من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم ؟

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم ،" او " خطاهای من را

و " من " لطف و مهربانی های او را !!

که اگر دوست من لحظه ای پرده اعمال ما را بالا بزند

حتی مادرانمان هم ما را به فرزندی قبول نمی کند

امیدوارم توبه های ما در محضر حضرت حق قبول واقعه شده باشد

آمین یا رب العالمین.......

با آرزوی بهترین عیدی از دستان مهربان او.

با قبولی طاعات و عبادات شما دوستان 

عید بر عاشقان واقعی خدواند مبارکباد 

 

 

آیا احساس می کنید که زندگی زناشویی تان به مشکل برخورده است و تصمیم به طلاق گرفته اید؟


ممکن است برای جدایی از همسرتان دلایل قابل توجیهی داشته باشید اما پرسش نامه زیر به شما کمک می کند تا بدانید این تصمیم درست است یا نه؟
به هر یک از سوالات زیر با «درست» و «نادرست» جواب بدهید و در انتها جواب درستی که کارشناسان به این سوالات داده اند را با پاسخ خودتان مطابقت دهید.


۱) درگیری و مشاجره همیشگی بین شما و همسرتان نشانه این است که از یکدیگر جدا شوید.

۲) شما و همسرتان دیگر هیچ وجه مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.

۳) در یک ارتباط خوب، بیشتر اختلاف نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می شود.

۴) یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.

۵) زن و شوهر از هم جدا می شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.

۶) خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی شود.

۷) بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق تر هستند چون در ازدواج اول تجربه های خوبی به دست آورده اند.

نظر مشاور درباره مشاجره

این خیلی عجیب است که بیشتر همسران تصور می کنند اختلاف سلیقه و گاه مشاجره نشانه ناموفق بودن یک زندگی زناشویی است اما به عقیده روان شناسان ارتباطی که در آن هیچ اختلاف نظری وجود نداشته باشد بیشتر از یک رابطه پرجدال در خطر طلاق قرار دارد زیرا شما انسان هستید و به دلیل تفاوت زندگی خانوادگی و فرهنگی تان خصوصیاتی متفاوت از یکدیگر دارید و جروبحث و اختلاف یک موضوع بسیار طبیعی در رابطه شماست.


شما و همسرتان دیگر هیچ وجه مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.

گفتن این حقیقت شما را غافلگیر می کند اما بد نیست بدانید تحقیقات کارشناسان نشان داده زوج هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند به هیچ وجه خصوصیات و وجه مشترک زیادی با یکدیگر ندارند و حتی سلایق و عقایشان در تناقض با یکدیگر است اما آن چیزی که ارتباط های موفق را از ناموفق جدا می کند نحوه برخورد همسران با اختلاف ها و ویژگی های متفاوت همسران شان است. همسران موفق به خوبی می دانند که شریک آن ها نمونه کپی برداری شده آن ها نیست و نباید مثل آینه برای آن ها باشند بلکه لازمه یک ازدواج با دوام، احترام گذاشتن به تفاوت های طرفین و رشد کردن در میان این ۲ دنیای متفاوت است.


در یک ارتباط خوب بیشتر اختلاف نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می شود.

شاید تا به حال این خبر به گوش تان نخورده باشد اما کارشناسان در تحقیقات شان به نتیجه ای جالب رسیده اند که شما را شگفت زده خواهد کرد، هیچ می دانستید که ۶۰ درصد اختلاف نظرهایی که همسران در طول زندگی مشترک با یکدیگر دارند غیرقابل حل است؟

اگر قبول ندارید یک ورق و کاغذ بردارید و تمامی بحث هایی که در طول زندگی مشترک با همسرتان داشته اید را بنویسید و در نهایت شگفتی متوجه می شوید که بیشتر آن ها تکراری است و با وجود گذشتن سالیان سال از ارتباط تان هنوز بر سر موضوعی تکراری با همسرتان بحث می کنید اما چیزی که در این بین تغییر می کند نحوه واکنش ۲ طرف نسبت به آن موضوعات است. پس اگر فکر می کنید مشکل شما و همسرتان با گذشت زمان حل خواهد شد مرتکب اشتباه رایج دیگر زوج ها شده اید. به جای انتظار برای گذشت زمان و برطرف شدن مشکل، نوع واکنش و سازگاری تان را نسبت به اختلاف نظر بین خود و همسرتان تغییر دهید.


یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.

این نکته را به خاطر بسپارید که شما و شریک زندگی تان در ۲ محیط متفاوت بزرگ شده اید و به همین خاطر تعریفی که از عشق و محبت دارید با یکدیگر کاملا متفاوت است. ممکن است همسر شما از روی عشق کاری را برای تان انجام دهد و از این طریق علاقه اش را به شما ابراز کند اما شما به دنبال راهی هستید که همسرتان به روش دلخواه شما عشقش را ابراز کند. فراموش نکنید که نحوه ابراز علاقه و عشق هر انسانی با دیگران متفاوت است و هرگز از همسرتان نخواهید که دیدگاهی مانند شما در مورد عشق و طریقه محبت کردن داشته باشد.


