید هرچند حق به جانب شما باشد
* پذیرفتن ریاست شوهر در خانه کار بدی نیست و پذیرفتن ریاستایشان در خانه ضرری ندارد و از نظر روانی ایشان را تامین کرده و آرامش را بهخانه باز میگرداند.
* کارهای بد او را به خوبی پاسخ دهید؛ مثلاً اگر انسان حرف زشت زدشما ذکر خدا بگویید و عکس العمل نشان ندهید.
* از زندگی خود برای اطرافیان چیزی نگویید و سخن دل خود را تنهابرای خدا بگویید و با گفتگوی با او دل خود را آرام سازید.
* محیط زندگی را به گونهای در آورید که رغبت همسرتان برای گفتگو بافرزندان بیشتر شود و حتی الامکان از تشنجات و بگومگوها دوری کنید هرچند حق به جانب شما باشد.
اگر به وضوح همسرتان دوست داشت شما را اذیت كند، با اینكه شما همواره رفتار خوبی با او داشته اید، باید به دنبال راه حل عاقلانه ای باشید.
تحمل شوهر بداخلاق
بله، بسیاری از مردها نسبت به دیگر مردها مهربان ترند. اگر نمی توانید با او كنار بیایید و رفتارهای بد او را تحمل كنید، به او گوشزد كنید كه اگر نتواند رفتارش را تغییر دهد، او را ترك خواهید كرد. برخی از مردها به رابطه زناشویی بها نمی دهند و دوست دارند كه هرطور كه هست، از آن خلاص شوند. شاید از نظر آنها این راهی برای جدایی از شما باشد.
* به خاطر داشته باشید درصورتی كه هر دو شما برای یكدیگر اهمیت داشته باشید و درصورتی كه دوست داشته باشید یكدیگر را خوشحال ببینید، می توانید برای یادگیری درست رفتار كردن با یكدیگر تلاش كنید. افراد متأهل باید بیاموزند كه چگونه با هم رفتار كنند. هر دو شما باید برای یافتن راهی برای سازش و شاد نگاهداشتن یكدیگر تلاش كنید.
* تا وقتی شوهرتان صادقانه برای كمتر عصبانی شدن تلاش می كند، و تا وقتی تلاش می كند تا به شما آسیبی نرساند، زندگی زناشویی شما به طور قطع شادتر می گردد. عشق و محبت را به هم بیاموزید. به او آن چیزی كه بیشتر خواهان آن است را تقدیم كنید. ممكن است او محبت و حمایت بیشتری را از شما بخواهد هر آنچه كه خواهانش است را فقط با مهربانی به یكدیگر بدهید. اگر او عشق و محبت را از طرف شما دریافت كند، امیدوار باشید كه سعی در پس دادن محبت شما، بیشتر خواهدشد.
استرس زیاد زنان ؟
آیا می دانید بسیاری از خانم ها دارای استرس زیاد هستند؟چرا و چه راه حلی برای این مشکل وجود دارد؟
میگویند زن امروزی در دریایی از استرسها غوطهور است. امروز، بیشتر زنان علاوه بر اینکه درگیر عوامل استرسآور سنتی هستند، مانند خواستهایی که فرزندان و والدینشان از آنها دارند در معرض استرسهای قابلملاحظه محیط کار نیز قرار دارند...
مسوولیتهای مربوط به خانهداری و فرزندپروری، دستمزد ناعادلانه (دستمزد زنان هنوز به طور متوسط 70 تا 80 درصد دستمزد مردانی است که همان مسوولیت را با همان میزان تحصیلات بر عهده دارند) و از همه مهمتر ناتوانی در برقراری توازن بین شغل و مسوولیتهای خانوادگی باعث شده است بزرگترین مشکل روزانه زنان شاغل دنیا، استرس باشد.
این شرایط برای زنان جوانی که عهدهدار مشاغل رده بالا هستند و ضمنا در خانه مسوولیت نگهداری از کودک و خانهداری را برعهده دارند، بیشتر مصداق پیدا میکند.
مردان، پس از کار روزانه استرسآور، وقتی به خانه برمیگردند معمولا استراحت میکنند اما زنان، پس از انجام دادن همان مشاغل و بازگشت به خانه، استراحت نمیکنند.
این استرسهای ناشی از شیفت دوم کار روزانه است که بسیاری از زنان را از لحاظ عاطفی و جسمانی به زانو درمیآورد. بعضی زنان به علت داشتن توانایی کافی برای تشخیص و کنار آمدن با استرس، بهتر از مردان استرس را در زندگی خود کنترل میکنند. در میان گذاشتن ناکامیها با دوستان یا حتی گریه کردن میتوانند بدترین آثار استرس را کاهش دهند. این احتمال وجود دارد که زنان با آگاهی از استرسزا بودن زندگی خود، برای بهتر زیستن روش مناسبی انتخاب کنند. غالبا زنان با اتخاد رژیم غذایی مناسب، کم کردن وزن، ترک سیگار، خواب کافی یا برنامه ورزشی، ناکامیهای خود را برطرف میکنند و به این وسیله به کمک خود میشتابند.
زنانی که احساس میکنند در استرس غرق شدهاند، احتمال دارد بعضی راهبردهای مقاومت در مقابل استرس را اتخاذ کنند، مثلا تعیین منبع اصلی استرس، مشخص کردن اولویت در خواستهها و رضایت خاطر داشتن از اموری که کمتر استرس آورند، تنظیم یک برنامه روزانه ثابت و جلب حمایتهای اجتماعی و اطمینان به تواناییهای شخصی برای حل مسایل، میتوانند به بعضی زنان کمک کنند تا استرس خود را بهتر کنترل کنند.
دختر خانم ها بجای مهریه سنگین این شرط را بگذارند !
دختر خانم ها بجای مهریه سنگین این شرط را بگذارند !
شروط ضمن عقد بسیار ارزشمند است و بهتر است خانمها به جای مهریههای سنگین، شروط ضمن عقد محكمی برای همسرانشان بگذارند تا در طول زندگی به استناد آنها بتوانند حقوق نسبتا برابری با همسر خود داشته باشند.
دكتر محمد ادیب گفت: ازدواج یك قرارداد است كه حقوق و تكالیفی را بر دوش مرد و زن قرار میدهد، اما رسوم حاكم بر جامعه باعث شده ما كمتر به این مساله توجه كنیم همه افراد اوایل ازدواج توجهشان به حاشیههای ازدواج است، خواستگاری و مراسم عروسی، جهیزیه و... ،توجه نمیكنند كه پای یك قرارداد و عقد را دارند امضا میكنند و باید متوجه این مساله باشند كه به موجب این قرارداد چه تعهداتی نسبت به طرف مقابل دارند.
وی افزود: متاسفانه در كشور ما بیشتر مردم عادت دارند نخوانده پای قراردادها را امضا كنند، این مساله در ازدواج بیشتر هم اتفاق می افتد و بیشتر اوقات دختر و پسری كه میروند برای ازدواج، همان موقع كه سند ازدواجشان میخواهد امضا شود، سند نكاحیه را كه شرایط در آن نوشته شده برای اولین بار میبینند و امضا میكنند و در آن موقع هم زیاد از مفاد سند ازدواج سر در نمیآورند، چون از طرفی اصطلاحات فنی و حقوقی است و از طرف دیگر آن موقع دو طرف در حال و هوای دیگری هستند.
این وكیل دادگستری با بیان این كه براساس قوانین مدنی ایران حقوق و تكالیف به صورت برابر بین زن و شوهر تقسیم نمیشود، عنوان كرد: زن به موجب عقد ازدواج بسیاری از حقوق مدنی و معنوی خود همچون حق سفر، اشتغال، انتخاب مسكن، ولایت بر فرزندان و جدایی از همسر را از دست میدهد و در قبال آن حقوق مادی مانند مهریه و نفقه را به دست میآورد كه در بسیاری از موارد دستیابی به این حقوق مادی هم با مشكل همراه است.