زن و شوهر از هم جدا می شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.

متاسفانه عده ای تصور می کنند که عشق تنها دلیل ازدواج و ماندن در یک ارتباط است. این عده از افراد ازدواج می کنند چون عاشق شده اند و بعد به راحتی از شریک شان جدا می شوند چون دیگر عاشقش نیستند اما این تصور یک اشتباه محض است چون عشق یک حس است و زمانی هست و زمانی دیگر نیست. این که دیگر مثل روزهای اول آشنایی عاشق همسرتان نیستید و به همین دلیل می خواهید از او جدا شوید، احمقانه ترین فرضیه ای است که آن را انتخاب کردید. صبر کنید چون عشق دوباره به وجود خواهد آمد و باردیگر غافلگیرتان خواهد کرد.

خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی شود.

بله این جمله درست است و اگر یک زن هستید و تنها به خاطر خیانت همسرتان می خواهید ترکش کنید، لطفا کمی بیشتر فکر کنید. هرچند رویارویی با خیانت و اصلاح ارتباط بعد از آن، کار خیلی ساده ای نیست اما اگر واقعا به ارتباط تان علاقه مند هستید ارزش این مبارزه را خواهد داشت و خبر خوب این که بیشتر ارتباط هایی که بعد از خیانت دوباره شکل گرفته موفق تر بوده و همسرانی که بعد از خیانت روابط خود را اصلاح کردند و اعتماد را از نو بین خودشان به وجود آوردند، ارتباط زناشویی بادوام تری داشته اند.
بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق تر هستند چون در ازدواج اول تجربه های خوبی به دست آورده اند.

برای این موضوع نمی توان قانونی را درنظر گرفت اما این درست است که بسیاری از افراد در ازدواج دوم شان موفق تر هستند چون اشتباهاتی که در ازدواج اول مرتکبش شده اند را در ازدواج دوم شان انجام نمی دهند اما باید به خاطر داشته باشید که عشق تنها کرم روی کیک است نه خود کیک و تا زمانی که یاد نگیرید شادی و خوشبختی تان را وابسته به فرد دیگری ندانید امید موفقیت در ازدواج برای تان وجود ندارد این که خودخواهانه به دنبال افرادی باشید که شما را خوشبخت کنند و درصورت برآورده نشدن این موضوع آن ها را ترک کنید، اصلا راه درستی نیست. خوشبختی و آرامش را در خودتان به وجود بیاورید و خودخواهانه دیگران را نخواهید.

به این لطیفه چند بار میخندید؟

 

به این لطیفه چند بار میخندید؟

پیری برای جمعی سخن میراند.

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.

دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

 

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!

((تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن ۷% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر ۷% ارسال کنید..
من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم))

توی قصابی بودم ؟

توی قصابی بودم ؟

تلخند

توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش .....

همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو واسه سگت می‌خوای مادر؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری اینا رو می‌خوره؟
پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....
جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام می‌خام اّبگوشت بار بیذارم!
جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....
پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟
جوون گفت: چرا
پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.

قیمت تجربه ؟

قیمت تجربه ؟


مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت

او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد
دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های
چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند
آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند
و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند بنابراین....

نومیدانه به او متوسل شده بودند

که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است.
مهندس، این ا مر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد
و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد
و با سربلندی می گوید: اشکال اینجاست
آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد.
مهندس دستمزد خود را ۵۰۰۰۰ دلار معرفی می کند.
حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند
و او بطور مختصر این گزارش را می دهد:
بابت یک قطعه گچ: ۱ دلار و بابت
دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: ۴۹۹۹۹ دلار !

نامه یک مادر به گل‌شیفته فراهانی ؟

 

نامه یک مادر به گل‌شیفته فراهانی ؟

نامه یک مادر به گل‌شیفته فراهانی؛
می‌دانی هالیوود کجاست؟

می‌دانی هالیوود کجاست؟





سینماتوگراف: سلا‌م گلشیفته جان؛این روزها نام تو را از خیلی‌ها می شنوم و در هر مجلس و مهمانی ای نقل زبانهایی.شنیده ام رفته ای به ینگه دنیا و حجابت را از سر برداشته ای و...