ادیب در ادامه افزود: برای رفع نابرابری میان زن و مرد و برای اینكه یك تعادلی بین این حقوق و تكالیف برقرار شود، میتوانیم از شروط ضمن عقد استفاده كنیم.
وی اظهار داشت: شروط ضمن عقد متاسفانه در جامعه ما رایج نشده است و حتی بسیاری از افراد تحصیلكرده هم از آن استفاده نمیكنند چون اولا، همه جامعه از این شروط آگاه نیستند و نمیدانند كه چنین شروطی را میتوانند بگذارند، دوما هم اینكه ما میگوییم از این شروط استفاده كنید بسیاری میگویند اصلا زندگی كه بخواهد با این شرط و شروط باشد بهتر است كه شروع نشود.
ادیب گفت: هر 12 موردی كه زن و مرد برای عقد امضا میكنند. شروطی است كه مرد به زن وكالت میدهد با اثبات آن شرایط برای طلاق وكالت داشته باشد، یعنی آن 12 مورد را برای ازدواج امضاء نمیكنیم بلكه برای طلاق امضاء میكنیم.
این وكیل دادگستری عنوان كرد: این شروط شامل حق مسكن، كار، تحصیل، طلاق، تقسیم داراییهای مشترك در هنگام جدایی و حضانت فرزندان است، باید در هنگام عقد نكاح در دفتر خانه ثبت اسناد رسمی در قباله ازدواج ثبت شود.
وی با اشاره به اینكه شروط ضمن عقد میتواند شامل هر خواسته مشروع و معقول و معینی باشد افزود: با استناد به ماده 1119 قانون مدنی طرفین میتوانند تمامی شروطی را كه مخالف مقتضای ذات عقد نباشد برای یكدیگر بگذارند.
ادیب در پایان گفت: البته شروط نباید مخالف مقتضای ذات باشد بنابراین اگر زنی حین عقد شرط كند كه از همسرش تمكین نكند شرط هم باطل است و هم عقد را باطل میكند.
نقطه پایان عشق در زندگی مشترک کجاست ؟
نقطه پایان عشق در زندگی مشترک کجاست ؟
اغلب تعاملات آن ها با جملات خصومت آمیز شروع می شود و ادامه پیدا می کند. معمولا با پاسخ های منفی یکدیگر به شکل تقابلی جواب می دهند و هرگز احساسات منفی خود را مدیریت نمی کنند تا ...
در هر ازدواجی ۴ مرحله طی می شود.
مرحله اول، مرحله «رویایی» است که طی آن زوج همه چیز را خوب می بینند و حتی جنبه های منفی طرف مقابل به چشم فرد مثبت می آید و تفاوت های خانوادگی و شخصیتی در این مرحله سبب جذب دوطرف به یکدیگر می شود.
در مرحله دوم، که «ستیزه جویی» است دو طرف درمی یابند که تفاوت ها آن قدرها هم خوب نیست و در برخی موارد آزاردهنده است.بنابراین زوج ناخودآگاه به علت اختلاف نظر و تفاوت های فکری و شخصیتی با یکدیگر ستیزه جویی می کنند. در این مرحله زوج روی تفاوت ها بیشتر از شباهت ها متمرکز می شوند و مایه اصلی ستیزه جویی نیز همین تفاوت هاست.
در مرحله سوم، که «سکون» نامیده می شود زوج یاد می گیرند به عقاید یکدیگر احترام بگذارند و نظر طرف مقابل را هر قدر متفاوت و متناقض بپذیرند. در مرحله «حیاتی» زوج به فضایی دست می یابند که در آن به فردیت شان لطمه وارد نمی کند و در عین حال دارای زندگی خانوادگی شادی هستند.
مسعود هنربخش، کارشناس ارشد روان شناسی بالینی با بیان این مقدمه به درباره اشتباه رایج جوانان و تاکید آن ها بر عشق اولیه برای انتخاب همسر می گوید: عشق و علاقه تفاوت هایی دارند.
عشق در ابتدای ازدواج نمی تواند دوام داشته باشد و بهتر است ازدواج بر اساس علاقه ای که بین دو نفر به وجود آمده است صورت بگیرد نه یک عشق توفانی زیرا تجربه ثابت کرده است که هر قدر عشق در ابتدای ازدواج آتشین تر باشد احتمال دلزدگی از آن بیشتر است، به عبارتی عشق در دل ازدواج وجود دارد نه در آغاز آن، وقتی فردی با عشق توفانی زندگی مشترک را آغاز می کند پس از مدت زمان اندکی درمی یابد که انتظاراتش با واقعیتی که با آن روبه رو شده است، تطابق ندارد.
بنابراین به سرعت دچار سرخوردگی و دلزدگی می شود. به این حالت «از پاافتادگی روانی» هم می گویند.عشق اول ازدواج، در واقع یک احساس شدید تمایل به فرد دیگری است که دیر یا زود کم رنگ می شود. نکته این جاست که عاشق شدن با عاشق ماندن تفاوت دارد.
عاشق شدن برخاسته از احساس است اما عاشق ماندن فعل است یعنی عملی است که باید انجام دهیم.عشق ناگهانی عیب دیگری هم دارد که آن انتظارهای غیرواقع بینانه است.هرچه بین انتظار و وضعیت فرد تناسب کمتری باشد، دلزدگی زودتر اتفاق می افتد.
از پاافتادگی روانی
آزردگی ، افسردگی ، تمایل نداشتن برای گفت وگو ، تلاش نکردن برای حل مشکلات اولین نشانه های از پاافتادگی روانی در زوج است. بنابراین داشتن هدف و نگاه واقع بینانه به ازدواج به افراد کمک می کند تا زندگی مشترک موفقی را آغاز کنند. واقعیت این است که نگاه بسیاری از ما به ازدواج رویایی و حتی کودکانه است.
ازدواج فقط برپایی یک جشن عروسی رویایی و شروع زندگی که از اول تا آخرش عشق و محبت باشد، نیست. لازم است جوان به هنگام ازدواج بداند که در زندگی مشترک اختلاف نظر ، اختلاف عقیده ، مشاجره و اختلاف مالی وجود خواهد داشت .در واقع او باید تصویری واقع بینانه از آنچه در انتظارش است، داشته باشد.
ازدواج راه حل مشکلات امروز جوان نیست و قرار نیست نیازهای برطرف نشده افراد را رفع کند. فردی که با چنین تصور خاصی ازدواج می کند، با بروز مشکلات از پا می افتد و دچار دلزدگی عاطفی و روانی می شود.
نکته این جاست که وقتی احساس بر منطق غلبه دارد، زوج کارها و رفتارهای نادرست طرف مقابل را مثبت و خوب می بینند امادر مرحله دلزدگی کوچک ترین اشتباه یا رفتار موجب دلخوری طرفین از هم می شود و به نگرش منفی نسبت به رابطه دوطرف، خود و طرف مقابل دامن می زند.
کسانی که دچار دلزدگی روانی می شوند، در طول زمان اعتماد به نفس خود را از دست می دهند و به تدریج نمی توانند تصمیمات درستی بگیرند.وی با اشاره به نظر یکی از روان شناسان به نام «گاتمن» می گوید: " آنچه روابط زناشویی را در طول زمان تهدید می کند، نه رفتارها و هیجانات منفی بلکه کاهش هیجان های مثبت است." همچنین رفتارها و هیجان های منفی متقابل و در پیش گرفتن رفتارهای کودکانه، به روابط زناشویی صدمه زیادی می زند.