گلشیفته جان،وقتی ۲ سال پیش با پسر بزرگم رفتم به سینما كه فیلم میم مثل مادرت را ببینم،از بازی گرم و صمیمانه تو همه صورتم از اشك خیس شد،آن لحظه شك نداشتم كه همه مادران ایرانی شبیه گلشیفته اند و گلشیفته،نقش پنهانی ا ست از تصویر مادری كه هر ایرانی در ضمیرش دارد.مادری كه همه وجودش ایثار و از خود گذشتگی است،می سوزد تا نورو گرمی و محبت وحیات ببخشد،"هست"برای آن كه فرزندش "باشد."مادری كه یك زیبایی آسمانی در رخسارش موج می زند و ترنم لبانش به ذكری الهی،در خانه نور می پراكند.
یادت هست هنگامی كه تو با مشت به شیشه كوبیدی و دستت غرق خون شد تا فرزندت نجات یابد،چگونه رسول ملا‌قلی پور در پشت صحنه زار زار گریست؟رسول،چهره مادر خودش را در تو ترسیم كرد.تو زنی شدی به شكل مادر رسول،به شكل مادر همه ایرانی‌ها.این تاج افتخار را رسول بر سرت گذاشت پیش از آن كه آن حادثه،آن خبر شوم رخ دهد.
اما حالا‌ تو رفته ای آن ور دنیا و عوض شده ای.می گویند می خواهی ستاره فیلم‌های‌هالیوود شوی.
گلشیفته جان،نمی دانم كه مادرت در قید حیات هست یا نه،اما می خواهم به عنوان یك مادر با تو حرف بزنم.دخترم،تو می دانی كه‌هالیوود كجاست؟
می دانم كه هنر پیشه هستی و به اندازه همه گیس‌های سفید من در شباب عمرت فیلم دیده ای،عمرت دراز باد مادر،اما خبر از دنیای‌هالیوودی‌ها داری؟می دانی این اختاپوس بر هر زنی كه چنگ بیندازد تا چه منجلا‌ب‌هایی سقوطش می دهد؟ دخترم،دنیای غربی كه تو اكنون به آنجا رفته ای،ترمز بریده است.غرق شدن در تنعمات عجیب و تهوع آور جسمی،دارد مثل موریانه پایه‌های خانواده‌ها رادر غرب می جود...می دانم،می دانم كه آنها پیشرفته اند،اما این پیشرفت‌ها چشمت را كور نكند.
دخترم،برای من كه مادرم قابل تصور نیست كه چگونه یك هنرپیشه زن غربی،در حالی كه از استودیو به خانه می آید و تنش به ننگ بوی مردی غریبه آغشته است،می تواند آغوشی پر از عشق را به همسرش هدیه دهد؟ چگونه چنین زنی همراه فرزندش،در برابر پرده سینما یا تلویزیون می نشیند،و صحنه هم آغوشی خود و هنرپیشه ای بیگانه را تماشا می كند؟گلشیفته جان،دنیای رسانه و تبلیغات،خیلی پر هیاهوست مادر جان!مبادا زرق و برق‌هالیوود چشمت را كور كند كه گوهر عصمت و عفافت را بدزدند. شهرت،طعم خوشایندی دارد در شباب عمر.شهرت،یعنی پول،احترام،فلشهای پرنور دوربین‌های عكاسی و هلهله و هورای میلیونها هوادار در سراسر جهان.دخترم،هالیوود می تواند تو را به قله شهرت جهان برساند،می تواند نام تورا در تاریخ سینمای جهان جاودانه كند،می تواندحساب بانكی تو را با ارقام نجومی پر كند،دستشان درد نكند،خیلی هم خوب است كه به این چیزها می رسی مادر.اما به یاد داشته باش كه حتی اگر لباسی از یاقوت برتنت كنند،تاجی از الماس بر سرت بگذارند،و در قصری پر از جواهرات رنگین و افسانه ای ساكنت كنند، جای خانه ای گرم از محبت و هلهله شادمانه كودكت را نخواهد گرفت.این درسی بود كه رسول ملا‌قلی پور به تو یاد داد،اما خیال می كنم خوب این درس را یاد نگرفته ای.از تو خواهش می كنم یك بار دیگر بنشین و فیلم میم مثل مادر را ببین؛ببین رسول می خواسته در این فیلم چه چیزرا به تو و به همه دختران ما حالی كند؟
فراموش نكن گلشیفته جان كه تو اول یك مادر هستی،بعد یك هنرپیشه،اول یك مادر هستی بعد یك شهروند،اول یك مادر هستی بعد یك...حتی همسر. گلشیفته،هیچ چیز،هیچ چیز در دنیا وجود ندارد كه بخواهی برای آن لذت یك مادر پاك و نورانی بودن را از دست بدهی.تمام فرصت‌های درخشان‌هالیوود هم نمی تواند لذت یك لحظه از تجربه شگفتی را كه امثال مادر ملا‌قلی پور درك كرده اند به توهدیه بدهد.هنرپیشه باش گلشیفته جان،به فكر ترقی و پیشرفت باش عزیزم، اما قبل از هر چیز یك"مادر"باش.