زوجی که دچار دلزدگی شده اند هیجانات مثبت را حتی با وجود رفتارهای مثبت طرف مقابل بروز نمی دهند و در مقابل ،رفتارها و هیجان های منفی را به سرعت جبران می کنند اغلب تعاملات آن ها با جملات خصومت آمیز شروع می شود و ادامه پیدا می کند. معمولا با پاسخ های منفی یکدیگر به شکل تقابلی جواب می دهند و هرگز احساسات منفی خود را مدیریت نمی کنند .
در طول زمان الگوی رفتاری خود را مبتنی بر فاصله گرفتن از هم قرار می دهند و به جای تلاش برای نزدیک شدن به هم، عامدانه از هم دور می شوند.
رودررو شدن با واقعیت
اولین توصیه ای که می توان به زوجی که دچار ازپاافتادگی روانی شده اند، کرد این است که انتظارهای خود را تغییر دهند. چنین زوجی در واقع به علت انتظار غیرواقع بینانه ای که از ازدواج، زندگی مشترک و همسر خود داشتند، پس از رودررو شدن با واقعیت زندگی خود دچار افسردگی و ناامیدی می شوند.
لازم است انتظار و توقعات مورد بررسی قرار بگیرد که آیا این انتظارات درست است یا خیر. اگر این انتظارها بی جاست باید تجدیدنظر کرد و خود را با آنچه در واقعیت جاری است، تطبیق داد. این کار برخلاف تصور عموم مردم عقب نشینی نیست بلکه باعث رشد فرد می شود و رسیدن به عشق و محبت از مسیر دیگری است.
از طرف دیگر زوج باید تلاش کنند که در تمامی ابعاد رشد داشته باشند و به جنبه های مختلف زندگی اهمیت دهند. زوجی که تک بعدی هستند و فقط در یک راستا حرکت می کنند، در طول زمان دچار دلزدگی می شوند.همچنین ضروری است تعاملات خانوادگی خوبی برقرار شود تا میزان رضایت از زندگی مشترک افزایش پیدا کند.
اغلب مشاهده می شود که پسر یا دختر جوان پس از ازدواج هنوز خود را فرزند خانواده قبلی می داند و زندگی مشترکش به حاشیه رفته است. پس از ازدواج اولویت عاطفی فرد، همسر است و سپس خانواده قرار می گیرد، بنابراین فرد باید در کنار همسر به شکل منطقی با خانواده خود و همسرش رابطه برقرار کند.
شاید لازم باشد که در این جا ذکر کنیم که هر فردی در زندگی به ترتیب اولویت ۵ نقش دارد.
خود ، همسری ، والدی ، شغلی و فرزندی. اگر بتوانیم به طور منطقی و مثبت نقش های خود را ایفا کنیم، خواهیم توانست از زندگی احساس رضایت کنیم.فراموش نکنیم که یک فرد وقتی می تواند همسر خوبی باشد که نیازهای خودش برآورده شده باشد، خود را بپذیرد، کاستی های خود را قبول کند و بداند که انسان کاملی نیست، به علایق خودش احترام بگذارد تا علایق همسرش را نیز در نظر بگیرد.
به این ترتیب این نقش ها در هم تنیده شده و به شدت تحت تاثیر یکدیگر است.وقتی فردی می تواند والد خوبی باشد که همسر خوبی هم باشد و فرزند خوبی نیز برای پدر ومادر خود باشد.
راهکارهای رهایی از سوءظن و بدبینی ؟
راهکارهای رهایی از سوءظن و بدبینی ؟
یکی از نکاتی که در بحث بدگمانی مطرح میباشد این است که گناه بدگمانی در خود گناه بزرگ غیبت یا بدگویی افراد نسبت به یکدیگر را نیز در بر دارد .
سوء ظن بدبینی
بستری برای بدگمانی
غیبت بستر ساز بدگمانی است. زیرا غیبت کننده که وارد حریم خصوصی دیگران میشود. سستیها و کاستیهای اخلاقی و اعتقادی آنان را آشکار میسازد، بی تردید این حرکت بدخواهانه ، شک و بدبینی انسانها نسبت به یکدیگر را فراهم میسازد. از این روست که خداوند، ایمان آورندگان را به اجتناب از گمانهای بی جا و تجسس در احوال شخصی و نیز غیبت یکدیگر فرا میخواند.
«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسوا و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لم اخیه میتا فکرهتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحیم ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از بسیاری از گمانها بپرهیزید که پارهای از گمانها ، گناه است و جاسوسی مکنید، و بعضی از شما غیبت بعضی نکنند: آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت دارید (پس) از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است.»
چنان که گفتارها و کردارها نشان میدهد، به میزانی که غیبت در جامعه مسلمانان رواج مییابد، گستره بدگمانی آنان در روابط اجتماعی پدیدار خواهد گشت، به سخنی دیگر، تحقیر دیگران از رهگذر بدگویی و غیبت ، سبب میشود که حیثیت و آبروی آنان دست خوش تباهی و نابودی قرار گیرد. آیا در چنین فضایی بیگانه با اعتماد و اتکا به یکدیگر میتوان تعامل مثبت و فزایندهای داشت؟
این آیه شریفه، با ذکر «اخیه» (برادرش) ، مخاطب را متوجه روابط ایمانی و تنگاتنگ جامعه دینی میسازد و او را به رعایت حقوق برادران مؤمن بر یکدیگر وامی دارد.
امام علی(علیه السلام) فرمودهاند: اعمال برادرت را بر بهترین وجه حمل کن مگر آن که حجت و دلیلی برای تو پیدا شود که راه توجیه را ببندد و هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده است بدگمان مباش در صورتی که میتوانی آن را به صورت خوبی توجیه کنی
پرسش خداوند درباره خوردن گوشت برادر مرده!
پرسش خداوند درباره خوردن گوشت برادر مرده! که نمودار نفرت آمیز بودنِ غیبت نزد خدا و پیامبر است. به دست میدهد که بدگوییهای پنهانی درباره ایمان، اخلاق ، شمایل و مسایل شخصی مردم، زمینه ساز بدگمانی است، بنابراین میتوان این بهره را گرفت که شهروندان در صورت فاصله گرفتن از غیبت به اعتماد و احترام متقابل دست یافته و حریم یکدیگر را پاس خواهند داشت، تأمل در مفاهیم آیه یاد شده به دست میدهد که سوء ظن افراد که بسا دلیل موجهی ندارد ، آنان را به جاسوسی و تجسسهای ناروا و بدگوییهای زیان بار میکشاند. زیرا کسانی به حریم و حرمت دیگران تجاوز میکنند و آبرو و اعتبار اجتماعیشان را از بین میبرند که بر پایه پنداری بی اساس، ذهنیت منفی خود را شکل بخشیدهاند.
شعار اساسی اسلام؛ سوء ظن به خود و حسن ظن به دیگران
امام علی(علیه السلام) میفرماید: مؤمن شب صبح نمیکند و صبح را به شب نمیرساند مگر آن که به نفس خود بدگمان است و پیوسته از او عیب جویی میکند و زیادتر از آن چه نموده است از آن میطلبد.
در سخن فوق به صراحت معنای سوء ظن به خود بیان شده است. بدبینی به خود، یعنی خود را همواره مقصر دیدن و مغرور نشدن و خود را برتر از دیگران ندیدن اگر این سوء ظن به خود حاصل شد قطعاً حسن ظن به دیگران نیز محقق خواهد شد وقتی کسی به خود بدبین باشد به دیگران خوش بین خواهد بود .
از این رو امام علی(علیه السلام) میفرماید: خوشا به حال کسی که عیبهایش او را از عیبهای دیگران باز دارد.
دیده زعیب دگران کن فراز صورت خود بین و در او عیب ساز
اسلام به این دو امر توصیه فراوان دارد تا از یک سو از ابتلا به عجب و خود بینی پیشگیری گردد و از سوی دیگر امنیت فکری افراد جامعه تأمین گردد. خوش بینی به دیگران، به معنای عمل آنها را حمل بر صحت کردن و توجیه نمودن. همان طور که امام علی(علیه السلام) فرمودهاند: اعمال برادرت را بر بهترین وجه حمل کن مگر آن که حجت و دلیلی برای تو پیدا شود که راه توجیه را ببندد و هرگز نسبت به سخنی که از برادر مسلمانت صادر شده است بدگمان مباش در صورتی که میتوانی آن را به صورت خوبی توجیه کنی.
راهکارهای رهایی از سوءظن و بدبینی
سوء ظن بدبینی
ممکن است گفته شود که گمان خوب یا بد یا به اصطلاح مثبت نگری یا منفی نگری امری اختیاری نیست بنابراین چگونه میتوان از آن جلوگیری کرد؟ در همین راستا توصیاتی از سوی بزرگان دین بیان گردیده که به اختصار عبارتند از:
1) منظور از نهی از سوءظن، نهی از ترتیب اثر دادن به آن است یعنی هرگاه گمان بدی نسبت به شخصی مسلمان در ذهن پیدا شد در عمل نباید کوچکترین اعتنایی به آن کرد، یعنی نحوه تعامل خود را تغییر ندهیم. بنابراین آنچه گناه است ترتیب اثر دادن به گمان بد میباشد.
2) انسان میتواند با تفکر روی مسائل مختلف گمان بد را در بسیاری از موارد از خود دور سازد، به این ترتیب که در راههای حمل قول یا فعل بر صحت بیندیشد و احتمالات صحیحی را که در مورد آن عمل وجود دارد در ذهن خود مجسم سازد و کمکم بر گمان بد غلبه کند بنابراین گمان بد چیزی نیست که همیشه از اختیار آدمی بیرون باشد.
3) پرهیز از همنشینی با افراد ناپاک و ناسالم و نامتعادل، زیرا انسان بر اثر همنشینی با آنها از ویژگیهای اخلاقی ایشان تأثیر میپذیرد و کمکم به افراد خوبی که با او همرنگ و همعقیده نیستند بدبین میشود.
4) کنترل مجاری ادراکات، چرا که قرآن کریم تمام مجاری فهم انسان را مسئول دانسته و میفرماید: " و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا : (اسراء/??) قطعاً چشم و گوش و دل همگی مسئولند."
اگر کنکاشی در علل پیدایش سوءظن داشته باشیم میبینیم که ادراکات حسی و بالاخص دیدنیها و شنیدنیهای ما در شکل دادن افکار و تخیلات ما سهم بسزایی دارند در نتیجه یکی از بهترین راههای تدبیر خواستها و تسلط بیشتر بر خود و پیروزی بر خواهش نفسانی و وساوس شیطانی در مورد متهم کردن دیگران؛ مهار ادراکات و بیش از همه مهار چشم و گوش است مانند پرهیز از گوش دادن به سخنان پنهانی دیگران و پاسداشت حریم خصوصی آنها.
5) توجه به آثار بد منفی نگری و سوء ظن و دقت در آیات و روایاتی که سوء ظن را تقبیح کرده و به حسن ظن تشویق نمودهاند. شایان ذکر است که هیچکس نباید کاری کند که مردم به او سوء ظن پیدا کنند. و سخن پایانی اینکه از بارزترین نشانههای نابسامانی روحی و روانی سوء ظن و بدگمانی است هم چنانکه در حدیث صحیح به روایت امام مسلم از پیامبر آمده است که فرمودند: «ایاکم و الظن فإن الظن أکذب الحدیث» از ظن و گمان پرهیز کنید زیرا که ظن و گمان دروغترین سخنان است.


سلام بر مهدی ...